محل تبلیغات شما

بازگیر وطوایف ایل بازگیر کرد یالر، ایل بازگیردر ایران ولرستان، شناخت طایفه کرنوکر، ملکشاهی



سوارکاسیت لقب مردان لری است که بیشترروزهای عمرخودرابرپشت اسبهای رزمی وتیزپاگذرانیده اند سوارکاسیت بهانه ایست برای نعرفی بزرگ مردانی ازدیارلرستان تا تاریخ سراسرشوروهیجان وزندگی شرافتمندانه آنهادستخوش حوادث تاریخی ومورددست برددشمنانشان که دشمنان این آب وخاک هستندقرارنگیرد دریکی از این داستانهای تاریخی معرفی اجمالی کوتاه ومختصری از شهمرادخان گراوندداشتیم هرچندنتوانستیم درحق ایشان ادای دین کامل کنیم اما امروزقصدمعرفی دلیرمردی شجاع از ایل باجول طایفه گرانمایه پیامنی داشته باشیم و آن عزیز دلاوری است بنام محمدپیامنی فرزندشیخ علی برادرامیدعلی پیامنی که نگارنده این مطلب افتخاروابستگی مادری به آنهارادارم
محمدپیامنی معروف به محمد هی برو که درجنگهای سختی علیه مان اشغالگرانگلیسی وعلیه کشف حجاب رضاخانی تا آخرین لحظات عمربابرکتش ازگرده اسبش پایین نیامدوحتی دردوران تبعیددرمرزهای روسیه بارهاشکستهایی رابرقوای مومرزبانان روسی تحمیل میکردکه دریک نبردکه گویا رضاخان ازدورنظاره گرنبردمحمدپیامنی است جنازه ۱۳سربازروسی راهمراه بامهماتشان بارقاطرنموده ونزدرضاخان می فرستدرضاخان که تا ان روزهنوزهویت واقعی محمد پیامنی برایش مسجل نشده دست وپای خودراگم کرده ودستورمی دهدمحمدرابه اردوگاه موردبازدیدش ببرند محمدبه محض شنیدن خبردستوررضاخان به دیگریاران تبعیدی اش که بیشترازایل بیرانوندبازگیربالاگریوه وچگنی بودندنی گویدملاقات باحضرت عجل برای همه بزرگان لروکردبجزمرگ نتیجه ای نداشته همچنان که شیخه ومردان عزیزالله خان ومهرعلی خان وبزرگان بختیاری راکشت چنانچه به ماهیت من پی ببردسرنوشتی کمترازبرادرزنم عزیزالله خان منصورنخواهم داشت (رضاخان باقسم دروغ وفرستادن آدمهای معتبروارسال قرآن بزرگان زیادی رادردام خودگرفتارکردوبه شهادت رساندویا با اجیرکردن مزدورتحت عنوان خدمت کارباعث مرگ آنهابازهرشد)
به هرحال آماده انتقام گیری وحمله به اردوگاه باشیداماازدشمن اصلی روسهاهم غافل نشوید سعی میکنم با انکارهویتم ازدام رضاخان خلاص شوم تا تقابلی رخ ندهدچون اگرشاه دراردوگاه مرزی کشته شودروسها بلافاصله واردخاک وطنمان میشوندوممکن است به همدستی باروسها متهم شویم وخودوخانواده هایمان لگدمال شویم
اصرارازرضاخان وانکارازمحمدساعتی طول میکشدکه ناگهان خبرحمله قشون روس دریکی ازپاسکاههای مرزی به اردوگاه میرسدفرماندهان اردوگاه که ازشجاعتهای محمددرنبردباروسها باخبرندوخطراشغال اردوگاه راجدی می بینندشاه را ازاردوگاه خارج کرده وبه چندین کیلومتری دورازمرزهدایت می کنند محمدبه همراه فرمانده اردوگاه پرچم به دست اعلان دفاع ونبردباروسهارابه همه یگانها وحتی تبعیدی های مرزی میرساننددراین نبردهای نامنظم محمدویاران تبعیدی اش موفق به فراری دادن روسها وتصرف یکی ازپاسگاهها ودست یابی به اسلحه مهمات وتدارکات آنهاواسارت چندسربازوفرمانده روسی می شوند.   (ادامه زنگی سوارکاسیت در آینده ای نزدیک به قلم محمدکریم بازگیر)



سوارکاسیت عنوان ولقب مردان ونی شجاع وشرافتمند است که بیشترروزهای عمرخودرابرپشت اسبهای رزمی وتیزپاگذرانیده اند سوارکاسیت بهانه ایست برای معرفی بزرگ مردانی ازدیارلرستان تا تاریخ سراسرشوروهیجان وزندگی شرافتمندانه آنهادستخوش حوادث تاریخی ومورد دست برد دشمنانشان که دشمنان این آب وخاک هستندقرارنگیرد مردانی بزرگ که درمیان دیگراقوام ایرانی شهیدخطاب میشوند امادرلرستان عزیزبه علت تبلیغات مزدوران انگلیس خصوصا خان خوله های وابسته به رضاقلدرقاطرچی از آن بزرگ مردان مدافع خاک وناموس وطن به عنوان یاغی نام می برند البته ماهم ازمزدوران وشیپورچی های انگلیس روباه پیربیش ازاین انتظاری نداریم.دریکی از این داستانهای تاریخی معرفی اجمالی کوتاه ومختصری از شه مرادخان گراوندوهمسرشجاعش داشتیم که برحسب اتفاق دریک نبردمقابل استوره داستان مامحمدپیامنی قرارمیگیرندهرچندنتوانستیم درحق ایشان ادای دین کامل کنیم (داستان شهنرادخان گراوندکیست به قلم محمدکریم بازگیررامیتوانیدازطریق جستجوگرگوگل مطالعه فرمائید)اما دراین نوشتارطبق روایات متعددازبزرگان خصوصا پدرم تاج سرم حاج شیخ علی بازگیرکه نامش نیزبرگرفته ام شیخ علی پدرفقیدمحمدپیامنی است قصدمعرفی دلیرمردی شجاع از ایل باجول طایفه گرانمایه پیامنی راداریم و آن عزیز دلاوری است بنام محمدپیامنی فرزندشیخ علی برادرامیدعلی پیامنی که نگارنده این مطلب افتخاروابستگی مادری به آنهارادارم
محمدپیامنی معروف به محمد هی برو(یعنی کسی که مدام میتازد) که درجنگهای سختی علیه مان اشغالگرانگلیسی وعلیه کشف حجاب رضاخانی تا آخرین لحظات عمربابرکتش ازگرده اسبش پایین نیامدوحتی دردوران تبعیددرمرزهای روسیه بارهاشکستهایی رابرقوای مومرزبانان روسی تحمیل میکردکه دریک نبردکه گویا رضاخان ازدورنظاره گرنبردمحمدپیامنی است جنازه ۱۳سربازروسی راهمراه بامهماتشان بارقاطرنموده ونزدرضاخان می فرستدرضاخان که تا ان روزهنوزهویت واقعی محمد پیامنی برایش مسجل نشده بود دست وپای خودراگم کرده ودستورمی دهدمحمدرابه اردوگاه موردبازدیدش ببرند محمدبه محض شنیدن خبردستوررضاخان به دیگریاران تبعیدی اش که بیشترازایل بیرانوندبازگیربالاگریوه وچگنی بودندمی گویدملاقات باحضرت عجل برای همه بزرگان لروکردبجزمرگ نتیجه ای نداشته همچنان که شیخه ومردان عزیزالله خان ومهرعلی خان وبزرگان بختیاری راکشت چنانچه به ماهیت من پی ببردسرنوشتی کمترازبرادرزنم عزیزالله خان منصورنخواهم داشت (رضاخان باقسم دروغ وفرستادن آدمهای معتبروارسال قرآن بزرگان زیادی رادردام خودگرفتارکردوبه شهادت رساندویا با اجیرکردن مزدورتحت عنوان خدمت کارباعث مرگ آنهابازهرشد)
به هرحال آماده انتقام گیری وحمله به اردوگاه باشیداماازدشمن اصلی روسهاهم غافل نشوید سعی میکنم با انکارهویتم ازدام رضاخان خلاص شوم تا تقابلی رخ ندهدچون اگرشاه دراردوگاه مرزی کشته شودروسها بلافاصله واردخاک وطنمان میشوندوممکن است به همدستی باروسها متهم شویم وخودوخانواده هایمان لگدمال شویم
اصرارازرضاخان وانکارازمحمدساعتی طول میکشدکه ناگهان خبرحمله قشون روس دریکی ازپاسکاههای مرزی به اردوگاه میرسدفرماندهان اردوگاه که ازشجاعتهای محمددرنبردباروسها باخبرندوخطراشغال اردوگاه راجدی می بینندشاه را ازاردوگاه خارج کرده وبه چندین کیلومتری دورازمرزهدایت می کنند محمدبه همراه فرمانده اردوگاه پرچم به دست اعلان دفاع ونبردباروسهارابه همه یگانها وحتی تبعیدی های مرزی میرساننددراین نبردهای نامنظم محمدویاران تبعیدی اش موفق به فراری دادن روسها وتصرف یکی ازپاسگاهها ودست یابی به اسلحه مهمات وتدارکات آنهاواسارت چندسربازوفرمانده روسی می شوند.
محمدپیامنی این بارازمهلکه ودام کینه رضاشاه جان سالم به درمیبردکه پس ازچندماه تبعیدمجددرضاخان وی رابه تهران فرا می خواندکه بازغم ازدست دادن یکی ازیاران اردوگاه تبعیدیان رافرامیگیرد همه منتظر کشته شدن محمدپیامنی لرستانی هستندمحمدی گه درکشاکش نبردهای خونین بامان انگلیسی ومزدوران کینه توزرضاخان مانندگیگوی ارمنی و.هستندامابرخلاف انتظاراین باررضاخان برای تخلیه اطلاعاتی سردارسرافرازبه وی صدارت موقت یکی ازبلدیه های طهران رامی دهد که ظاهرایکی ازشعرای وقت(محمدتقی بهارملقب به ملک الشعرای بهار) اشاراتی به روش ومنش این بزرگمردداردکه متاسفانه تاکنون به این اشعارواشارات دست پیدانکرده ایم محمدپس ازچندماه خلع شدن وشلوغی های  آخرحکومت رضاخان به دیارلرستان برمیگردددر آینده ای نزدیک به رشادتهای این بزرگ مرد اشاراتی خواهیم داشت   (ادامه زندگی سوارکاسیت در آینده ای نزدیک به قلم محمدکریم بازگیر)چگونگی نبردهای محمدبخان وانگلیسی هادرلرستان خصوصادشت سیلاخور وکره گاه شرقی خرم آباد 
تپه سفره یکی ازمحل های درگیری شدیدمحمدپیامنی به همراه برادرزنش که یکی ازشجاعان ایل بیرانوندبنام عزیزاله خان معروف به (عیزاله خومنصور )که اژسران ایل ومخالفین درجه یک حضوراشغالگران انگلیسی ورضاشاه بوده درروستای سالی بزرگ که این تپه درضلع غربی آن قرارداردویک رشته قنات ازدامنه تپه سفره آب زلالی راخارج می کند نیروهای دولتی که برای سرکوب مردم برروی آن تپه توپخانه نصب کرده بودند۲۲نفربودندکه ازدوطرف موردتاخت وتازمحمدهی برو وعزیزاله خان منصورقرارمیگیرندشلیک پی درپی توپهادقایقی باعث رم کردن اسبهای این دودلیرمرد بیران وباجول  میگردنداماچون دلاوران داستان ماافرادی ازجان گذشته وشکست ناپذیربودندمجددحمله را آغازمیکنندتوپهاهمچنان به سمت سیاه چادرها وکپرهای مردم عشایرومحلی ها که در آنزمان فقط دراطراف آن تپه دوتیره ازایلات بزرگ منطقه زندگی میکنند تیره 
کربلائی احمدخان بازگیرسیاه که بزرگشان کربلایی علیمرادبازگیر  وازتیره الله که بزرگشان کربلایی بارانی ازطایفه شورابی ایل دریدهستندزندگی میکردندبه گواهی بزرگان چنان نبردسختی بین دوسوارکاسیت وقوای دولتی درمیگیردکه گردوخاک آن ازدوردستهادیده می شودپس ازچندساعت دوسوارکاسیت به نزدیکترین نقطه توپها میرسندواین نزدیکی وبلندی تپه سفره سالی بزرگ باعث نا کار آمدی توپهامیگرددوقوای دولتی ناچاربه دودسته ۱۱نفری تقسیم وبه نبردباسلاحهای انفرادی می پردازنددلاوران وسواران کاسیت محمد پیامنی وعزیزالله خان منصور باترفندی عقب نشینی زیرکانه ای رابه اجرا میگذارندوقوای دولتی به تعقیب آنهاازتپه سفره سالی بزرگ پایین می آیندپایین آمدن همان وکشته واسیرشدن همان .مادربزرگم که برادرزاده محمدپیامنی است وشاهدلحظه های سخت عمویش وسرداربیران عزیزالله خان است به همراه چندنفرازوابستگان به مداوای مجروحین سطحی می پردازندوبه استقبال عموکه چنداسیردولتی همراه دارد می رودکه ناگهان عزیزاله خان بدون گرفتن هیچ اسیری به سمت اسرا می تازدوآنهاراازدم تیغ میگذراندو مثل معروف لکی بجای مانده از عزیزاله خان رابلندبلندبه محمدپیامنی می گوید(کلوپوسی نیری دوسی)آری خانواده های مستقردرمحل به همراه دوسوارکاسیت توپهایی که خواب عشایرراه ازآنهاگرفته بودرااژتپه سفره برای همیشه تاریخ پایین کشیدندوقلاسوره قلعه سرخه که ۴بزج دیدبانی داشت را هم باخاک یکسان کردند امروز درشهریورسال ۱۳۹۹بنده درکنارچاه آب کشاورزی برجای همان قلعه نظامی روبروی تپه سفره سالی بزرگ برای شماعزیزان به رشته تحریر درآوردم
اماجالب اینجاست بدانیدکدخداعلی رحم شورابی فرزندکربلایی بارانی در این محل با علاقه ای که به محمدپیامنی پیدامی کندوچون سوارکاروتیراندازی ماهروازمخالفین دولت بوده به محمد دست دوستی می دهدوتازمان تبعیددوماه دوشادوش محمدبا قوای دولتی وانگلیسی ها میجنگدکه مصادف می شودباشهادت عزیزالله خان منصوربه دست رضاخان سفاک وجلادکه درآن هنگام دولت قصدبه اسارت بردن زن وخانواده های عزیزالله خان سرداروسوارکاسیت راداردکه محمدپیامنی وکدخداعلی رحم شورابی ودیگرهمرزمانشان آنهارانجات می دهند
ادامه دارد



۱۳۹۳/۰۸/۲۶

تفاوت‌های اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی

رهبر انقلاب اسلامی در پیام حج سال ۱۳۹۳ فرمودند: موضوع مهم و دارای اولویت، نگاه هوشمندانه‌ای است که فعالان دلسوز جهان اسلام باید به تفاوت میان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی داشته باشند و از خلط و اشتباه میان این دو، خود و دیگران را برحذر بدارند.» در این مطلب تفاوت‌های این دو براساس بیانات آیت الله ‌ای آمده است.

اسلام ناب محمدی اسلام آمریکایی
اسلام کتاب و سنت
اسلامِ اهل بیت
 
اسلام خرافه و بدعت
اسلام ابوجهل و ابولهب
اسلام چشم پوشیدن از اصول خود
اسلام جهاد و شهادت
اسلام انقلابی
اسلام مرعوب نشدن در مقابل هیچ قدرتی
اسلام ناتوانی همه قدرت‌ها در شکست دادن او            
اسلام قعود و اسارت و ذلت
اسلام امتداد نداشتن در عمل و در توده‌های مردم
پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امّت اسلامی
متزل و مرعوب شدن در مقابل قدرت کفر
اسلام تعبد
اسلامِ صفا و معنویّت
اسلام توکل به خدا
اسلام توحید
اسلام حسن ظن به وعده‌ی الهی
اسلام التقاط
اسلام سرمایه‌داری
اسلام سوسیالیستی
اسلامِ مطابق با اصول امریکایی و غربی
اعتماد به دشمنان خدا به جای اعتماد به وعده‌ی الهی
اسلام تعقل
 اسلام اصولگرای معتدل و عقلانی
اسلام جهالت
اسلام مطلوب واشنگتن، لندن و پاریس
اسلام لائیک و غربگرا
اسلام تکفیری و خشن
اسلام دنیا و آخرت
اسلام به ارمغان آوردن همه نعمت‌ها برای ملتها
اسلام زندگی و زندگی‌ساز
اعتقاد به تکفل دین نسبت به امور زندگی
اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت
برده‌ی دلار آمریکایی
اسلام مصرف‌زده و اسیر سرمایه‌داری غرب
وسیله‌یی برای منحصر کردن دین به مسجد
اسلام علم و معرفت
اسلام فقاهتی
اسلام تحجر و غفلت
اسلام مراسم و مناسک میان‌تهی
اسلام دیانت
اسلام اخلاق و فضیلت
اسلامِ پرهیزکاری
اسلام بی‌بندوباری
آلوده شدن به انواع فساد اخلاقی
کنار آمدن با فساد حاکمان ظالم
اسلام ت
اسلامِ مردمسالاری
هراسان کننده مستکبرین عالم
جز با تشکیل حکومت اسلامی محقق نمی‌شود
اسلام استقلال، عزت و هویت
اسلام درک و عمل ی
اسلام بی‌تفاوتی
به دام افتادن در لیبرال دموکراسی غربی
اسلام منهای ت
اسلام بی‌حالی و افسردگی
جدا کردن احکام اجتماعی و ی اسلام
اسلام انسانهای بی‌درد و به فکر رفاه حیوانی خود
اسلام فرد و جامعه
اسلام قیام و عمل
اسلام فعال در عرصه بین الملل
اسلام تشریفاتی و بی‌خاصیت
بهانه‌یی برای انزوای اهل دین و نپرداختن به امور مسلمین
نگاه فردی به اسلام
اسلام نجاتبخش محرومین
اسلام مدافع مظلوم و ناسازگار با ظالم
اعتقاد به آزادی و عدالت‌طلبی
ملاحظه‌ی عدالت و معنویت با هم
اسلام بازیچه‌ی دست قدرتها
مایه‌ی شادی دشمنان خدا
اسلام وابسته به دستگاه‌های استعماری و فهدگونه
بی‌تفاوتی در مقابل ظلم و زیاده‌خواهی
اسلام وحدت اسلامی
تکیه‌ی بر اشتراکات شیعه و سنی
پرهیز از جریحه‌دار کردن احساسات دیگر مسلمانان
اسلام تفرقه‌افکنی میان مسلمین
آشتی با آمریکا و رژیم صهیویستی و  ناتو  و جنگ‌های قبیله‌ای با مسلمانان
اشداء با مؤمنین و رحماء با کفار
 

* امام خمینی اسلام را به اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی تقسیم کرد
آیا تضعیف اسلام و مسلمین، ایجاد تفرقه، مقابله با انقلاب اسلامی و تبرّی از اولیای خدا و تهمت و بهتان به آنها و افکار آیات خدا - ولو ی هم باشد اشکالی ندارد؛ ولی حمایت از مظلومان و برائت از مشرکان و همنوایی با محرومان و ستمدیدگان و اعتراض به تسلط امریکا و اسرائیل بر کشورهای اسلامی و مخالفت با غارتگری کمپانیهای خارجی و محکوم کردن خیانت رؤسا و سلاطین مسلمانْ‌نام و حمایت از مبارزات مسلمانان واقعی و امثال آن جرم است؟!
این‌جاست که سخن امام فقید ما، آن داعی الی‌اللَّه و فانی فی‌اللَّه آشکار می‌شود که اسلام را به اسلام ناب محمّدی(ص) و اسلام امریکایی تقسیم می‌کرد. اسلام ناب محمّدی، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازش‌ناپذیری با زورگویان و فتنه‌گران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.
اسلام امریکایی، چیزی به نام اسلام است که در خدمت منافع قدرتهای استکباری و توجیه‌کننده‌ی اعمال آنهاست؛ بهانه‌یی برای انزوای اهل دین و نپرداختن آنان به امور مسلمین و سرنوشت ملتهای مسلمان است؛ وسیله‌یی برای جدا کردن بخش عظیمی از احکام اجتماعی و ی اسلام از مجموعه‌ی دین و منحصر کردن دین به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پایگاهی برای رتق و فتق امور مسلمین - چنان‌که در صدر اسلام بوده است - بلکه به عنوان گوشه‌یی برای جدا شدن از زندگی و جدا کردن دنیا و آخرت).
اسلام امریکایی، اسلام انسانهای بی‌درد و بی‌سوزی است که جز به خود و به رفاه حیوانی خود نمی‌اندیشند؛ خدا و دین را همچون سرمایه‌ی تجار، وسیله‌یی برای زراندوزی یا قدرت‌طلبی می‌دانند و همه‌ی آیات و روایاتی را که برخلاف میل و منفعتشان باشد، بی‌محابا به زاویه‌ی فراموشی می‌افکنند و یا وقیحانه تأویل می‌کنند. اسلام امریکایی، اسلام سلاطین و رؤسایی است که منافع ملتهای محروم و مظلوم خود را در آستانه‌ی آلهه‌ی امریکایی و اروپایی قربان می‌کنند و در مقابل، به حمایت آنان برای ادامه‌ی حکومت و قدرت ننگین خود چشم می‌دوزند؛ اسلام سرمایه‌دارانی است که برای تأمین سود خود، پا بر همه‌ی فضیلتها و ارزشها می‌کوبند.
آری، این اسلام امریکایی است که مردم را به دوری از ت و فهم و بحث و عمل ی می‌خواند؛ ولی اسلام ناب محمّدی، ت را بخشی از دین و غیرقابل جدایی از آن می‌داند و همه‌ی مسلمین را به درک و عمل ی دعوت می‌کند؛ و این چیزی است که ملتهای مسلمان باید همواره از امام فقید خود و زبان گویای اسلام به یاد داشته باشند. ۱۳۶۸/۰۴/۱۴

* راز اصلی جذب دلها و مقاومت مردم در انقلاب، اسلام ناب بود
به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ایران کرد. آن چیزی که به پاها و دلهای شما قوّت داد، تا بتوانید راههای طولانی را طی کنید و به اینجا بیایید، اسلام ناب و مدافع مظلوم و ناسازگار با ظالم بود. این اسلام است که دلها را جذب و جمع می‌کند و نیرویی عظیم و شکست‌ناپذیر به وجود می‌آورد. راز اصلی همین نکته است، که ما باید آن را درست درک کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم. انقلاب اسلامی تا وقتی‌که در خط صحیح اسلام ناب- یعنی خط امام- با دقت حرکت می‌کند و شما مردم دین و اسلام را بر هر چیز دیگر ترجیح می‌دهید و روحیه‌ی دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی را زنده نگه می‌دارید و شعارهای کوبنده و برخاسته از متن اسلام را مورد توجه قرار می‌دهید، نه امریکا و نه شرق و غرب و نه ارتجاع و نه هیچ قدرت دیگر، قادر نخواهند بود که شما و کشور و نظام جمهوری اسلامی را از حرکت به سمت هدفهای خود بازدارند. ۱۳۶۸/۰۴/۲۱

* اسلام وابسته به استعمار مورد تهاجم فرهنگی دشمن نیست
امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد. این تهاجم، وسیعتر از انقلاب و علیه اسلام است. چیز عجیب و فوق‌العاده‌یی است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و ی، علیه اسلام - و حتّی اسلامی که در توده‌ی مردم الجزایر نفوذ دارد - وارد کارزار شده است. فقط یک استثنا دارد و آن اسلامِ وابسته به دستگاههای استعماری و فهدگونه است؛ والّا حتّی اسلامهای به معنای اعتقاد عوامانه‌ی مردم هم مورد تهاجم است؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابی - و به تعبیر آنها اسلام ایران - که دیگر وضعش روشن است. ۱۳۶۸/۰۹/۰۷

* شیفتگان اسلام آمریکایی مایه شادی دشمنان هستند
درست است که امروز ت و اسلام، راه و جایگاه خود را کاملاً پیدا کرده‌اند؛ اما این طور هم نیست که افکار انحرافی، بکلی از بین رفته و ریشه‌کن شده باشد. کسانی که هنوز نتوانسته‌اند جلوه‌ی انقلابی اسلام را درک کنند، باز هم در حوزه‌ها و در کسوت ت هستند. هنوز کسانی که به جای کینه‌ی امریکا و دشمنان، قلبهای آنها جایگاه کینه‌ی مجاهدان فیسبیل‌اللَّه و جوانان مؤمن و پرچمداران حقیقت است، در حوزه‌ها و بیرون از حوزه‌ها نیز پیدا میشوند. همان متحجّرانی که امام مکرر اشاره کردند - یعنی دوستداران و شیفتگان اسلام امریکایی؛ اسلامی که ت و دین و معنویت را از مسیر خود و از مردم و خدا دور میکند و مایه‌ی شادی و آسایش دل دشمنان خدا میشود - هنوز هستند. در همه‌ی جبهه‌ها، حضور جوانهای مؤمنسلام آمریکایی اصطلاحی است که توسط حضرت امام روح‌الله خمینی (ره)برای توصیف نوعی اسلام جعلی استفاده می‌شداین اصطلاح، بعدها کاربرد گسترده‌تری پیدا کرد و حتی در منازعات ی مورد استفاده قرار گرفت ومرز اسلام واقعی وغیرواقع را مشخص می کرد.

پیشینه این واژه ی به دوران اول انقلاب سال ۱۳۵۷، هنگامیکه حضرت امام در فرمایشاتشان از اسلام و نظام حاکم بر شیخ‌نشینان عرب در خلیج فارس و عربستان سعودی با عبارت منادیان اسلام آمریکایی» اشاره کرد بازمی‌گردد.

امام خمینی (ره) اسلام آمریکایی را شامل مواردی چون اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماها،   اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پا‌ها ذکر می‌کند. ودر برابر اسلام ناب محمدی، اسلام پابرهنگان و محرومان معرفی می فرمایند



دیدگاه سیدقطب

سید قطب در سال ۱۹۴۹م دربارهٔ اسلام آمریکایی اذعان کرده بود که: "اسلامی را که آمریکا و همپیمانانش برای شرق می‌خواهند، آن اسلامی نیست که در مقابل استعمار و طاغوت مقاومت کند، بلکه از دیدگاه آنان اسلامی خوب است که فقط در مقابل کمونیسم قیام نماید و آن را برنتابد.

آنها نمی‌خواهند اسلام حکومت کند و حکومت اسلامی را تحمل نمی‌کنند، زیرا که اگر اسلام حکومت تشکیل داد، ملت‌ها را به شکلی دیگر - برخلاف میل آمریکا - تربیت می‌کند و آنگاه است که مردم می‌دانند که باید صاحب قدرت باشند، استعمارگر را نپذیرفته و طردش نمایند، و می‌فهمند که کمونیسم وبائی است مانند استعمار و هر دو دشمن و گرند.

آمریکا و همپیمانانش برای شرق "اسلامی آمریکایی" می‌خواهند که فقط به عدم زاد و ولد، حضور ن در پارلمان و شکننده‌های وضو فتوا دهد و هرگز در مورد اوضاع اجتماعی، اقتصادی و نظام مالی ما بحث نکنند و در مسائل ی، قومی و آنچه که ما را باهم وصل می‌کند و خلأها را برطرف می‌سازد، نه سخن بگویند و نه فتوایی صادر کنند و قانون گذاری، صدور حکم بر مبنای اصول و ثوابت اسلامی و تفوّق طلبی برای اسلام ممنوع است و نوشتن، سخن گفتن و صدور فتوا در آن مورد جواز ندارد"

دیدگاه ریچارد نیکسون

رئیس‌جمهور اسبق آمریکا ریچارد نیکسون در سال ۱۹۸۸م. در کتاب فرصت را دریابیم»، غرب - از آمریکا تا روسیه - را بر اتحاد علیه مسلمانانِ بنیادگرا» فراخوانده و گوشزد کرده بود که این نوع مسلمانان به دنبال مسائلی اند از قبیل:

  1. بازآفرینی گذشته به معنی احیای تمدن سابق اسلامی.
  2. تطبیق و اجرای کامل شریعت و قوانین اسلامی.
  3. معتقد اند که اسلام شامل دین و دولت است - و جدایی دین از ت را نمی‌پذیرند -.

۴- با وجود اینکه آنان به گذشته می‌نگرند، اما از گذشته برای ساختن آینده الهام می‌گیرند. آنها محافظه کار نبوده بلکه انقلابی اند.[۱۱]

دیدگاه فوکویاما

"فرانسیس فوکویاما" (به انگلیسی: Yoshihiro Francis Fukuyama) فیلسوف و نظریه‌پرداز استراتژی آمریکا " در اوائل سال ۲۰۰۲م. در مورد پروژه "اسلام آمریکایی" گفت:"اسلام در جهان، تنها تمدنی است که با مدرنیسم غربی مشکل دارد - و آن را نمی‌پذیرد -، جهان اسلام در سال‌های اخیر مأمن ظهور حرکت‌های اصولگرایانه ای بوده که ت‌های غربی را نمی‌پذیرند که هیچ، بلکه اساس مدرنیسم که نظام لائیک و غیر دینی است را رد می‌کنند. پس باید تحول اساسی از درون اسلام آغاز گردد. مسلمانان باید موضع خود را مشخص کنند که آیا با مدرنیسم و حاکمیت لائیک می‌خواهند کنار بیایند و با مسالمت زندگی کنند؟ یا خیر؟"



Related image
پایگاه خبری یافته: اسفند 1302 هجری شمسی مصادف بود با سال‌روز اعدام مهرعلی‌خان (امیرمنظم) حسنوند و شیخ‌علی‌خان (شیخه) بیرانوند توسط سپهبد امیر در میدان اعدام (آزادی) خرم‌آباد است.
92 سال قبل در چنین روزی، نیروهای نظامی ارتش غرب به سركردگی امیرلشكر احمدآقا امیر (كه فروردین 1309 درجه سپهبدی گرفت و به سپهبد امیر مشهور شد) پس از كسب تكلیف از رضاشاه، اقدام به اعدام مهرعلی‌خان و شیخه به همراه چند نفر دیگر نمود كه اكثراً از ایل بیرانوند بودند.
البته اعدام سران عشایر لرستان بدین‌جا ختم نشد و 27 شهریور 1304 نیز 13 نفر دیگر از سران سرشناس عشایر در بروجرد و توسط امیر‌لشكر "حسین‌ خزاعی" به دار آویخته شده و عده‌ای دیگری نیز در نهاوند به همین سرنوشت دچار گشتند.
میدان آزادی خرم‌آباد سال 1302 وجود نداشت و این محدوده زمینی محدود به ورودی پل صفوی (بزرگ) را از جانب غربی شهر در بر می‌گرفت كه  حدود 3 دهه بعد، به خاطر این واقعه اعدام، نام میدانی كه در آن‌جا بنا نهاده شد را اعدام می‌گفتند. بعدها در مجاورت این میدان، ساختمان شهربانی و زندان مركزی خرم‌آباد احداث شد و نام میدان آن به میدان مجسمه (به خاطر نصب مجسمه رضاشاه وسط میدان) مشهور گردید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به میدان آزادی تغییر نام داد.
 سال‌روز اعدام مهرعلی‌خان حسنوند و شیخ‌علی‌خان بیرانوند توسط سپهبد امیر + عكس
دو نفر وسط بر چوبه‌ی دار: مهرعلی‌خان حسنوند و شیخه بیرانوند
 
مهر‌علی‌خان فرزند صیدمهدی‌خان حسنوند ملقب به امیرالعشایر و شاه‌زاده‌خانم جایدری (دختر زین‌العابدین‌خان) سال 1259 هجری خورشیدی در سلسه به دنیا آمد. وی كه سیمایی خوش داشت پس از مشروطیت، به ترتیب القاب سردار اسعد، سردار امجد، امیر اكرم و امیر منظم را از محمدعلی‌شاه و احمدشاه گرفت و پس از شكستن حصر عشایر بیرانوند در تنگه زاهدشیر و ورود نیروهای نظامی در 22 آذر 1302 به خرم‌آباد، اگر چه با آن‌ها همكاری‌هایی داشت، ولی دست آخر توسط سرهنگ گیگو (گریگور ارمنی) در منطقه بسطام بازداشت شد.
سرهنگ "محمودخان پولادین" که از طرف امیر‌ به عنوان بازپرس و در حقیقت رئیس دادگاه یقین شده بود، نتوانست حرفی از او بکشد؛ یعنی مهرعلی‌خان هرگز به سوالات او پاسخ نداد و تنها به این نکته اشاره کرد: ما باید اعدام شویم دیگر این سوال و جواب‌ها چه ضرورتی دارد؟
وی به همراه با شیخ‌علی‌خان بیرانوند، سردارخان والی‌زاده (فرزند پاپی‌محمدخان) و یك نفر دیگر كه از ایل بیرانوند بود، چند روز زندانی و دست آخر اسفند 1302 (به قولی 19 اسفند و به قول دیگر 21 اسفندماه 1302) به دار آویخته شدند. از مهرعلی‌خان فرزندی بر جای نمایند.
***
"ﺷﯿﺦ‌ﻋﻠﯽ‌ﺧﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ" ﻣﻌﺮﻑ ﺑﻪ "ﺷﯿﺨﻪ" و معروف ﺑﻪ "ﺍﻣﻴﺮ العشایر" فرزند حاجی‌علی‌خان و نوه‌ی اسدخان بیرانوند بود. مادر وی "زینتی" نام داشت و از شاخه تاری بیرانوند بود. شیخه سال 1250 هجری خورشیدی به دنیا آمد. (پس از مرگ صید‌مهدی‌خان حسنوند، خوانین به شیخ‌‌علی خان بیرانوند امیرالعشایر می‌گفتند)
وی ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺩﺭﺷﺖ ﻭ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ ﺍﻭ ﭼﻬﺮﻩ خاص او، هراسی در دل متخاصمین ایجاد می‌كرد. ﺷﻴﺨﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﻭﺭ ﻋﻠﯽ‌ﻣﺮﺩﺍﻥ‌خان (مردو) در بهمن‌ماه 1301، به ریاست بخش اعظم ایل بیرانوند دست یافت.
مرحوم حسام‌الدین ضیایی (1368–1298) محقق خرم‌آبادی جهت انتشار كتابی در زمینه تاریخ لرستان طی نامه‌نگاری‌ای كه با سپهبد امیر سال 1340 داشته، از وی می‌خواهد خاطراتش را از لشكركشی سال 1302 به لرستان بازگو نماید تا در این كتاب منتشر شود. در بخشی از نوشته‌های سپهبد امیر در خصوص مذاكرات سال 1302 با شیخه بیرانوند آمده است:
. پس از چند روز استحكاماتی كه در تنگ زاهدشیر در دست ساختمان بود و من برای سركشی آن‌جا رفتم. به من گزارش دادند كه شیخه رئیس طایفه بیرانوند در نزدیكی تنگ زاهدشیر در میان یكی از تیره‌های بیرانوند توقف كرده است.
یكی از لرستانی‌ها را نزد او فرستادم تا به نزدیكی تنگ زاهدشیر آمده و با من ملاقات كند. طولی نكشید كه مشارالیه با 400-500 تفنگچی به طرف من آمد. یك نفر از نظامیان را فرستادم و به او پیغام دادم تفنگچی را دور بگذارد و به تنهایی نزد من بیاید چنان‌كه من به تنهایی جلوی تنگ هستم. مشارالیه پس از چند دقیقه نزد من آمد.
قبلاً فكر می‌كردم كه شیخ‌علی‌خان رئیس طایفه بیرانوند با داشتن قیافه طبیعی و ساختمان اندام متناسب خواهد بود، ولی وقتی او را ملاقات كردمتعجبم بسیار شد زیرا این مرد بسیار قوی‌هیكل بود از موی سرش تا نزدیك سینه‌اش كه یه او باز بود یك پارچه سرداری مشكی در بر داشت مثل آن كه نقره‌كاری كرده باشند.
از او پرسیدم كه فارسی می‌فهمی؟ اشاره كرد كه بله. گفتم: سواد داری؟ گفت: خیر. گفتم از اعلامیه اطلاع داری؟ گفت: بله. گفتم: خوب فهمیده‌ای؟ گفت: بله.
گفتم شیخ‌علی‌خان، هدف ما همان است كه در اعلامیه نوشتم و غیر از آن عملی انجام نخواهم داد. آن‌چه نوشته‌ام اوامر دولت است كه من باید آن را اجرا كنم و اجرا می‌كنم. اما خود من هم یك تی از نقطه‌نظر فرماندهی دارم كه به موقع به اجرا بگذارم و آن این است كه در نظر دارم یك نفر از رؤسای طوایف پیش‌كوه (لرستان) را در مقابل والی پشت‌كوه(ایلام) به والی‌گری پیش‌كوه برقرار كنم كه در اردوكشی‌ها و اصلاحات لرستانو تامین سعادت لرستانی‌ها شریك كار باشد. آن‌چه جستجو كردم بهترین فرد تو را انتخاب كردم زیرا در جنگ‌های اطراف بروجرد كه من تحت فرماندهی افسران روسی در حكومت قوام‌الدوله به سیلاخور آمدم همه جا با تو تماس حاصل كردم و تو را مرد رشیدی و فرد قابلی دریافتم. بنابراین در نظر دارم تو را به والی‌گری پیش‌كوه برقرار كنم. لكن شیخ‌علی خان تو باید بدانی كه فرمان این مقام باید از طرف دولت صادر شود و من نمی‌توانم مقام والی‌گری را بدون حكم دست شما بدهم. برای آن كه بتوانم این فرمان را از دولت صادر كنم پیشنهادی دارم كه شما آن را اجرا كنید تا این فرمان برای شما صادر شود و به سعادت بزرگی نائل آیید و پیشنهادم این است:
این تیره یار كه از طایفه بیرانوند می‌باشند و در جلوی تنگ زاهدشیر زندگی می‌كنند و تو ریاست آن‌ها را دارا هستی، موقعی كه ما (نظامیان) به تنگ زاهدشیر رسیدیم (آبان و آذر 1302)، جلوی اردوی مرا گرفته و چند نفر از نظامیان را به قتل رساندند. تو فردا چند قبضه از تفنگ‌های آن‌هارا جمع‌آوری كن و با یك نامه نزد من در خرم‌آباد بفرست. عبارت این نامه چنین باشد: چون این تیره از طایفه من نفهمیده جلوی نظامیان را گرفتند و چند نفر از آن‌هارا به قتل رساندند، من هم برای تنبیه، آن‌ها را خلع سلاح كرده و تفنگ‌های آنان را بدین‌وسیله تقدیم دولت می‌كنم. من این نوشته شما را به تهران می‌فرستم و صداقت و صمیمیت تورا با این نوشته تایید و تصدیق می‌نمایم و فرمان والی‌گری را برای تو صادر می‌كنم.
وقتی مطالب من تمام شد، انتظار داشتم از من تشكر كند، لكن دفعتاً قیافه او تغییر كرد و با صورت برافروخته به من گفت: امیر غرب! این حرف‌ها را نزن! این‌جا تنگ زاهدشیر است، عقاب اگر خواسته از روی تنگه عبور كند، مقادیری از پر و بالش را ریخته است! اگر تو بخواهی از لرستان تفنگ بگیری، تكه‌ی بزرگی كه از این قشون به دست تو خواهد آمد، یك گوش خواهد بود كه در بروجرد تحویل بگیری .

                                                                              ***
امیر در خاطراتش نوشته است: اطلاع یافتم كه شب 17 دی 1302 م از 20 هزار تفنگچی عشایر قصد حمله به خرم‌آباد را دارند؛ این بود كه تصمیم گرفتم 15 دی‌ماه و 2 شب قبل، ما به آن‌ها حمله‌ور شویم. به سرهنگ گیگو دستور داده‌ بودم به عنوان گردش یا به هر بهانه دیگر، مهرعلی‌خان [حسنوند] را با نیرویی كه در اختیار دارد به دامنه كوه ریمله بیاورد و اگر مهرعلی‌خان نیامد، خودش با نیرو بیاید و آن‌جا را در دست بگیرد تا حمله‌ی ما به بیرانوندها را تسهیل كند. مهرعلی‌خان آمده و 50 سوار هم با خود آورده بود.

روز چهاردهم دی‌ماه خبر رسید كه شیخ‌علی خان بیرانوند به خرم‌آباد آمده و در خفا و در منزل یك پیلور به سر می‌برد و هر چه فشنگ به او عرضه می‌دارند به هر قیمتی كه باشد خریدار است. یك دسته‌ پیاده‌نظام فرستادم و شیخه را در منزلی كه به سر می‌برد دستگیر كردند و او را حبس نمودم. با این حسن تصادف، رئیس طایفه‌ی بیرانوند با پای خود به دام افتاد و نقشه‌ای كه داشتند عقیم ماند.

به هر حال، شیخه حدود 3 ماه پس از این جریان همراه با مهرعلی‌خان حسنوند، سردارخان والی‌زاده و میرزا بیرانوند، در یكی از روزهای یا 19 و یا 21 اسفند 1302 (كه احتمالا اسفند درست‌تر باشد) در میدان اعدام (آزادی) خرم‌آباد به دار آویخته شد. از او 4 پسر به نام‌های محمد، حسین‌قلی، باقر و لطیف بر جای ماند.
 
Image result for ‫گدایی شاهزاده از اعراب‬‎Image result for ‫گدایی پهلوی کوروش تو بخواب که ما گداییم‬‎خدارا شاکریم مردم ما مانند کوفیان نیستندبزرگ وسربلند وبا وفا با بصیرت وآگاهندImage result for ‫گدایی شاهزاده پهلوی از عربستان‬‎Related imageImage result for ‫گدایی شاهزاده پهلوی از عربستان‬‎آبروی ایران وایرانی رو بردی بدبخت تمام گداهای دنیا از ایرانیها گدایی می کنند توی فلک زده از آل سعود          Image result for ‫گدایی پهلوی کوروش تو بخواب که ما گداییم‬‎


کوروش توبخواب که ماگداییم{رضاپهلوی}با پول آل سعود جشن 2500ساله ات را در خانه اجاره ای ام درخارج می گیرمImage result for ‫گدایی شاهزاده از اعراب‬‎Image result for ‫گدایی شاهزاده از اعراب‬‎Related image
Image result for ‫گدایی شاهزاده از اعراب‬‎Related imageImage result for ‫گدایی شاهزاده از اعراب‬‎Image result for ‫گدایی شاهزاده از اعراب‬‎میدان مجسمه (اعدام) خرم‌آباد با دورنمایی قلعه فلك‌الافلاك؛ سال 1350اعدام بزرگ مردان لردر میدان مچسمه (میدان آزادی خرم آباد)
بسمه تعالی
مدتی است که دنیای مجازی وسیله ای برای افراد مختلف جهت معرفی ایلات طوایف تیره هاو خانواده هایشان گشته ولی متاسفانه یک سری نیات شخصی ومنیت ها باعث استفاده نابجادرمعرفی ایلات گشته مانند مقاومت عده قلیلی در معرفی جوگیرانه محلی ایل بزرگ بازگیر درلرستان سعی میکنندبه هرطریق هویت کردی وریشه نژادبازگیررالرمعرفی کنندوخانه به خانه دراین استان می گردندسعی درگرفتن آتو ازبزرگان وریش سفیدان بافیلم گرفتن های مخفیانه بااستفاده پوششهای مهمانی دردیدوبازدیدهادارند که شایدتاییدی برلر بودن ایل بازگیربزنندامامقاومت ودانایی بزرگان ایل تا اندازه ای این تلاش های احساسی راباشکست مواجه کرده(هرچندلرویاکردبودن ایل بازگیربرای مافرق چندانی نداردزیرا هردو ماد ویا اصتلاحاآریایی هستند) ولی تلاشگران عرصه تغییر هویت اقوام به ناچارباترفندی دیگری ازبزرگان ایل بازگیرخواسته اند که
بازگیرقبلادر دایره حکومت اتابکان ووالیان لر بوده پس تمام ایلامی ها کرمانشاهی هاازجمله ملکشاهی هاکلهرها وغیره لرهستند(اگراین عدله لربودن باشد پس خیلی ازاقوام قبل وبعد ازوالیان درپیشکوه وپشت کوه حکومت داشته اند پس چرا این مناطق را ترک ویاعرب نکرده اند) بنا به نظریه پان لرها همه اقوام غرب ایران ازجمله بازگیرهم لرهستند ولی بعضی بزرگان راکه این پانیسم هانتوانسته اندبفریبند قانع کرده اندکه هرکس چند نسل درمیان قومی ودراستانی زندگی کنداز آن قوم و از آن دیارنداین نظریه قبول اماسوال اینجاست آیا،میشودهویت واقعی ایلی راازنظرنژادی تغییرداد و گرفت آیامی شود طوایف بازگیر کردایلام کرمانشاه و عراق وسوئدودیگر بلاد را مجبور به پذیرش نظرنه چندان معتبر درجای دیگرنمود آیا تاریخ ایل بزرگ بازگیر بسته به یک سندچرای دام وبهار مالگه کمتراز 250سال قدمت کوه تاف است آیا این سند می تواند قدیمی تراز سند555ساله شهادت دوبرادربازگیربابلی باشد البته که غیرممکن است چون آن بلاد و طوایف خود نیز بزرگان محققین توانمندی دارند که نسل به نسل سینه به سینه پدرانشان بزرگان اصل ونسبشان رابه فرزندانشان شناسانده اندمختصری درباره ورودبازگیرهابه تاف توضیح دادیم که اگراین ورودرا مبدا تاریخ ایل بازگیرقراردهیم بایدبه فرزندان خانکه یا همان خان احمداکتفاکنیم که تعدادآنهاکاملامشخص وطوایف تیره ها وزیرمجموعه آنهادرشجره نامه هایشان معلوم ومشخص است وهمه یکدیگررامی شناسیم واین طوایف سیاه وسفیدنمی تواندکل بازگیرباشدوازطرفی از نسل دارا ودوشم وچراغ خان(طایفه کرنوکر) در این مدت کم بعد ازصفویه این همه طایفه وتیره درچهارگوشه ایران ودرعراق وسوئدچگونه بوجود آمده اند واصلا چرا درشجره نامه های ارائه شده وتاییدشده توسط بزرگان هرطایفه وتیره وخانواده درلرستان نام برادرانمان دردیگر استانهاوکشورهاوجودندارد پس بایدبه دنبال واقعیتی باشیم که گروهی قصددارند درکتمان آن کوشش کنندومرتب این چندمطلب ناخوشایند وسبک را درباره ایل بزرگ وبا اصالت بازگیردرنوشتارهایشان بکارمی برند ماننداین مطالب بسیار ضعیف وخوارکننده 1 - بازگیرنامی آشنادردیاربالاگریوه 2 - بازگیر براثریک نزاع خونین درمنطقه تاف ازهم جداشده ودرکل مناطق بازگیرنشین ایران وخارج از آن پراکنده شده اند 3 - بازگیرطایفه ای کوچنده وبدون سرزمین 4 - بازگیر طایفه ای که درکنارفلان طایفه می زیسته 5 - بازگیرطایفه ای مستقل لرکه ازتاف به تمام دنیامهاجرت کرده وازاین قبیل تیترهای ریزودرشت اینترنتی که احتمالا همین تیترهازمانی مکتوب شود وبصورت کتابی با نام ایل وطایفه بازگیر چاپ ومنتشر شودهرچندگرفتن مجوز چاپ دال برواقعیت داشتن مطالب کتب نیست وبارهامی بایست مطالب آنالیز شده وبه چاپ مجددمانند کتابهای متعددجناب دکترپاپی درباره آن ایل برسددر هرحال اگرجانب اعتدال درنوشتارها رعایت شود نظرات همه طوایف بازگیر وشجره های تایید شده توسط بزرگان تمام طوایف ایل بازگیردر کتابی گنجانده شودومورد اعتراض افرادی از ایل نباشدودر آن ایل بزرگ بازگیر کوچک شمرده نشودومحدودبه یک منطقه خاص کوچک وبهارمالگه با تاریخی بسیار اندک در حدوددوره صفویه نگرددوتنها شجره نامه بازگیرهای لرستان که بعد از خانکه از ایلام به لرستان کوچانده شده اند نگرددشایدبابارها اصلاحات درسالهای دوربرای نسلهای آینده کارآمد باشدکتابهایی ماننددلاوران زابل وتاریخ سیستان دروصف رشادتهای بازگیران جهان تیغ که 21تیره وطایفه هستندوهمگی ساکن سیستان هستندواجدادآنان درمقابل ازبکهاایستادگی کرده اند وتاریخ خودرا به 600سال سابقه ست درسیستان وزابل می رسانند یکی ازدلایل رد نظریه بظاهر مستند لربودن بازگیرهاست وچون سندی که سابقه بیش از280سال ست بازگیردرلرستان راثابت کنددردست هیچ احدی نیست ودرحدیک ادعای کذب ومانوری پژوهش معابانه است امادرعوض کتب معتبربالاوبقعه برادران شهید درویش احمدودرویش حسن بازگیری فرزندان عابدین بازگیر معروف به درویش علمبازی که یکی ازآثارملی ثبت شده شهربابل درمازندران است که یک دشت نیزبنام بازگیرکلا درمجاورت آن است وشهادت این دودلاوربازگیربه 555سال هجری قمری پیش درزمان مرعشیان می رسدنیز سندی بر قدمت ایل بازگیرقبل از وروداولادخانگه به لرستان است اسنادی طبیعی مانندتنگه اسطوره ای بازگیر (معروف به تنگه خسرو)درهرستان نهاوندکوه بازگیر وچاه بازگیرجهرم درالبرزوتربت حیدریه بازگیرکوه کوهدشت لرستان قله 4000متری کوه بازگیرگرین نهاوندروستای تاریخی منوجان کرمان وروستا وتپه باستانی مینودشت گلستان ودهها نام ونشان از ایل بازگیردرپهله زرین آباد وکرمانشاه همگی دلالت بر ردلربودن بازگیر به مرکزیت لرستان دارد حالا سماجت بعضی افرادبررد گفتمان سینه به سینه بزرگان وبا بکاربردن اهانت( دروغهای سینه به سینه )به فرمایشات بزرگان بازگیرچه نفعی به حال این افراددارد خودجای سوال دارد.اختلاف نظرهای فراوانی درباره ایل بزرگ بازگیر وجوددارد وهرکدام به نوعی براساس تحقیقات انجام شده دارای حقی است که عواملی باعث این باورهاشده عزیزی ماننداستادبرزوئی به خاطراینکه تحقیقاتش به منطقه ای درکرمانشاه ختم می شودبازگیرراکلهر می داند اما ایل کلهردرآمارطوایف خودطایفه یاتیره ای بنام بازگیرنداردوتنهادلیل این ختم شدن تحقیق به کلهر وجودچندتیره وطایفه بازگیر سراب بازانی درکنارسادات میر سور است که زمانی برای فتح شیراز همراه کریمخان زند بوده که پس از برگشت درآنجاماندگارشده اندویا وجودتیره ای بنام بازگیرانگزی درکرمانشاه واسلام آبادغرب است که از مهاجرین دوره قاجاروپهلوی ازروستایی بنام انگز روبروی سالی بزرگ است.ویا تحقیقات چند نفر محلی در اطراف خرم آباد وکوه تاف است که بخاطر مجاورت این کوه بابازگیرهای چوبتراش وسالی وبهارمالگه بودن بازگیرهای سیاه وسفیدبا قدمتی کمتراز300سال به اشتباه مهاجرت کل بازگیرهای جهان راازاین نقطه میدانندکه چون تاریخ نزدیک وکوتاهی است باتواریخ 500تا600ساله دیگربازگیرهادرسراسرجهان که دارای اسنادمحکمی مانندبقعه وزیارتگاه 555ساله برادران بازگیردربابل مازندران که جز اسنادملی ثبت شده است فاصله فراوانی دارددربعضی از تحقیقات مانند تحقیقات برادرمریدی بازگیربازگیربه دیارسیستان وبلوچستان تعلق داردکه کتابهایی مانندتاریخ سیستان ودلاوران زابل اشاراتی به وجودخیرالدین بازگیر که وی راازنوادگان رستم زال می دانند و21تیره وطایفه جهان تیغ را بازگیر وازنسل خیرالدین بازگیر به حساب می آورنددارای تاریخ 600ساله درمنطقه هستندخودنیز یک نظریه که دال برردادعای مرکزیت بازگیردرلرستان است.ویک نظریه قوی ومهم که دربین بزرگان بازگیروجودداردوسالهاست قبل ازتولددنیای مجازی مدعی کردبودن ومهاجرت از استان ایلام هستند وکمتر بزرگی رامی بینیم که این ادعارانداشته باشد وحتی طایفه بزرگ کرنوکرکه به ادعای همه نویسندگان مخالف وموافق لروکردبودن بدون استثنا برادربازگیربحساب می آیند تنهاشرط برادری با بازگیر را کردملکشاهی بودن می دانندالی غیر.البته کپی مطالب افراد مغرضی هم دردنیای مجازی توسط بعضی از عزیزانمان درباره ایل بازگیر که قصدداشته اند مطلبی درباره ایل وتبارخودداشته باشند وجودداردکه زیاد
قابل اهمیت نیست ونمی شودنام نظریه بر آن گذاشت .به هرحال این ایل بزرگ با توجه به قدمت زیادوپراکندگی درسراسر دنیا وچهارگوشه کشورعزیزمان نیازبه تحقیقات زیاد وزمانبری داردتا نوع ارتباط وعلل پراکندگی البته درحد وحجم زیاد نفرات درکل مناطق را مشخص نمودکه چگونه می شود درسیستان وگلستان وکرمان وزابل وزاهدان تاتربت حیدریه ونهاوند ولرستان وایلام وکرمانشاه ومندلی وبدره وکرکوک ودیاربکر وسوریه وسوئدوگیلاوند تهران وخوزستان وکهکیلویه وصدهادیار نامی مشابه هم ودقیقا عین هم بنام بازگیر بازبانها وگویشهای فراوان وحتی کوهها وچاهها وتنگه ها وتپه های باستانی بقعه وزیارتگاههای زیادی با نام بازگیر وجودداشته باشد وکسانی بخواهند تنها بخاطر عرق محلی وهم کوچه بازی همه رامنصوب به محل ونقطه زندگی خودبدانندودرباره آن دست به هرشگردی بزنند وحتی درمقاله هایشان گفتمان سینه به سینه پدرانمان را که نسل به نسل ادامه داشته دروغهای سینه به سینه بنامند ولی از طرفی همین افراد با گرفتن فیلم ودست خط ورفتن خانه به خانه از همین گفتمان سوء استفاده می کنند وهمین افرادمدتی بوددردنیای مجازی وگروه ها اعلام می کردنددارای اسناد قدیمی تا700سال قدمت درباره ایل بازگیر هستند ویا مدام سندسندومدرک مدرک می کردندوهرگفتمانی را رد می کردندحتی فرمایشات بزرگان اهل تاریخ ایل بازگیر را اما هیچگاه این اسنادخیالی را ارائه نکردندومخاطبین خودرا آنقدر برگردیک پروانه چرای دام چرخاندندتا بکلی ازیادشان رفت گروه ها رابرای چه تشکیل داده وساخته اند وهدف ازتشکیل گروه های متعددایل بازگیربه یک بگومگو های غیر اخلاقی ودور ازهدف اصلی تبدیل شد    وسلام محمدکریم بازگیرخادم شما عزیزان

من کوردم نه تجزیه طلب  (هرکردی تجزیه طلب نیست)پانیسم هابه کردهاتوهین نکنید                  بنام خدا سلام هموطن

مدتی است که شاهد نامهربانی هایی ازطرف افرادناسیونالیسم درباره اقوام خصوصاقوم صددرصدایرانی کوردهستیم منمحمدکریم بازگیرازشهرخرم آبادمرکزاستان لرستان عزیز که تعلق خاطرخاص ودلبستگی ناگسستنی به وطنم پاره تنم خرم آباددارم،افتخاردارم که رگ وریشه کردیدارم کردشیعه دوازده امامی وازنژاد ماد وزادگاه اجدادیم پهله ایلام(زرین آباد). برایرانی بودنم افتخارمی کنم همچنان هم برکوردبودنم،اما می خواهم به تفرقه افکنان بگویم هرکردی تجزیه طلب نیست وهرقوم دیگرهم صددرصدوطن پرست نیست درمیان خیلی ازاقوام طوایف وخانواده ها افرادحزبی وابسته بهدشمنان این آب وخاک فریب خوردگانی وجوددارندهرچند اندکند وبی ارزش ولی تعدادی ازاین مزدوران که باهدفهای خاص وتحت نظرو تاثیر موساد وسی آی ای جهت متشنج کردناوضاع داخلی ایران اسلامی مقتدر وجهت گرفتن انتقام از انقلاب اسلامی ایران وانتقامگیری از آرمانهای خمینی کبیر(ره)تعلیم دیده وهرچند گاهی یک مسئله یک اهانت یکتفرقه با عناوین مختلف برای برهم زدن نظم وامنیت ایران به خوردافکارعمومی میدهند یکروز تحت لوای یک قوم به قوم دیگراهانت می کنند ویک روز دیگر از زبان شخصیتهای دینیی ورجال از دنیارفته کشورمان دروغهایی می سازند که بسیارظریف طراحی شده ونزدیکبه واقعیت وانمودمی نمایند وهزاران ترفند که نه جایی ونه مجالی برای ذکریکایک این توطئهها داریم ولی می خواهم بعنوان یک عضوکوچک از جامعه ایرانی ویک کرد باغیرتعزیزانم را دعوت به وحدت وهمدلی وهمگرایی دررابطه با پاسداری از میهن ووحدتوانقلاب اسلامی که ثمره خون هزاران دلاوردمرد شهید وجانباز است نمایم  اما نمی توانم جواب تفرقه افکنان را که چندسالیاست به رگ وریشه واصالتم تحت عناوین مختلف اهانتهایی را روا می دارند وبه محضاینکه عزیزی صدایش را برای معرفی خودش واجدادش بلند می کند وی راتجزیه طلب وجداییخواه معرفی می کنندبارزانی وطالبانی وغیره معرفی می کنند اولا هرکردی تجزیه طلبنیست وهر ناسیونالیسمی از هرقومی وطن پرست نیست ناسیونالیسم به فرموده بزرگان دینهم مرز باکفراست که اگر درآن افراط گرایی صورت گیرد خداودین وایمان را از آن حذفمی نمایند واگر تفریط در درآن صورت گیرد ووادادگی وبی خاصیتی رابه همراهدارد                                  

 

به یاد دوران دفاع مقدسگریزی میزنیم برمجاهدت های کم نظیرپیشمرگه های کردکه چگونه رزمندگان ما رادرجبهه های حق علیه باطل به پشت خاکریزهای دشمن بعثی ومزدوران غرب می بردند وباعملیاتهایشان ازپشت سردشمن راکلافه ونابودمی کردندآتش توپخانه اش راخاموشواسیرزیادی را برای جمع آوری اطلاعات به همراه رزمندگانمان به ایران می آوردنددرآن روزها کلمه کرد یعنی پارتیزان پیشمرگ ومجاهدراه خدابود ایرانی بود ودشمنعثمانی های م درجنگهای  بین عثمانی هاوایران نام کردهای ایلام وکردستان وآذربایجان ولرستان همراه دیگر هموطنانمانازکلیه اقوام همچون ستاره هایی می درخشید وعثمانی ها وازبکها هنوز زخم گوشهایبریده فرماندهان مشان توسط نیروهای کرد کرمانجی وملکشاهی های غیورخصوصاطایفه قدرگرزدینوند ساکن ایلام خوب نشده وبردل تیره امثال اردوغان دم دمی مزاجوبوقلمون صفت مانده است اردوغانی که یک روزحامی غزه ومسلمانان است وشب همان روزمهمان جلاد کودک کشی مانند نتانیاهوی صهیونیست یک شب از ترس کودتا به کشورهایهمسایه پناهنده می شود وروزش مهمان اوباما وامثال ترامپ ومامن داعشی هاست بدین جهتبه این شخصیت متزل اشاره نمودیم که هنوزاز زیریوغ اربابانش خارج نشده هنوز خونسوری ها عراقی ها عرب وعجم ایزدی ومسیحی وکردکه براثردخالتهای ترکیه دراین کشورهابرگردنش مانده واز طرفی ادعای همکاریودوستی با ایران وعراق را دارد این مطیع مطلق دستورات غرب حهانخوار که هنوز چشمش بهدست اربابانش مانده شاید ترکیه را به عضویت اتحادیه اروپادرآورندباتوجه به تحرکات اخیروگذشته اردوغان درعراق وسوریه که درفکراحیای نوعثمانی است

 این شخصیتچندگانه وچندجنسیتی نمی تواندشریک وهمسایه قابل اعتمادی برای ایران عراق وسوریهباشد هرچندکوچکترازآنست که چشم طمع بروجبی از خاک این سه کشورمسلمان ومحورمقاومتداشته باشد اما اگراشتباهی استراتیژیک باعث شودواردکردستان عراق وسوریه شود خسارات جبرانناپذیری برمنطفه تحمیل می شود تا از محدوده موردنظرخارج گردد.ما ضمن به رسمیت نشناختن تجزیهکشورهای مسلمان خصوصا کشورهمسایه ومسلمان عراق وتلاش درراه حفظ تمامیت ارضیهمسایگانمان از سران کردستان عراق بعنوان هم خون وهم تباربودن می خواهیم با رژیمکودک کش اسرائیل نامشروع فاصله گرفته ومواظب توطئه های این رژیمهای وابسته بهشیطان بزرگ باشندتا دردامان این مفسدان قرارنگیرند که بد منزلگاهی است  اما از طرفی هم به ایرانی الاصل بودنتان افتخارمی کنیم ومی دانیم که کردهای جهان همه ایرانی هستند واز54میلیون عزیزکردهموطنمانفقط7میلیون نفردرایرانندودرچندکشورمنطقه پراکنده وتقسیم شده هستند ولی دلیلی براستقلال ازدیگر کشورها واقوام برای این عزیزان نمی بینیم زیرااگرچنین باشدفرداهرقوم وقبیله ای داعیه استقلال وتشکیل یک کشورکوچک وضعیف وهمیشه درگیربامشکلان مرزی واقتصادی را دارد وبیشترین منفعتش به جیب جهانخواران خواهدرفت ورژیم کودک کش ونامشروع اسرائیل وشیطان بزرگ امریکا ازضعف مناطق درگیر منفعت زیادی می برند.                         

از تمام اقوام عزیزایرانیدرداخل کشورامن وبزرگ وقدرتمندمان ایران هم انتظارداریم به نجواهای تفرقه افکنانهمزدوران داخلی استعمار گوش ندهنداین مزدوران گاهی جنگ نرم وگاهی جنگ نیمه سخت رابه نیابت از دشمن برای ایجادجنگ سخت بعنوان ستون پنجم دشمنانمان انجام می دهندبرای اقوام جوک می سازند بر تعصبات کورکلیک می کنند مثلا برای نمود گروهی قصددارنددراستانهای ایلام ولرستان موضوع کرد ولررابا تحریک احساسات ناسیونالیستی تحریککنند عده ای می کوشند لرپنداری کنند ونام کرد را ازصفحه بردارند وعده ای میکوشندکردپنداری کنند ولررا مغلوب سازندعده ای وجودحکومت های محلی والیان لر درایلام رابه سلاحی برای محونام کرد از صفحه واقعی کردتبدیل کنند وعده ای همدرتلاشند هیچ نام لری در ایلام نباشد عده ای می خواهند وجودقلعه سلجوق در ایلاموشهرستان ملکشاهی را بهانه کنند تا این اتحادیه ایلی بزرگ کرد ایرانی الاصل را ترکسلجوقی معرفی کنند وچون وجودحاکمان ازاقوام دیگر دراستانهای دیگر وحکومت براقوام دیگر شناسنامه ای برای تغییرهویت یک قوم نمی شود نمی توانیم چنین ادعاهایپوچی را بپذیریم ما ایرانی هستیم ومسلمان متحد ومتعهد در هرجای جهان باشیم باهرزبان ومسلک ودین ومذهب ایرانی هستیم وایران دوست مسلمانیم وپیروکتاب خداوپیغمبر(ص) وائمه معصوم (س)ودر پایان هم عرض می کنم من یک کردهستم نه تجزیه طلب           با تشکر نویسنده محمدکریم بازگیر از خرمآبادلرستان   

 دشمنی میان عثمانیها و ایرانیها در زمان صفویان عبارت بودند از :

1. وجود اختلافات مذهبی میان صفویان شیعی وعثمانیهای سنّی 
2. دولت عثمانی دولت صفوی را بزرگترین رقیب مذهبی وی خود می دانست .
3. آیا هیچ دولت مسلمان دیگری بجز ایران باقی نبود که تسلیم عثمانی نشده باشد ؟ 
4. دولت عثمانی تشکیل یک حکومت مقتدر در مرزهای شرقی امپراطوری خود را تهدید جدی بشمار می آورد .
5. عثمانیها همواره ادعای سروری بر جهان اسلام را داشتند و خود را جانشین خلفای عباسی می دانستند و لذا خواهان اطاعت کلیه ملل دیگر اسلامی از ایشان بودند و بطور طبیعی نمی توانستند هیچ دولت دیگر اسلامی را خصوصا در همجواری خویش بپذیرند .
6. آیا قیام ها و مخالفت ها از سوی دیگر ملل مسلمان نیز انجام می گرفت ؟ 
7. تا چه حد نیروهای ی و مردمی ، در سراسر جهان اسلام ، برتری و قیمومیت عثمانی را پذیرفته بودند ؟ 
8. آیا هیچ تلاشی صورت گرفت که این دو ملت و دولت مسلمان ، بجای اختلاف و درگیری باهم متحد گردند ؟ خصوصا آنکه دولت های اروپایی خواهان اختلاف این دو بودند . 
9. آیا فتنه انگیزی و شیطنت از طرف اروپایی ها برای تشدید اختلاف میان ایران و عثمانی صورت گرفته بود ؟ 

11. آیا اروپایی ها کمک خاصی نیز به ایران کردند و یا صرفا وعده می دادند ؟ 
12. تبلیغات شیعی گری صوفیان صفوی در آناتولی دولت عثمانی را نگران می کرد .
13. چرا عمدتا این تبلیغات در آناطولی انجام می شد ؟ آیا زمینه خاصی در این منطقه وجود داشت ؟ 
14. آیا این تبلیغات آگاهانه از طرف دولت صفوی حمایت می شد ؟ 
15. آیا در زمان تمام شاهان صفوی این تبلیغات ادامه داشت ؟ 
16. چقدر از این تبلیغات بصورت خود جوش و از سوی نیروهای علاقمند خاندان صفوی انجام می شد ؟ 
17. تشکیل رسمی دولت صفویه و گسترش قلمرو آن ، وحشت دولت عثمانی را بیشتر کرد .
. چه شواهد و نشانه هایی از این وحشت دولتمردان و سران عثمانی وجود دارد ؟ 
19. شکست دادن دولت سنی مذهب ازبک در شرق از سوی شاه اسماعیل دشمنی عثمانیها را نسبت به صفویان افزایش داد و آغاز گر درگیریها و رویاروئیهایی گردید و تا مدتها بعد ادامه یافت .
20. وجود دولت ظهیر الدین بابر در مرزهای شرقی ایران ، با توجه به سنی بودن دولت بابر ، چه نقشی در درگیری های ایران و عثمانی ایفا نمود ؟ 



نقش حزب‌الله در تأمین امنیت ایران                           (بازنشر توسط محمدکریم بازگیر)

رومه واشنگتن پست در مقاله‌ای به نقل از رابرت فورد سفیر پیشین آمریکا در سوریه حزب‌الله لبنان را در حکم یک ناو هواپیما بر ایرانی در شرق مدیترانه می‌داند. اوباما نیز در دیدار با یک لابی یهودی در مرداد ۱۳۹۴ گفت: اگر توافق هسته‌ای رد شود و ما به ایران حمله کنیم، حزب‌الله به سمت تل‌آویو موشک پرتاب می‌کند و اسرائیل متحمل فشار می‌شود. در تمامی سناریوها، اسرائیل متحمل فشارهای ناشی از حملات نظامی خواهند بود.»[۳۹][۴۰]

رابطه با ایران

بنا بر گفته‌های محمدحسن اختری سفیر ایران در سوریه در سال‌های (۱۹۹۷–۱۹۹۴) و (۲۰۰۸–۲۰۰۵) ایران به حزب‌الله کمک‌های مالی و معنوی کرده‌است و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به آموزش نیروهای حزب‌الله می‌پرداخته‌است ولی او هرگونه شرکت مستقیم ایران را در درگیرهای حزب‌الله رد می‌کند.[۵۴]

جمهوری اسلامی ایران ارتباط نزدیکی با جنبش حزب‌الله دارد و دولت و نهادهای حکومتی ایران، از جمله بنیاد شهید، حمایت‌های مالی قابل توجهی از این گروه و طرفداران و ساکنان مناطق تحت نفوذ آن به عمل می‌آورند.[۵۵]

در ۲۴ ژوئن ۲۰۱۶ سایت المنار متعلق به حزب‌الله لبنان خبر داد که حسن نصرالله در یک سخنرانی عمومی با اشاره به محدودیت‌های مالی علیه این گروه گفت: این محدودیت‌ها تأثیری در وضعیت حزب‌الله ندارد چون تمام منابع مالی حزب‌الله نه از بانک‌ها بلکه از سوی ایران تأمین می‌شود.» همچنین گفت: این پول‌ها همان‌طور به دست ما می‌رسد که موشک‌هایی که با آن اسرائیل را تهدید می‌کنیم.»[۵۶]

حزب‌الله لبنان سازمانی ی-نظامی اسلامگرای شیعه در لبنان است. گروه حزب‌الله در اوایل سال‌های ۱۹۸۰ و با الهام از ایدئولوژی اسلام ی روح‌الله خمینی در لبنان ظهور کرد.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴] در زمان جنگ داخلی لبنان، حزب‌الله لبنان به کمک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، تعلیم نظامی داده شده و تحت حمایت مالی و ی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.[۱۵] حزب‌الله لبنان ۳ هدف اصلی را به عنوان آرمان خود اعلام کرده که عبارتند از: محو آثار امپریالیستی غربی در لبنان، مجازات فالانژهای لبنان و برپایی حکومت اسلامی در لبنان.[۱۶]

بخش نظامی حزب‌الله خود را شاخهٔ مقاومت اسلامی در لبنان می‌داند.

حزب‌الله لبنان پس از سالها جنگ چریکی موفق به آزاد کردن جنوب لبنان از اشغال اسرائیل در سال ۲۰۰۰ شد. این گروه پس از آن به فعالیت‌های ی خود تحرک بیشتری داده و به کابینه و مجلس لبنان راه یافت.

سید حسن نصرالله پس از ترور شدن سید عباس به دست نیروهای نظامی اسرائیلی در سال ۱۹۹۲ میلادی به مقام دبیرکلی حزب‌الله لبنان رسید.[۱۷][۱۸]

ایالات متحده آمریکا، هلند،[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲] بحرین[۲۳][۲۴] مصر[۲۵] اتریش، کانادا، اتحادیه عرب[۲۶] و اسرائیل حزب‌الله را در فهرست گروه‌های تروریستی طبقه‌بندی کرده‌اند.[۲۷][۲۸][۲۹] در حالی که اتحادیه اروپا، نیوزلند، بریتانیا، تنها شاخه نظامی آن را تروریستی دانسته و بین شاخه نظامی و شاخه ی آن تمایز قائل می‌شوند.[۳۰][۳۱] روسیه حزب‌الله را یک سازمان ی-اجتماعی مشروع به حساب می‌آورد.[۳۲] جمهوری خلق چین بی‌طرف مانده، و با حزب‌الله رابطه دارد.[۳۳]

تخریب حزب الله، سوریه، فلسطین و کلاً جبهه مقاومت وجود داشته و تازگی ندارد، اما برای تشدید آن در زمان فتنه 88 با برنامه ریزی دشمنان خارجی و ایجاد شبهه در ایران، از فضای آشوب و فتنه بهره بردند و شعارهایی را در میان برخی فتنه گران ترویج کردند که بوی توطئه ای دیگر می داد.

اما غافل از آن که فریب توطئه ای را خورده اند که اگر به نتیجه برسد، خطری که کیلومترها از ایران فاصله دارد به مرزهای کشور حتی به داخل کشیده می شد.

اما تخریب حزب الله در میان مردم ایران اسلامی کاری ناشدنی است و آنها به خوبی می دانند که نیروهای حزب الله سال هاست که هم به دفاع از خود می پردازند و هم سینه خود را برای دفاع از انقلاب اسلامی سپر کرده اند و در واقع پیشقراول نیروهای مقاومت مقابل رژیم اسرائیل هستند.

شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، از لا به لای شعارهای فتنه گران به گوش می رسید، اما بعدها همان هایی که چنین شعارهایی را سر می دادند، سرافکنده و خجل گشتند، ولی تکبر آنها مانع از عذرخواهی و اعتراف به اشتباه گشت.

اکنون آنهایی که فریب خوردند و همراه و همگام با دشمنان به تضعیف جبهه مقاومت و حزب الله لبنان پرداختند، امنیتی که اکنون احساس می کنند، صدقه سر مقاومت حزب الله در لبنان و سوریه است.

تخریب ها، حملات و تضعیف جبهه مقاومت با محوریت نیروهای حزب الله پایان ندارد بلکه با روش های دیگر دنبال می شود. تضعیف جبهه مقاومت و حزب الله لبنان تضعیف ایران را به هماره دارد. قوت او در منطقه اقتدار انقلاب اسلامی است.

جمهوری اسلامی ایران هیچگاه کمک های خود را به حزب الله لبنان و مردم این کشور کتمان نکرده است.

اگر کمک های جمهوری اسلامی ایران نبود حزب الله نمی توانست کنار مرزهای رژیم جعلی اسرائیل مقاومت کند و قدرت آن را در همان منطقه مهار کند.

وجود حزب الله لبنان با رزمندگان سلحشور شیعه خود عامل بازدارنده علیه اسرائیل شده است. نیروهای حزب الله اگر اکنون در مرزهای این کشور با رژیم اشغالگر اسرائیل حضور دارند و یا در سوریه به جنگ گروه های تروریستی تکفیری رفته اند، نیروهای خط مقدم جبهه مقاومت هستند و هر کمکی که از سوی جمهوری اسلامی ایران به این نیروها می شود، در مقابل جنگ و نبردی که قرار بود با توطئه غربی – عربی علیه ایران شکل بگیرد، رقمی نیست.

گروه های تروریستی تکفیری از جمله داعش برای مقابله با ایران شکل گرفتند و تجهیز شدند، اما برنامه های آمریکا و رژیم اسرائیل برای پیاده کردن اهدافشان به هدف نرسید.

دلیل شکست سنگین آنها هم، استراتژی ماهرانه ای بود که جمهوری اسلامی ایران با همراهی نیروهای جبهه مقاومت پیاده کردند.

حضرت آیت الله ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دهه فجر سال 1390 درباره کمک به حزب الله فرمودند: ما هر جا دخالت کنیم صریحاً می گوییم همچنانکه به علت ضدیت با غده سرطانی رژیم صهیونیستی در دو جنگ پیرزومند 33 روزه و 22 روزه دخالت کردیم و از این پس نیز هرجا هر ملتی یا گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه و مقابله کند ما به او کمک می کنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این مسئله نداریم.»

آمریکایی ها همواره ایران را متهم به حمایت از حزب الله لبنان کرده اند. آنها این تشکل را یک گروه تروریستی می دانند در حالی که یک حزب قانونی در لبنان است که چندین نماینده در پارلمان این کشور دارد.

حزب الله لبنان هم شاخه ی دارد و هم نظامی، اکثریت مردم این کشور و گروه ها و احزاب ی، به وجود این حزب افتخار می کنند و اعتقاد دارند که اگر حزب الله لبنان نبود، این کشور تاکنون به دست اسرائیل اشغال شده بود.

 سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان روز جمعه گذشته درباره کمک ایران به حزب الله لبنان گفته بود؛ نگران تحریم‌های بانکی آمریکا نیست زیرا بودجه این تشکل از طریق ایران تأمین می‌شود.»

این سخن نه تازه است، نه عجیب و شگفت انگیز چون آشکار است که ایران از حزب الله لبنان حمایت می کند و این را بارها اعلام کرده است. اما همین مطلب کهنه از سوی رسانه های غربی و عربی با توجه ویژه روبرو می شود و بازتاب گسترده ای در رسانه های آنها می یابد.

این سخنان از نظر رسانه های غربی مهم جلوه می کند تا جایی که ادعا می کنند برای ایران دردسر ساز خواهد بود.
رهبر حزب‌الله تاکید کرد که مصوبه کنگره و تصمیم بانک مرکزی لبنان بی‌تاثیر خواهد بود زیرا این تشکل از طریق شبکه بانکی فعالیتی ندارد.

هم اکنون هم ایران به خاطر حمایت از حزب الله تحت فشار است و بخشی از تحریم هایی که علیه کشورمان اعمال شده به اتهام واهی حمایت از تروریسم است.

اگر حزب الله لبنان یک گروه تروریستی است، آیا چنین گروهی برای مقابله با تروریست های تفی در سوریه وارد عمل می شود؟

حزب الله لبنان چرا در فهرست گروه های تروریستی قرار می گیرد؟ برای این که مقابل رژیم اشغالگر و نماد اصلی تروریسم ایستادگی کرده و می کند.

آیا می توان از چنین نیرویی حمایت و دفاع نکرد؟ نیرویی که خود را در خط مقدم جبهه، سپر بلا کرده تا مرزهای ایران به خطر نیفتد.

مردم ایران اسلامی هم به خوبی درک می کنند که حمایت ایران از حزب الله لبنان و سوریه، هزینه های لازم و واجبی است که باید پرداخت شود، چون آنگاه باید چند برابر آن را خود هزینه کنیم تا بتوانیم مقابل دشمنان و گروه های تروریستی تکفیری مقابله کنیم.

آمریکا هم اکنون در بحران های منطقه سعی دارد تا از رو در رویی مستقیم و روی زمین خودداری کند، چرا که می داند هزینه ها و تلفات آن بسیار خواهد بود. دولت حاکمه آمریکا کمک های مالی و تسلیحاتی زیادی به رژیم اسرائیل انجام می دهد تا او را در مقابل جمهوری اسلامی سرپا نگهدارد، همچنین از گروه های تروریستی تکفیری حمایت می کند، ایران هم حق دارد تا از خود دفاع کند. حمایت از حزب الله به هر شکلی، دفاع از ایران اسلامی است. در این زمینه نباید فریب تبلیغات منفی علیه ایران و حزب الله را خورد.

چرا کمک مالی و معنوی به غزه و لبنان و سوریه ؟

 آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامست یا رواست ؟

در اسلام راستین ژنتیک ، جنسیت ، زبان ، نژاد و  قومیت بی ارزش و همسان یک خوکدانی است و این چنین ، ملاک یاری مسلمین ، ملیت آنها نبوده بلکه مسلمیت آنان است. به طور مثال هنگامی که مسلمانی عرب در محاصره و تنگنای نیروی خصم است در واقع گویی مسلمانی ایرانی در محاصره و تگنای نیروی خصم است. در اسلام ، امت ، واحده بوده و مرزهای ی و جغرافیایی و ملیت بی اعتبار و از زمره ی زباله های فکری است. همه مسلمین یکی و از یکدیگر و از یک خانواده محسوب می گردند. لذا کلام دشمن پسند قلیلی سطحی نگر مبنی بر اینکه چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است عوام فریبی و عدول از اسلام و انحراف عظیمی ست. وظیفه شرعی ایران اسلامی ست که عنایتش به خط مقدم جبهه ی حق علیه باطل بیش از داخل مملکت باشد. خط مقدم جبهه همان فلسطین و مرزهای لبنان و سوریه است. کمک به یک مستمند و جنگ زده ی فلسطینی که در حال نبرد با کفار می باشد ارجحیت دارد به یاری یک فقیر ایرانی که در حال نبرد با کفار نیست چرا که ملیت و قومیت در اسلام مطرح نبوده بلکه صرفا مسلمانی ملاک است. اگر یک مسلمان ایرانی و فلسطینی در خط  مقدم جبهه باشند و امداد غذایی از ایران اسلامی برسد الویت با کسی ست که گرسنه تر است نه با کسی که ایرانی ست. اگر آن فلسطینی گرسنه تر باشد ابتدا او رفع گرسنگی شده اما اگر آن ایرانی گرسنه تر باشد ابتدا او رفع گرسنگی شده و این چنین ملیت و نژاد و جنسیت به حق زیر پا گذارده می شود. یقینا برای یک مسلمان محمدی یک مسلم عرب یا یک امریکایی با تقوا از یک مسلم ایرانی ، کم ایمان با ارزش تر و احترامش افزون تر است.
نکته

از آخرین فرمایشات رسول اکرم (ص) در جوار کعبه برای مسلمین قبل از عزیمت به غدیر خم برگرفته از دقایق پایانی فیلم محمد سول الله:

تمام انسانها خوب گوش کنید . ضعفایی بین شما هستند از آنچه می خورید به آنها هم بدهید. آن عده که حضور دارند به آنها که غایب هستند بگویند : شما همه فرزندان آدم هستید و بهترین شما آن کسی است که خدا شناستر است و . دشمنیهای خود را کنار گذارید. بدانید که هر مسلمانی با سایر مسلمانان برادر است و تمامی مسلمانان با هم برادر. ارزش مسلمانان به نژاد و قبیله ی آنها نیست و. ظلم نکنید و ظلم را بر خود نپذیرید. ای امت من ، من هم بشر هستم و شاید فرشته ی مرگ به سراغم آید و مرگ را به من ارزانی دارد و .

اگر  به فرض ، اسلام و وظیفه مسلمانی را نیز لحاظ نکرده و نژاد و جهان بینی مادی را برای یاری رساندن لحاظ کنیم عقلا باز بایستی به سوریه و حزب الله لبنان و حماس یاری های مادی و معنوی ارسال نماییم چرا که سرنوشت ها یکی ست و با اضمحلال حماس و سپس حزب الله لبنان و سپس سوریه ، دشمن قسم خورده صهیونیستی در مرزهای ایران اسلامی خیمه زده و آن بمبهای فسفری و کشتار جمعی خود را بر سر مردم ایران خواهد افکند اما با این تفاوت که به دلیل نابودی هم پیمانانمان ، در کشتار مردم جسارت و گستاخی بیشتری به خرج داده و در این وادی نیز تنها نخواهد بود بلکه حکومتهای مرتجع عربی و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ناتو  نیز در هجمه به ایران مشارکت خواهند داشت تا همانند ادوار گذشته تسلط بر منابع و سرنوشت ملت ایران داشته و ن و دخترانشان را به کنیزی و تعرض و مردانشان را به غلامی و بیگاری و آزمایشات بیولوژیکی ی مختلف ببرند. لذا ایران اسلامی با امدادهای مادی و معنوی  ،جبهه نبرد و خطر را در فلسطین و لبنان و سوریه نگه داشته و به خاطر امنیت ملت ایران (مادر جبهه حق) است که بر سر مردم غزه و لبنان بمبهای چند تنی افکنده شده و سبب تکه تکه شدن ، قطع عضو ، تولد کودکان هیولایی و . می شود تا ملکه و مادر (ایران اسلامی) حفظ شده و خطری او را تهدید نکند.


پس وقتی ایران اسلامی یاری به فلسطین و لبنان می کند در واقع خدمت عظمایی به ملت ایران اسلامی می نماید لکن تعداد قابل توجهی از مردم بر این واقعیت آگاهی نداشته و از سر جهل با کینه و نفرت بیان می دارند که ثروت ما را چرا به دیگران می دهید ! اینان نه معنی مسلمان بودن ( نژاد و. باطل است) را فهمیده اند و نه معنی منافع ملی را ! یاری ما به مردم فلسطین و لبنان و سوریه خدمت به خویشتن و یک وظیفه ای اسلامی است. اصلاح طلبان آدرس غلط به مردم می دهند و اسلام امریکایی را تزریق به اذهان مردم ظاهر بین کرده و پرده سیاه بر اسلام ناب محمدی می کشند. نمونه بارز این مطلب گفته جناب مبنی بر اینکه چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام می باشد که در موردش توضیح داده شد. مطلبی که شیطانی و در تقابل آشکار با قرآن و رسالت انبیاء می باشد. فردی که به بلوغ ی نرسیده و اسلام را نفهمیده به ظاهر گفته جناب توجه کرده و این مسئله با خلط با احساسات ملی منجر به باور یک دروغ بزرگ و فریبکارانه می شود و سرنوشت یک فرد را تغییر داده و آخرت و زندگانی ابدی او تباه می شود. پس بگوییم چراغی که به خانه رواست به مسجد نیز رواست.

*********************************************

شهید بهشتی فرمودند :

ملیت برای ما محترم است ، وطن برای ما محترم ، اما نه به عنوان مبداء و اصل ، بلکه به عنوان مساله درجه دوم ، آنچه برای ما به عنوان اصل و ارزش نخستین ومبداء و سرچشمه ارزشهای دیگر مطرح است ، اسلام است و اسلام است و اسلام و درست در پرتو همین اسلام است که اصفهانی ، مشهدی ، اراکی ، یزدی ، کرمانی ، بلوچ ، بندر عباسی ، گیلانی ، ترکمن ، مازندرانی ، آذربایجانی ، کردستانی ، عرب و خوزستانی همه می توانند با هم احساس برادری ی قلبی و وحدت ملی کنند.ما ملیت داریم ، اما ملیتی بر پایه اسلام . ما وطن داریم و ما یک سانتیمتر از ایران زمین را اجازه نخواهیم داد به دست هیچ بیگانه ای بیفتد ، اما به عنوان بخشی از سرزمین اسلام هدف اسلام هست نه ایران

*********************************************

بنابراین هدف از شعار نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران ( این شعار ابداعی خود رژیم صهیونیستی ست) ، حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و تامین منافع غرب است نه منافع ملی ایران اسلامی ! منافع ملی ایران اسلامی در حمایت از لبنان و غزه است ! لکن نگاه کنید که چگونه با سوء استفاده از احساسات ملی جوانان نادان و ظاهر بین ، منافع ملی را بالعکس به جوانان القاء و تبلیغ می کنند ! حمایت از لبنان و غزه را که همان منافع ملی و حمایت از ایران اسلامی ست را ضد منافع ملی ایران معرفی کرده ! و عدم حمایت ایران اسلامی از لبنان و غزه را حفظ منافع ملی کشور اسلامی معرفی می کنند ! و در این راه از مسائل قومیتی و قضیه عجم و عرب بهره می برند تا پالان منافع ناشروع خویش را کاملا بر روی جوان سوار کرده و تا نفس داشتن آن جوان از او سواری بگیرند. این جوان نادان به سوی تباهی منافع ملی کشورش می تازد در حالیکه خود گمان به حفظ منافع ملی می نماید !

نفع اصلی نصیب رژیم صهیونیستی و سپس غربیها شده و تفاله منافع نامشروع نیز نصیب اصلاح طلبانی چون  صادق زیبا کلام و کدیور و غضنفر اصلاحات () و و خاتمی و. می شود. به چه قیمتی ؟ به قیمت تباه نمودن ایران اسلامی و خیانت غیر قابل جبران به ملت ایران و اسلام.آقای بهتر از هر کسی می داند که چراغی که به خانه رواست به مسجد نیز رواست ( می داند منافع ملی در حمایت از لبنان و. است) منتها وقتی شیطان سوار بر آدمی شود دیگر الویت منافع شخصی و حزبی و اطاعت امر نمودن از عوامل بیگانه و زالوهای ملل است.تحقق شعار نه غزه و نه لبنان در ایران اسلامی خونی تازه و احیاگر بر پیکر چروکیده و پوست بر استخوان چسبیده رژیم صهیونیستی خواهد بود. این شعار در تقابل و دشمنی آشکار با قرآن و امام زمان (عج) است. مثالی روشنگرانه تر جهت فهم قطعی آسان منافع ملی بیان می داریم :

در زمان جنگ به یک جوانی گفتند چرا عازم به جبهه های خرمشهری هستی که دور از شهر و محل زندگانی ات است ؟  آن جوان فهیم گفت : اگر من نروم جبهه ، جبهه می آید شهر ما !  آن جوان دانا و هوشیار متوجه بود که اگر او و امثال او نروند جبهه ، جبهه به شهرشان خواهد آمد و مردم شهرشان آواره و سرگردان و کشته و مجروح خواهند شد پس نگفت نه خرمشهر نه خوزستان جانم فدای شهر خودم ! بلکه گفت جانم فدای اسلام و ایران اسلامی . لذا اگر ما حمایت از سوریه و لبنان و حماس نکنیم جبهه به کشور ما خواهد آمد و ما با یاری آنان بیشترین خدمت را به خود و مردم خود می کنیم چرا که سرنوشت ما ، سرنوشت آنان و سرنوشت آنان ، سرنوشت ماست چرا که سرنوشتها گره خورده است به دلیل تبعیت مان از یک دین. حمایت ایران اسلامی از آنان جدای از تامین امنیت و منافع ملی وظیفه شرعی و عقلانی ما و دستور قرآن و اهل بیت بوده و اصل نیز منافع ایران اسلامی است نه ایران ! مسلمان اگر مسلمانی را یاری ندهد مسلمان نیست.

 *********************************************

نکته

منشور حقوق بشر کوروش کبیر اولین قانون آزادی در جهان٬ از اوسـتا کتاب آسمانی حضرت زرتشت(ع) تقلید شده است.یعنی قانون اولیه حقوق بشر از طرف انبیای الهی آمده است و بشر قوانین(آزادی) خود را از کتابهای آسمانی پیامبران تقلید کرده است.نژادپرستهای (پان ایرانیسم٬ پان عربیسم و پان ترکیسم و پان فارس.) خود را مسخره کرده اند٬ زیرا سرزمین ها و نژادها بهانه ای برای آزمایش بشر از سوی خداوند تبارک و تعالی است و همه نژادها از فرزندان آدم(ع) هستند و بازگشت همه بسوی خداست.


          بنی آدم اعـضـای یکـدیگرند که در آفـرینش ز یک گوهرند

                           چو عضوی به درد آورد روزگار دگـر عضـوهـا را نمـانـد قـرار

  *********************************************

خواسته اصلی و جدی ی حضرت محمد مصطفی (ص) از امتش یاری مظلومان و ستم دیدگان (فلسطین) امتش هست. پس وقتی یک شیعه لبنانی یا رزمندگانی از رزمندگان حماس به شهادت می رسد در واقع گویی در راه حفظ ایران اسلامی به شهادت رسیده اند و شهدایشان از ما و شهدایمان از آنان و تفاوتی در خلایق (چه مرد و چه زن ، چه عجم و عرب) نیست مگر به تقوا . در اصل ما ایرانی و عرب شهید نداریم بلکه آنچه داریم مسلمان شهید هست.بنده اگر بروم برای آزادی فلسطین شهید بشوم در واقع ذره ای تفاوت با کسی که برای حفظ انقلاب اسلامی ایران شهید شده است ندارم چون هر دو در راه حفظ یا آزادی سرزمینهای اسلامی کشته شده ایم یعنی هر دو در راه اسلام کشته شده ایم و همانطور که گفتیم در اسلام امت واحده بوده و مرزهای ی و جغرافیایی و نژاد و ملیت بی اعتبار و بی ارزش است. شعار امت محمد مصطفی (ص) این است که  ایران ، ایران نیست بلکه بخشی از سرزمین وسیع اسلام هست.

گفتاری الهی و روشنگرانه در باب شعار نه غزه ، نه لبنان جانم فدای ایران از آقای قرائتی عزیز رئیس ستاد اقامه نماز کشور :

 آقای قرائتی که به مناسبت عید فطر سخن می‌ گفت، پس از اشاره به اهمیت قرآن و تأثیرات روزه‌ داری و تعبد ، در بخشی از سخنان خود به ثواب زیارت امام رضا(ع) اشاره کرد و گفت: عده‌ای امامت امام رضا(ع) را در زمان ایشان قبول نکردند که نامشان "واقفیه " شد. چرا که امام هفتم نمایندگان در برخی شهرها داشت که خمس و زکات و سهم امام را جمع کرده بودند و چون پس از شهادت امام هفتم باید این‌ها را تحویل امام هشتم می‌دادند مدعی شدند که امام هشتم وجود ندارد تا پول‌ها را برای خود نگه دارند. وی افزود : مواظب باشیم در جمهوری اسلامی، ما "واقفیه " نباشیم که امام خمینی را قبول داشته باشیم اما بعد از امام خمینی نسبت به ولی فقیه کمرنگ بشویم؛ آنهایی که امام خمینی را قبول دارند و بعد از آن رهبر مجتهد عادل را قبول ندارند اگر تجدید نظر نکنند نگرانم که سر از "واقفیه " در بیاورند. قرائتی ادامه داد:‌ بعضی‌ وقت‌ها می‌گویند این فتوای مرجع را قبول ندارم آن یکی را قبول ندارم یا می‌گویند نماز را قبول دارم و خمس را قبول ندارم یا روزه را قبول دارم اما حجاب را قبول ندارم؛ درحالی که باید مجموعه قرآن را یکجا پذیرفت و اگر امامت هست باید 12 امامی باشیم نه اینکه "واقفیه " باشیم.

وی با بیان اینکه ممکن است انسان‌ها خیلی زود از خط اصلی دور شوند اظهار داشت: به من گفتند یک عده‌ای شعار داده‌اند که "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران "، اگر اینطور است پس نمازتان را هم تغییر بدهید و بگویید "السلام علینا و علی ایرانیان " درحالی که باید بگوییم "و علی عباد‌الله صالحین " یعنی هرجا بنده صالحی هست باید کمک کنیم. این استاد قرآن تصریح کرد: قرآن می‌گوید که یک هشتم زکات برای "مؤلفة قلوبهم " است و می‌گوید این را حتی به کافر هم بدهید تا به شما علاقمند شود، چه برسد به مسلمان. وی با بیان اینکه من برای کار ی این حرف‌ها را نمی‌گویم بلکه به عنوان معلم قرآن حرف می‌ زنم گفت: ما باید از مظلوم دفاع کنیم حتی اگر مشرک باشد؛ قرآن می ‌فرماید زمان قیامت می‌پرسند به چه گناهی این دختر را زنده بگور کردید؟ به این نکته توجه کنید که مسلمانان دختر را زنده بگور نمی‌کردند بلکه مشرکان در صدر اسلام دختر را ننگ می‌دانستند و زنده‌ بگور می‌کردند.

قرائتی تصریح کرد:‌ قرآن حتی برای دختر مشرک هم غصه می‌خورد و حالا ما مسلمان هستیم، "نه غزه نه لبنان " می‌دانی یعنی چه؟ یعنی "نه قرآن "؛ ما باید حرکتی بکنیم که به غیرت عرب‌ها بر بخورد و مدعیان حقوق بشر رسوا شوند که هیچ کاری برای مسلمانان غزه نکردند. وی با طرح این سئوال که با آن شعارها چه کسانی دلخوش شده‌اند اظهار داشت: ما ایران را دوست داریم اما ایران پرست نیستیم. حب وطن خوب است اما پرستش وطن شرک است؛ ما نه پدر می‌پرستیم، نه آیت‌الله، نه حزب، نه ت، نه عمامه، نه لباس و نه کت و شلواری، ما فقط خداپرست هستیم و وطنمان را هم دوست داریم. این استاد قرآن تصریح کرد: ما به ایران عشق می ‌ورزیم و به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنیم و از کشورمان هم دفاع می ‌کنیم اما نه اینکه حالا چون ایرانی هستیم شعارهایی بدهیم که ضد قرآن باشد؛ مگر ما در ماه رمضان دعا نخواندیم که "اللهم اغن کل فقیر "؟ و بعد در جمعه آخر ماه رمضان 5 نفر یا 100 نفر یا هزار نفر و یا 20 هزار نفر یا هرچقدر دیگر بیایند و بگویند فقط ایران؟ پس دعاهایی که خواندیم دروغ بود؟ قرائتی خطاب به کسانی که اینگونه شعارها را سر داده‌اند اظهار داشت: شعارهایتان را از یک اسلام شناس بپرسید و حواستان باشد دنبال موجی نرویم که بعدا در قیامت جوابی برای آن نداشته باشیم؛ مراقب باشیم آب به آسیاب دشمن نریزیم.

 نتیجه گیری :

تعریف منافع ملی ایران اسلامی : عمل توام با جدیت و پشتکار به دستورات قرآن و ائمه معصومین در عموم عرصه ها ( ت ، فرهنگ ، اقتصاد و .)


جستاری پیرامون مجلس ششم شورای اسلامی     (  بازنشرتوسط بازگیر  )                           (آیا تاریخ تکرار می شود)مجلسی که دغدغه ای جز مردم داشت          هشدارهایی که رهبر معظم انقلاب در آن مقطع می‎دادند متأسفانه مورد توجه و دقّت برخی خواص و عوام قرار نگرفت و جریانات نفوذی با عنوان اصلاحات باعث به وجود آمدن آن همه خسارت و ضرر‎های جبران ناپذیر به انقلاب شد.
در چند ماه اخیر و با گرم شدن تنور انتخابات بسیاری از کارشناسان نسبت به تکرار تجربه تلخ و تاسف بار مجلس ششم هشدار داده اند. موضوعی که بازخوانی ولو اجمالی 4 ساله اقدامات مجلسی که بارزترین مولفه اش اصلاح طلبی بود، بیش از پیش به حقیقت این هشدارها ما را رهنمون می کند.

 رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم(19 دی ماه 94)با عنایت به همین مسئله فرمودند: بحمدالله مجلس کنونی ما، در مسائل بین‌المللی، مواضع خیلی خوبی می‌گیرد؛ این خیلی برای کشور مغتنم است. این کجا، و اینکه یک مجلس شورائی ما تشکیل بدهیم که در مقابل دشمنان بین‌المللی و جبهه‌ی متّحد دشمنان، حرف آنها را بزند [کجا]؛ اینها خیلی با هم فرق میکند. این کجا که مجلسی داشته باشیم که چه در قضیّه‌ی هسته‌ای و چه در قضایای گوناگون دیگر، حرف دشمن را تکرار بکند.»

تجربه مجلس ششم یکی از تلخ‌ترین تجارب تاریخی ملت ایران در گزینش نمایندگان بود، تجربه‌ای که در آن عناصر جریان نفوذ توانست با شعارهای فریبنده اقبال عمومی را به خود جلب کند و پس از قرار گرفتن در کرسی‌های قدرت‌ راه خیانت در ‌پیش گرفتند.مرور این تجربه‌های تاریخی، هرچند تلخ است، اما حداقل فایده آن درس‌گرفتن و دوری‌گزیدن از تکرار اشتباهات است. اشتباهاتی که تکرار آن، این بار می‌تواند خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به دنبال داشته باشد.

ششمین دوره مجلس شورای اسلامی پس از تدبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی و صدور حکم حکومتی ایشان در خصوص عدم ابطال انتخابات شهر تهران‎، در هفتم خرداد ماه سال 1379 افتتاح شد و دور جدید فعالیت خود را با ترکیبی یک دست آغاز کرد. از مهمترین خصوصیّات این مجلس‎، اکثریت قابل توجه نمایندگان جدیدی بود که برای نخستین بار بر کرسی قانونگذاری تکیه می‎زدند‎.

این نکته از جهاتی می‎توانست به نفع نظام قانونگذاری و در نهایت مردم تمام شود‎. چرا که این اکثریت‎، به دلیل برآمدن از میان مردم‎، به فرموده رهبرمعظم انقلاب ‎رویش و بهار دیگری را نوید می دادند‎» و بهتر می‎توانستند مشکلات و دغدغه‎های روز‎مرّه مردم را حل و فصل نمایند.

یکی از بدیهی‎ترین وظایف کسانی که به عنوان نمایندگان مردم در مجلس حضور می‎یابند‎، تشخیص مشکلات و دل مشغولی‎های مردم است‎. در طول سالیان گذشته نیز عدم تشخیص این نیاز‎ها توسط دست اندرکاران و مسئولان‎، یکی از موانع پیشرفت کشور بوده است. چنانچه در موارد متعددی دیده شده است که حزب یا گروه صاحب قدرت‎، بر اساس منافع خود‎، مطالبات حزبی و ی را بنام مردم تمام نموده و آنان را ابزار و وسیله رسیدن به اهداف خود قرار داده اند‎. این نکته‎، دقیقاً همان آفتی بود که در پیام رهبر معظم انقلاب در ششم خرداد 1379 خطاب به نمایندگان مجلس ششم بدان اشاره شده بود:

در میان‌ گرفتاری‎ها و مشکلات‌ عمومی‌، شناخت‌ فوریت‎ها و اولویت‎ها، هنر بزرگ‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ است‌. مشکلات‌ عمومی‌تر، محسوس‌تر، مرارت بارتر را باید جست‌ و به‌ رفع‌ آنها همت‌ گماشت‌، مسأله‌ی‌ اشتغال‌، مسأله‌ی‌ ارزش‌ پول‌ ملی‌، مسأله‌ امنیت‌، مسأله‌ی‌ گرانی‌ و مسایل‌ چند دیگری‌ هست‌ که‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ آن‌ از همه‌ی‌ فرصت ها باید بهره‌ جست‌ و زمان‌ نمایندگی‌ را که‌ بسی‌ زود گذر است‌، برای‌ گشودن‌ این‌ گره‌ها باید مغتنم‌ شمرد. خطای‌ بزرگ‌ آن‌ است‌ که‌ این‌ خواسته‌های‌ حقیقی‌ مردم‌ به‌ دست‌ غفلت‌ سپرده‌ شود و خواسته‌های‌ جناحی‌ و حزبی‌ و شخصی‌ به‌ جای‌ مصالح‌ ملی‌ بنشیند. »

مجموعه این شرایط در کنار همسویی و همفکری اکثریت نمایندگان مجلس با دولت‎، رسالتی خطیر بر عهده نمایندگان ملت قرار می‎داد و آنان را در انتخاب یکی از دو راه زیر مردد می‎ساخت:

اول : با استفاده از جایگاه قانونی و قدرت به دست آمده و به دور از جنجال‎های ی، به حل مشکلات مردم بپردازند و برای رفع تبعیض و بی عدالتی تلاش کنند‎. طرح‎های مناسب را به صحن مجلس آورده، در کنار لوایح کار گشای دولت به تصویب برسانند‎.

دوم‎: با استفاده از جایگاه قانونی و قدرت بدست آمده منازعات ی را ادامه دهند و برای به دست آوردن قدرت بیشتر و حذف رقیب ی خود تلاش نمایند و طرح‎ها و لوایح متناسب با این ت‎ها را به مجلس ارائه دهند !

اکثریت نمایندگان مجلس که در اختیار فراکسیون حزب مشارکت بودند، در اولین گام مجلس ششم، بدون توجه به اولویت‎ها، مشکلات عمومی و اصلی جامعه چون تورم، بیکاری، گرانی، اعتیاد، مسکن و . با عجله و بدون هیچ گونه تعمق و ژرف ‎اندیشی و متأثر از خط نفوذ دشمنان این مرز و بوم، راه دوم را برگزیدند و داستان تلخ چهار سال فرصت سوزی در مجلس شورای اسلامی رقم خورد‎.

در کالبد شکافی دلایل و چرایی حرکت مجلس ششم در مسیر غیر مطلوب و غیر سازنده در راستای اهداف نظام و منافع عمومی، آنچه که بیشتر نیاز به دقت و مطالعه و بررسی دارد خط نفوذ دشمنان قسم خورده انقلاب در داخل برخی احزاب و جریانات ی حاضر در صحنه بود‎. این خط نفوذ که هدف اصلی آنان  براندازی و یا استحاله انقلاب در راستای اهداف سرویس های جاسوسی غرب بخصوص آمریکایی‎ها تعریف شده، در اولین هدفش که اخلال در عملکرد مطلوب دستگاه‎های نظام جمهوری اسلامی بوده متأسفانه در جاهایی مثل مجلس ششم، موفق عمل کرده است‎. در راستای شناخت این خط نفوذ دشمن  باید درک درستی از ماهیّت آن داشت. لذا در این نوشتار این مسئله مهم را مورد دقت و بررسی قرار خواهیم داد.

ماهیت شناسی خط نفوذ

استراتژی دولت‎های غربی و در رأس آنها آمریکا در مقابله با جریانات و جنبش‎ها و انقلاب‎ها در کشور‎های اسلامی از آغاز قرن بیستم تا امروز همیشه در دو جهت به اجرا درآمده است‎: توسّل به زور یا کودتای آنی، اصلاح طلبی یا کودتای تدریجی‎. استراتژی اول کودتای نظامی و استراتژی دوم کودتای مدنی است. این دو راهبرد  همیشه بر اساس اصل نفوذ در فضای حیاتی طرف مقابل قابلیت اجرا پیدا می‎کند.

توسل به زور همیشه شیوه اصلی استعمار و استکبار در مستعمرات خود بوده است و این تاریخ مفصلی در قاره‎های اروپا، آمریکای جنوبی، آسیا و آفریقا دارد. ولی استراتژی نفوذ و براندازی بر اساس کودتای نظامی یا مدنی از موقعی اتخاذ شد که مستعمرات غرب حداقل به ظاهر استقلال ی خود را به دست آورند و در جرگه حقوقی نظام بین المللی به عنوان واحد‎های مستقل دولت - ملت شناخته شدند‎. کودتا از هرنوع، یک جریان علیه نظام موجود است‎.

کودتای مدنی تحت عنوان اصلاح طلبی به عنوان یک استراتژی و یک برنامه حساب شده از موقعی متداول شد که کودتای نظامی به جهاتی مشروعیت خود را از دست داده و یا اینکه عملی نیست و یا یک نظام انقلابی و مردم سالاری بومی درکشور استقرار پیدا کرده است‎.کودتا معمولاً براندازی دولت از طریق نظامی و زور اطلاق می‎شود، ولی کودتای تدریجی این هدف را از طریق نفوذ و با آفریدن محیط جدید اغتشاش و آشوبگری، هرج و مرج مطبوعاتی، ی و حزبی، استفاده از نیتی‎های اقتصادی و اجتماعی مردم، تحریم‎های اقتصادی، توسعه نفاق و تفرقه در جامعه و گسترش جنگ روانی و حمایت مالی و فکری سر سپرده‎های خود و تعلیم و تربیت بازیگران ی که طمع قدرت و مقام دارند، جامه عمل می‎پوشاند.

در چند دهه اخیر، به ویژه از زمان فروپاشی نظام شوروی و رژیم‎های سوسیالیستی اروپای شرقی، مفهوم اصلاح طلبی » به عنوان یکی از استراتژی‎های بنیادین ت خارجی آمریکا رنگ و لعاب جدیدی پیدا کرده است‎. این استراتژی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم توسط زمامداران و نخبگان و سازمان‎های ی و اطلاعاتی واشنگتن با همکاری، موافقت و ائتلاف بسیار نزدیک اتحادیه اروپا، نقشه اصلی غرب به موازات عملیات نظامی برای مداخله، نفوذ و انتصاب دولت‎ها و رژیم‎های مورد اعتماد غرب به ویژه درکشورهای سوسیالیستی سابق و برخی از کشورها از جمله ایران بوده است.

دشمن براى نیل به هدف اساسى خود از نفوذ»، که براندازى» یا دست‌کم استحاله» نظام است، نیازمند عواملى در داخل است که در سه جایگاه و موقعیت مهم بتوانند در این تغییر بینش و رفتار م‍ؤثر واقع شوند.

دانشگاه»، رسانه» و مراکز تصمیم‌گیر یا تصمیم‌ساز» سه جایگاه و موقعیت حساس و کلیدى هستند که دشمن با نفوذ در آ‌ن‌ها و بهره‌مندى از همراهى عوامل وابسته» و دل‌بسته» به خود به‌دنبال تحقق اهداف خود است.

نظریه‌سازى و نظریه‌پردازى را ازطریق دانشگاهیان وابسته یا دل‌بسته دنبال مى‌کند. رسانه‌هاى وابسته و دل‌بسته مسئولیت ساده‌سازى و توزیع این تئورى‌ها و نظریه‌ها و همراه کردن افکار عمومى را برعهده دارند و عوامل دل‌بسته و وابسته در مراکز تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز در قواى مختلف و بیرون قوا، این نظریه‌ها را تبدیل به تصمیم و سپس رفتار نظام خواهند کرد، اگر شرایط را آماده ببینند و فرصت پیدا کنند!

اقدام و عملیات سه ضلع یادشده که مى‌توان آن را هندسه‎ی نفوذ» نامید، به صورت عینی و آشکار در قضایای فتنه  سال 1378 در کوی دانشگاه تهران و ادامه آن در مجلس ششم مشاهده نمودیم . اما ماهیّت و ذات نفوذ در آن دوران در لباس اصلاحات، دنبال اهداف براندازانه خود بود که در ادامه به آن خواهیم پرداخت .

الف) نفوذ در لباس اصلاحات
بعد از خاتمه جنگ تحمیلی و فروپاشی شوروی سئوال بزرگ مقامات و اندیشمندان آمریکایی این بود که اگر نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک الگوی مناسب ی، اقتصادی فرهنگی و مردم سالاری مورد توجه دیگران و به ویژه کشورهای عربی قرار بگیرد و در صورتی که ایران موفق شود با حفظ ارزش‎ها و نهادهای اصلی، مشکلات موجود خود را حل کند، چه عواقبی در انتظار منافع آمریکا در خاورمیانه و سایر نقاط جهان خواهد بود.[1]

در آن مقطع واشنگتن تایمز اعتدال گرایی» نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک ترفند جدید تجددگرایی و دموکراسی ارایه کرد که می‎تواند ایران را به اردوگاه غرب ملحق کند.[2] چکیده این نظرات در یک جمله خلاصه می شود:

 اکنون که نظام جمهوری اسلامی ایران سرسختی و مقاومت خود را در مقابله با آسیب‎های وارده خارجی و داخلی به اثبات رسانیده و ت‎های ستیزه جویی نظامی، ی و اقتصادی غرب در برانداختن جمهوری اسلامی به نتیجه نرسیده است، بهترین و مناسب‎ترین موضع گیری غرب در مقابله با انقلاب اسلامی ایران، مشارکت و نفوذ ی، اقتصادی و فرهنگی و مطبوعاتی در نهادهای آن می باشد.»[3]

این استراتژی آمریکا ایجاب می‎کرد که در دوره اول محیط جامعه ایران در جهت ت‎های غرب تغییر پیدا کند و در دوره دوم با استفاده از چنین محیطی گرایش‎ها، ارزش‎ها، الگوهای دموکراسی و دیوان سالاری غرب در جامعه ایران گسترش یابد. اهداف آمریکا در این مقطع، عبارت بود از: مهارکردن جریان انقلاب اسلامی، معتدل کردن ت داخلی و خارجی ایران، حمایت از خصوصی کردن اقتصاد، حمایت از عناصر موردنظر آنها به منظور ایجاد هسته‎های تشکل ی در مقابله با ت و اصول‌گرایان، دور نگاه داشتن ایران از صحنه‎های بین المللی به عنوان یک رهبر و بازیگر آلترناتیو در جهان، جلوگیری از پیشرفت‎های تکنولوژی و نظامی و تحریم اقتصادی و ی به عنوان ابزارهای اصلی دیپلماسی.[4]

با خاتمه دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، آمریکا انتظاراتی را که در مورد اعتدال‌گرایی در ایران داشت بدست نیاورد ولی تگذاران واشنگتن از پیشرفت هایی که در منطقه و جهان شده بود» اظهار رضایت می‎کردند. از دیدگاه واشنگتن ایران به علت بازسازی ارائه و تغییرات داخلی، بیشتر به خود پرداخته و در صدور انقلاب و ارایه یک الگوی منطقه‎ای و جهانی تهدید بزرگی برای آمریکا و غرب نمی‎باشد. ت آمریکا در این مقطع بر این پایه استوار است که ایران را در حالت دفاعی و نه تهاجمی نگاه دارد، آمریکا جمهوری اسلامی ایران را به یک دولت سرکش» و مشوق ترور» که در فکر تهیه سلاح هسته‎ای است متهم کرده و با جلوگیری از سرمایه‎گذاری بین المللی، محیط داخلی را برای یک دوره اصلاح طلبی که مطابق با ارزش‎ها و منافع آمریکا باشد آماده می‎کند. اما از سال 1376 به بعد تغییر ت اعتدال طلبی آمریکایی و تبدیل آن به اصلاح طلبی »می‎باشد‎.

با اتمام دوره 8 ساله ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، جریان نفوذ با طراحی مدل قرمز و آبی و قراردادن خاتمی در مقابل ناطق نوری و ترویج و انتصاب ناطق به جبهه راست (که ساخته پرداخته سازمان مجاهدین بود) موفّق شد رأی اکثریت مردم را برای خاتمی اخذ نماید و با مصادره حماسه و رأی 20 میلیونی مردم به نفع جریانات غربگرا و با عنوان جریان دوم خرداد موج جدیدی از رفتارهای ی و ترویج  اندیشه‎های غربگرایانه با هدف تغییر میل و علاقه مردم از ارزش‎های دینی و ملی به میل آنان به ارزشهای لیبرالیستی غربی نظیر خوی اشرافی‎گری، بسط و توسعه آزادی‎های افراطی و بی‎بندوباری غربی، هجمه به باورهای مردم و. را سازماندهی نماید.

در انتخابات هفتم ریاست جمهورى، آقاى خاتمى با گفتمان اصلاحات، شعارهایى از قبیل تحقق جامعه مدنى، کثرت‏گرایى، آزادى بیان، قانون‏گرایى و حقوق شهروندى را مطرح کردند. از همان روز اول، مطبوعات خارج از کشور (غربى و شرقى) اصطلاح رفورمیسم را به این حرکت مى‏دادند و آقاى خاتمى را به عنوان یک رفورمیست مورد خطاب قرار مى‏دادند. دو سال طول ‏کشید که اصطلاح رفورم وارد ادبیات رومه‏اى کشور شد و قرائت‏هاى مختلفى از آن صورت گرفت که دو پایگاه را مى‏توان تعریف کرد:

 پایگاه اول : مبتنى بر سکولار کردن حکومت است. این قرائت که متعلق به یک اقلیت خاص و جمعى از روشنفکران غربگرای کشوربود که متأثر از خط نفوذ دشمن در رقابت‏هاى ى میدان‎دار مفهوم دادن به این کلمه‏ها بودند. اصلاحات براى این عده پروسه‏اى است که باید از حکومت اسلام ‏زدایى کرد و براى اصلاحات مفاهیم جدیدى مانند کثرت‏گرایى در قرائت‏هاى دینى را مطرح مى‏کنند.

پایگاه دوّم : مبتنى بر کارآمدتر کردن حکومت است که ریشه‏اش استقبال گسترده مردم از جریان مدعی اصلاحات بود‎. مردم با حضور حماسی خود در انتخابات خرداد76 دو پیام مهم را بیان کردند، یکى تولاّى مردم به نظام بود که در انتخابات ارکان آن شرکت کردند و دوم، تقاضاى  تحوّل بود و مى‏خواستند نظامشان کارآمدتر شود‎. رهبر معظم انقلاب اهداف اصلى اصلاحات مد نظر مردم را متوجه رفع سه معضل بزرگ فقر، فساد، تبعیض و بى‏عدالتى مى‏دانند و با ذکرعینى مجموعه‏اى گسترده از نابسامانى‏هاى اجتماعى، اقتصادى و اصلاحات را ناظر بر حل این معضلات به شمار مى‏آورند.[5] ایشان بر تفکیک میان دو الگوى متفاوت از اصلاح‏طلبى تأکید دارند:

 اصلاحات یا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ایمانى است که همه مسؤلان کشور، مردم مؤمن و صاحب نظران با این اصلاحات موافقند و یا اصلاحات آمریکایى است که همه مسؤلان کشور، مردم مؤمن و همه آحاد هوشیار ملّت با آن مخالفند»[6].

اما دشمنان انقلاب اسلامى به خصوص آمریکا با تجربه مثبتى که از انجام اصلاحات آمریکایى توسط گورباچف در شوروى سابق که منجر به فروپاشى آن شد، داشتند تلاش نمودند تا با تمسّک به تبلیغات گسترده و استفاده از عناصر نفوذی خود و مطبوعات وابسته چنین القاء کنند که این نظام احتیاج به اصلاحات دارد و با سوء استفاده از این شعار تمامى ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران، از قانون اساسى گرفته تا سایر نهادهاى انقلابى را مورد هجوم خود قرار داده و انجام اصلاحات در ایران را به معناى تکیه بر جمهوریت نظام و کنار گذاشتن اسلامیت نظام ترویج نمودند و با استفاده از فضاى باز به وجود آمده از دوم خرداد، استراتژى استحاله تدریجى نظام را از طریق جریان نفوذی خود و با انجام مکانیزم اصلاحات و در نتیجه تغییر در ساختار نظام را دنبال کردند.

 ولى این نقشه شوم با تیزبینى دقیق مقام معظم رهبرى افشا شد. ایشان در سخنانى که در 19 تیر ماه 1379 در جمع کارگزاران نظام ایراد نمودند بر این نکته تأکید فرمودند که ما مخالف اصلاحات نیستیم بلکه اصلاحات لازم و مطابق نیاز کشور و منطبق بر روح انقلاب و اسلام مى‏باشد. اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگیرد نظام فاسد خواهد شد و به بیراهه خواهد رفت. اصل اصلاحات یک کار لازم است و باید انجام بگیرد وقتى اصلاحات انجام نشود برخى از نتایجى که ما امروز با آنها دست به گریبانیم پیش مى‏آید، توزیع ثروت ناعادلانه مى‏شود، نوکیسه‏گان بى‏رحم بر نظام اقتصادى جامعه مسلط مى‏شوند، فقر گسترش پیدا مى‏کند، زندگى سخت مى‏شود و مغزها فرار مى‏کنند.».

هدف اصلى معظم له افشاى دست‏هاى پنهان و آشکار جریان نفوذی بود که در مرحله مشابه سازى اوضاع ایران با شوروى سابق براساس طرح آمریکا و دقیقاً با انگیزه فروپاشى نظام جمهورى اسلامى وارد عمل شده‏اند.

ب) عقاید ودیدگاه های خط نفوذ

این جریان نفوذی که توسط روشنفکران و تحصیل کردگان متأثر از فرهنگ غربی تعقیب می‎شود، معتقد به ضرورت مدرنیزاسیون در ایران یا سایر کشورهای اسلامی می باشد. و از سوی دیگر به تعارض بافت مذهبی ـ سنتی جامعه ایران و دیگر جوامع اسلامی با مقتضیات مدرنیته آگاه هستند.

 این گروه به جای تولید علم بومی با استفاده از تجربه‎های خوب و بد جهان غرب خواستار اصلاح یا رفورمیسم مذهبی و به عبارت دیگر ارائه قرائتی از دین که سازگار با مبانی مدرنیته باشد به عنوان پیش بنیاد تجدد در ایران می‎باشند. نکته مهم قابل توجه اینجاست که تجدد دینی و رفورمیسم مذهبی که توسط این طبقه ترویج می‎گردد، بر خلاف رفورمیسم اروپا، هرگز خواسته بومی یا مطالبه خود جوش مردم نبود. مردم اروپا در نهضت رفورمیسم ابتداء در پی حذف سلطه استبدادی کلیسا، آمرزش نامه فروشی و عقل ناپذیری برخی آموزه‎های کلیسا بودند، لیکن این سیر به حذف دین از صحنه اجتماع و سکولاریزاسیون جامعه انجامید. ولی مسلمانان ایران، برخلاف مسیحیان اروپایی به متولیان دین خود، خصوصاً به خاطر ویژگی‎های علمی و شخصیتی مربوط به دنیا گریزشان و تفاوت‎های اساسی بین نهاد ّت و دیگر نهادهای دینی اسلام با کلیسا و همچنین ویژگی‎های آیینی مربوط به عقل‎پذیری آموزه‎های اسلامی و انعطاف‎پذیری آنها در پروسه اجتهاد ‎ـ که موجب انطباق احکام دینی در برابر مقتضیات زمان و مکان می‎شود ـ اعتماد کامل دارند. همچنین کتاب آسمانی پیراسته از تحریف و شواهد تاریخی این خوش بینی و اعتماد را تثبیت می‎نماید. از این رو نهضت‎های تاریخی و اصیل مسلمانان ایرانی هرگز به عنصری از عناصر و داعیه‎های روشنفکران تجددگرا، آمیخته نشده است.

 عمده‎ترین ویژگی‎های جریان نفوذ نظام سلطه جهت رفورمیسم غربگرایانه را در دوران بعد از دوم خرداد در امور زیر می‎توان یافت:

 1. شخصی سازی دین

 2. گرایش به پلورالیسم دینی و نفی برتری اسلام بر دیگر ادیان

 3. سکولاریزاسیون و جداسازی دین از جامعه و ت

 4. تثبیت قرائت پذیری دین

5. نفی مرجعیت دینی عالمان و متخصصان دین شناس

 6. شناورسازی معارف دینی و نسبی انگاری آن و . .

روشنفکران تجددگرا بر اصلاح دین به معنای عصری شدن معرفت دینی» و یا التقاط تجدد با اسلام» به عنوان ضرورت وارداتی و پیش قراول مدرنیته بر آن پای می‎فشردند. لیکن آنان از یک سو ناگزیر از پذیرش جایگاه تعیین کننده و نقش مؤثر دین در جهت‎یابی سلوک اجتماعی جامعه دین مدار و دین باور ایران هستند و از سوی دیگر فرایندهای اصلاحی آنان به دلیل تعارض ماهوی مبانی دینی با مبانی مدرنیته آنان را گرفتار تناقض حل نشدنی کرده است. این تعارض دو جانبه سبب می شود که این افراد برای نیل به تجدد و به منظور بهره گیری از زبان دین و نقش مؤثر آن در سلوک مردم، خواستار تغییر و رفورم دین در جهت هماهنگی با مقتضیات مدرنیته شوند. [7]

  این مسئله در واقع شروع یکی از بحران‎های کشور که با نفوذ جریان‎های سکولار از طرف نظام سلطه جهانی در پوشش عنوان اصلاحات در کشور بود که به دنبال حاکمیت جریان اصلاحات فضا و زمینه را برای طرح افکار خود در جامعه مناسب دیدند‎. دوران به قدرت رسیدن طیفی از تجدیدنظرطلبان در دوره موسوم به اصلاحات و توسعه ی را باید جزو تلخ‌ترین و سخت‌ترین دوران حیات انقلاب اسلامی به شمار آورد. دورانی که شاهد بروز و ظهور فتنه‌هایی چون قتل‌های زنجیره‌ای، فتنه تیر1378، یکه تازی مطبوعات زنجیره‌ای و فضای به شدت ملتهب ی کشور بودیم‎.

رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه تهران درتاریخ22 اردیبهشت سال 1377 درباره جریان روشنفکری غربگرا می فرمایند:

از بعد از جنگ تلاش‎هایی جدّی شروع شده برای این که روشنفکری ایران را به همان حالت بیماری قبل از انقلاب برگردانند - برگشت به عقب، ارتجاع - یعنی باز قهر کردن با مذهب، قهر کردن با بنیانهای بومی، رو کردن به غرب، دلبستگی و وابستگی بی قید و شرط به غرب، پذیرفتن هرچه که از غرب - از اروپا و از آمریکا – می‎آید، بزرگ شمردن هر آنچه که متعلّق به بیگانه است و حقیر شمردن هر آنچه که مربوط به خودی است؛ که در باطن خودش، تحقیر ملت ایران و تحقیر بنیانهایش را همراه دارد. من این را مشاهده می کنم.

اینها چه کسانی هستند؟ البته می شود حدس زد. من این جا دیگر خبر یقینی نمی‎توانم بگویم. یک عدّه کسانی هستند که لم یؤمنوا بالله طرفة عین». اینها هرگز نه به اسلام و نه به ایران، ایمانی نیاورده‎اند. آن چند سالی هم که این جریانات روشنفکری الهی، اسلامی، مذهبی، حقیقی، ایرانی - هرچه می‎خواهید اسمش را بگذارید - در ایران وجود داشت، اینها حاضر نشدند حتّی سر بلند کنند! به گوشه‎ای رفتند، یا به خارج از کشور سفر کردند و معبود خودشان، قبله خودشان، معشوق خودشان را آن جا یافتند. این ملت، این سنّت ها، این تاریخ و این فرهنگ، برایشان اهمیتی نداشت؛ طبعاً آینده این ملت هم برایشان اهمیتی ندارد. ممکن است حرف بزنند، ممکن است ادّعا کنند؛ اما گذشته نشان نمی‎دهد که اینها صادقند. اینها به فکر مردم نیستند؛ به فکر خودشانند.

بعضی‎ها هم کسانی هستند که ممکن است تحت تأثیر اینها قرار گیرند؛ عنوان‎های پُرطمطراق روی ذهن‎ها اثر بگذارد. بعضی هم احتمالاً - نمی توانم یقیناً بگویم - کسانی که اجیر باشند. بالاخره یکی از چیزهایی که راحت در خدمت پول قرار می گیرد، ادبیّات و قلم و هنر و شعر است؛ تعجبی ندارد! ما شعرای بزرگی داشتیم که برای فلان پادشاه شعر گفتند و او را ستودند؛ در حالی که در خور لعن و نفرین بودند. ما کسان زیادی داشتیم که به خاطر پول، به خاطر دنیا و به خاطر شهوات، از بنیان های پلید و زشت حمایت کردند؛ در حالی که باید از آنها تبرّی می‎جستند. هیچ بُعدی ندارد. البته عرض کردم که این اطّلاع نیست؛ این حدس است. می‎خواهند روال را به عقب برگردانند. نباید روشنفکران مسلمان ما این را اجازه بدهند.»

اما در این دوره یکی از نهادها و ارکان مهم نظام که تحت تاثیر همین جریان نفوذی دشمن با انقلاب اسلامی و منافع ملت ایران، زاویه اساسی پیدا کرد، مجلس ششم بود. این دوره چهار ساله از هفتم خرداد ماه 79 آغاز شد و اصلاح طلبان رسماً کلید دار بهارستان شدند. در طول این مدت تلخ ترین حوادث پارلمانی کشور اتفاق افتاد که انقلاب را در بن بست خیانت‎های عده‎ای از نمایندگان به اصطلاح اصلاح طلب که به واسطه قدرت به بهارستان را پیدا کرده بودند، قرار داد.

عملکرد این مجلس و احزاب و گروه‎هایی که این اقدامات را در مجلس ششم رقم زدند، با دلایل متقن و مستدل می‎توان گفت که مصداق مسئله نفوذ دشمن در این نهاد مهم و رکن اصیل نظام جمهوری اسلامی بود. یکی از رخداد‎های مهم تاریخ انقلاب اسلامی که دارای درس‎ها و عبرت‎های فراوانی است.

اما دیده همیشه بینای نظام و ملت، مقام معظم رهبری در آن سالها با رصد دقیق تحرکات و فعالیت‎های نفوذی‎های دشمن این مسئله را به کرّات به احاد جامعه و نخبگان و خواص گوشزد می‎کردند که دشمن درصدد ‎نفوذ»  و ‎ضربه زدن از درون» می‎باشد. در شرایطی که واژه نفوذ و قصد دشمن جهت نفوذ به درون نظام و براندازی یا استحاله از درون، مانند امروز رایج و مورد شناخت همگانی نبود.

ایشان در آستانه انتخابات مجلس ششم  با بکار بردن واژه ‎نفوذ‎» و برنامه دشمنان در این راستا، میدان عمل دشمن در این توطئه را به وضوح به همگان گوشزد نمودند و آگاهی، بصیرت و سنجیده انتخاب کردن را مطالبه نمودند.

اگر بخواهیم قدم به قدم تصویر کنیم، این گونه است: ذهن‎ها را تحت تأثیر قرار دادن؛ سپس موانع نفوذ در ارکان نظام را از بین بردن؛ مثل شورای نگهبان. الان می‎بینید که به شورای نگهبان هم خیلی حمله می‎شود. این بحث نظارت استصوابی» و این چیزهایی که باز هم رویش جنجال می‎کنند، از آن جنجال‎های بسیار بی‎مبنا و بی‎ریشه‎ای است که هدفش تضعیف شورای نگهبان و در واقع نفوذ دادن عناصر مخالف با اسلام و مخالف با امام و مخالف با نظام جمهوری اسلامی در ارکان قانونگذاری است. مانعشان شورای نگهبان است. فکر می‎کنند همان بلایی که یک روز سر آن هیأت علمای طراز اوّل آوردند، به این وسیله می‎توانند بر سر شورای نگهبان هم بیاورند، که البته نخواهند توانست و مطمئنّاً چنین چیزی تحقّق پیدا نخواهد کرد. هدف این است؛ این قدم بعدی است. طرّاحان ی و امنیتی و جنگ روانی دشمن، پیش خودشان چنین محاسبه می‎کنند که اگر این کار هم به نتیجه برسد، آن وقت قدم بعدی نفوذ در مجلس است و این به معنای نفوذ در دولت و نفوذ در ارکان نظام است. این گونه می‎خواهند وارد شوند.

پس قدم اوّل چیست؟ نفوذ در ذهنیت مردم. ذهن مردم، ایمان مردم، دل مردم، عواطف مردم و عشق مردم است که هدف دشمنان قرار دارد و نفوذ در اینها از طرُق فرهنگی است. »[8]

    در این بیانات رهبر معظم انقلاب سنگر اولی که دشمن جهت نفوذ به داخل نظام مترصّد فتح آن است را ذهن و فکر مردم می‎داند. مسئله‎ای که جریان نفوذ از پیچیدگی و حساسیت آن به خوبی آگاه بود. نفوذ در لایه‎های اجتماعی و افکار عمومی جهت تسلط بر مجلسی که در آینده نزدیک قرار است با انتخاب همین مردم شکل بگیرد.

پس از حوادث تلخ کوی دانشگاه تهران و فتنه78 معظم له یکی از اهداف اصلی‎دشمن» و ‎جریان نفوذ‎» را هدف قرار دادن امنیت ملّی معرفی می‎کنند. ایشان می‎فرمایند:

به ملت ایران هم عرض مى‎کنم: اى ملت بزرگ و شجاع که بیست سال است دشمنى را که انقلاب از این کشور بیرون راند، با قدرت پشت در نگه داشتید و نگذاشتید که این دشمن از هیچ منفذى وارد شود؛ به هوش باشید. این معناى حرفهاى مکرّرى است که من در این چند سال به ملت ایران و به مسئولان عرض کرده‎ام که دشمن درصدد نفوذ است. هر پنجره‎اى پیدا کند، وارد خواهد شد؛ هوشیاریتان را بیشتر کنید. دشمن، امنیت ملى ما را هدف گرفته است. امنیت ملى براى یک ملت، از همه چیز واجب تر است. اگر امنیت ملى نباشد هیچ دولتى نمى‎تواند کار کند؛ براى سازندگى، هیچ سنگى روى سنگ گذاشته نخواهد شد. وقتى که هرج و مرج و ناامنى باشد، هیچ مشکلى از مشکلات مملکت حل نخواهد شد؛ نه اقتصاد مردم، نه فرهنگ مردم، نه مسائل اجتماعى مردم، نه مسائل ى مردم. وقتى امنیت نبود، همه اینها از بین خواهد رفت. دشمن این را هدف گرفته است. این را ملت ایران در همه جاى کشور باید بفهمد؛ که البته مى‎فهمد و مى داند. بحمداللَّه ملت هوشیار است.»[9]

در این سال‎ها مقام معظم رهبری به تفصیل در جلسات مختلف و متعدد نسبت به جریان نفوذی‎» دشمن هشدارهای لازم را می‎دهند و مطالبات خود را جهت مقابله با این توطئه بیان می‎کنند. اما به هر حال پس از یک فرایند قابل تأمل، مجلس ششم شکل می‎گیرد. مجلسی که افزایش نگرانی‎های مقام عظمای ولایت را به دنبال دارد و باعث می‎شود ایشان در روز‎های آغازین شروع بکار این مجلس دوباره به تشریح و ابعاد جریانات نفوذی و اهداف آنها بپردازد. ایشان در خطبه‎هاى نمازجمعه تهران در تاریخ23 اردیبهشت 1379 به طور مفصل تمامی جریانات نفوذی بعد از انقلاب را تشریح می‎کنند و بعد از بیان ابعاد اقتصادی و فرهنگی خط نفوذ» به ابعاد ی این جریان و پیچیدگی‎های آن اشاره می‎کنند و می‎فرمایند:

اگر کسانى بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارز‎ش‎ها، دم از تحوّل بزنند؛ معلوم است که تحوّل مورد نظر آنها چیست! تحوّل مورد نظر آنها، یعنى تحوّل نظام اسلامى به نظام غیر اسلامى! تحوّل مورد نظر آنها، یعنى حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامى! اتفاقاً ما بعضى از این‎ها را هم مى‌شناسیم. حالا بعضى که از تفاله‌ها و پس‌مانده‌هاى رژیم گذشته‌اند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلاى جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسى تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعاى آزادى و مردم سالارى و دمکراسى کنند؛ همان کسانى که عمله‌ى ظلم و جور دستگاهى بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذرّه مردم سالارى در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانى که با همه‌ى وجود براى آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنى همان اصلاحات امریکایى! یعنى حالا که شما ملت ایران دست آمریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روش‎تان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان آمریکایى به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره‌ى امور کشور را به دست گیرند!

یک عدّه هم کسانى هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضى پیش از انقلاب، نشان دادند که به اداره‌ى کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیده‌اى ندارند. آنها اسم اسلام را مى‌خواهند و اسم اسلام را دوست مى‌دارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادى به فقه اسلامى، به احکام اسلامى و به حاکمیت اسلامى ندارند. معتقد به همان روش‎هاى فردى‌اند. اوایل انقلاب هم یک عدّه از همین‎ها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمى‌رسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن آمریکا برمى‌گرداندند! اینها هم دم از اصلاح مى‌زنند؛ گاهى دم از اسلام هم مى‌زنند؛ اما در کنار کسانى قرار مى‌گیرند که صریحاً علیه اسلام شعار مى‌دهند و با آنها اظهار همبستگى مى‌کنند! گاهى دم از اسلام مى‌زنند، اما در کنار کسانى قرار مى‌گیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامى، شعار سکولاریزم و حکومت منهاى دین و حکومت غیردینى و حکومت ضدّ دینى و لائیسم را مى‌دهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دسته‌اى نیستند که ارزش‎ها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبه‌اند. بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث خودى» و غیرخودى» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضی‎ها بلند شد که چرا مى‌گویید خودى» و غیرخودى»! بله، اینها غیرخودى‌اند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزش‎ها را قبول ندارند؛ جناح‎هاى خودى باید حواسشان را جمع کنند.»

هشدارهایی که رهبر معظم انقلاب در آن مقطع می‎دادند متأسفانه مورد توجه و دقّت برخی خواص و عوام قرار نگرفت و جریانات نفوذی با عنوان اصلاحات باعث به وجود آمدن آن همه خسارت و ضرر‎های جبران ناپذیر به انقلاب شد. لذا بصیرت انقلابی حکم می‎کند که با باز خوانی تحلیلی خط نفوذ در این مقطع و ماهیت شناسی و رفتار شناسی جریانات و افراد و گفتمان آنها، این درس‎ها و عبرت‎ها را مد نظر قرار داد. توجه و دقّت نظری که در مقطع فعلی با توجه به طمع دشمنان به همان افراد و جریانات و البته با گفتمان جدید در صدد نفوذ به درون جبهه انقلاب اسلامی و ضربه وارد کردن به پیکره‎ی این شجره طیبّه می‎باشد‎.

پی نوشت:

1ـ حمید مولانا موقعیت ممتاز ایران برای استفاده از خلاء ی در غرب» رومه کیهان، 5 خرداد 1374، صفحه 16

[2]ـ حمید مولانا آمریکا می خواهد محیط ایران را تغییر دهد»، رومه کیهان، 11 تیر 1377

[3]ـ حمید مولانا، همکاری واشنگتن و بغداد و آتش افروزی در منطقه» رومه کیهان، 6 آذر 1376

[4]- حمید مولانا، شکست تدریجی آمریکا و پیروزی ایران»، رومه کیهان، 4 اردیبهشت 1376 صفحه 16

[5]- ر.ک: به پرچمداران اصلاحات» کیهان ش 16859 ص 2

[6]- بیانات در جمع کارگزاران نظام، 19تیر1379

[7]- جهت آگاهی بیشتر: فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات، قم، نشر مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381.

[8]- بیانات پس از بازدید از نمایشگاه کتاب در حسینیه امام خمینى (ره) 28 اردیبهشت1378

[9]- بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان به همراه اقشار مختلف مردم، 21تیر137

بنام خدا
چرا ایرانیان شیعه شدند؟              (بازنشر توسط بازگیر)
حتی در زمان پادشاه عثمانی شاه سلطان سلیمان در پی تهاجم به ایران‌، ترکان عثمانی تا کاشان پیشروی کردند و عراق کنونی و غرب کشور تمام به دست ترکان سنی مذهب عثمانی افتاد که اگر نبود ایران شیعی قطعاً بیش از نیمی از ایران اکنون در دست ترکیه بود و ما هم اکنون ترک عثمانی بودیم. شیعه مذهبی است که تعصب را قبول ندارد.

موضوع بحث این است که ما چگونه مسلمان شدیم؟ چرا شیعه شدیم؟ به هر حال ما در زمان سنی‌ها مسلمان شدیم. چرا شیعه‌ایم؟ و سوال دیگر اگر ما مسلمان نبودیم و مسلمان نمی‌شدیم چه دینی داشتیم؟ همه فکر می‌کنن اگر ما مسلمان نبودیم حتما زرتشتی بودیم‌. امپراتوری ساسانی آخرین امپراتوری باستانی شاهنشاهی ایران، مذهبی‌ترین امپراتوری ایران باستان است‌. به شدت شاهنشاهی ساسانی مذهبی‌ست، و تاکید بر زرتشتی گری دارد. اصلا امپراتوری ساسانی بر آمده از آتشگاه است. اما دین زرتشت دینی بود که از سمت شرق توسط بودایی‌‌ها مورد حمله قرار گرفته بود و هم‌چنین بودائیت داشت پیشروی می‌کرد به سمت ایران مرکزی برسد و تا دروازه‌های خراسان پیش آمده بود. اگر یادتان باشد چند سال پیش زمانی که حکومت طالبان در افغانستان قدرت داشت دو تا از مجسمه‌های بودا را که در دل کوه کنده بودند توسط طالبان منهدم شد. پس مشخص است که بودایی‌ها تا مرزهای شرقی خراسان پیشروی کردند.

چون آن زمان امپراتوری ساسانی‌، افغانستان کنونی تا مرز‌های هند مختص ایران بود. پس دیدید تا آنجا را بودایی‌ها گرفتند ولی دین زرتشت توان مقابله نداشت. از سمت غرب با توجه به نزدیکی ایران به روم مسیحیت ایران را در نوردیده بود. یعنی خوزستان اکثریت مسیحی بودند. مرز‌های غربی و جنوب غربی ایران مسیحی نسطوری بودند. بعدا مسیحیان یعقوبی نیز اضافه شدند. ارمنستان هم مسیحی بود، ولی امپراتوری ساسانی جنگ‌های بسیار شدیدی داشت بر سر ارمنستان که مال ایران بود تا ارمنستان زرتشتی بماند. آخرش هم اسمش یا مسیحی می‌شد یا اسمش زرتشتی بود. چندین مرتبه جنگ می‌شد. سپاه ساسانی به آنجا حمله می‌کرد تا این مسیحی‌ها را زرتشتی بکنند، کردند، غارت کردند، چندین مرتبه ارمنستان را به آتش کشیدند، آخرش تا سپاه ساسانی عقب نشینی می‌کرد، با توجه به این که مسیحیت رشد چشمگیری در اروپا پیدا کرده بود، مجدداً مسیحیت می‌کشید سمت ارمنستان و دوباره ایران به محض اینکه ساسانی عقب‌نشینی می‌کرد‌، دوباره مسیحی می‌شدند. اگر ما مسلمان نبودیم، صد در صد مسیحی بودیم. چون دیگر دین زرتشت دین به روزی نبود. دینی نبود که پاسخ گوی مسائل آن زمان مردم باشد.

خیلی هم اعمالش سخت بود. مردم را برای عبادت به آتشگاه‌ها می‌کشیدند. عبادت سنگین، خسته کننده، کسل کننده. شما در تمام کوره دهات‌ها تشریف ببرید، آتشگاه می‌بینید که البته تغییر کاربری داده‌، خود زرتشتی‌ها دائم دچار مشکل بودند. مانوی‌ها یک فرقه می‌شدند، داخل زرتشتی‌ها اختلاف می‌انداختند و می‌گفتند که این قسمتش را قبول نداریم. ‌‌یعنی دین زرتشتی در حال دست و پا زدن بود تا از بین نرود. اواخر امپراتوری ساسانی وضعیت در دربار شاهنشاهی ایران دچار اختلال می‌شود. خسرو پرویز وقتی کشته می‌شود‌، همان کسی که نامه پیامبر در مورد اسلام را پاره می‌کند و پیامبر به او می‌گوید که انشاء‌الله سلطنتت پاره شود. دقیقاً خسرو پرویز در زندان کشته می‌شود طی چهار سال دوازده پادشاه در ایران حکومت می‌کنند که طول عمر سلطنت بعضی از آن‌ها بیشتر از دو ماه نبوده است. بعضی از آن‌ها با توطئه ن حرم سرا و یا دخالت فرماندهان نظامی عزل و نصب می‌شدند. وقتی ساسانی‌ها ضعیف شدند و دین زرتشت هم دیگر جوابگو نیست ارتش ساسانی هم در کار دولت اخلال ایجاد می‌کند ما شاهد ظهور اسلام هستیم. اما اولین حاکم بعد از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم (کیست؟ ابوبکر؛ از همین جا اختلاف شیعه و سنی شروع می‌شود. فقه شیعه معتقد است در زمان حضور معصوم یا پیامبر هیچکس حق ندارد دست به جهاد ابتدایی بزند. یعنی ابتدا به ساکن قصد حمله به کشوری را داشته باشد. حتی اگر آن کشور کافر، مشرک و یا هر دین دیگری داشته باشد. حتی با نیت اسلام آوردن یا جهاد. این کار فقط در اختیار معصوم است.

مگر اینکه در زمان غیبت معصوم امنیت کشور اسلامی مورد تهدید قرار گیرد و حاکم اسلامی مجبور شود به خاطر حفظ بقای کشور دست به یک حمله پیشگیرانه بزند. اولین حمله در زمان ابوبکر انجام شد. علت این حمله خشکسالی، وجود قحطی در عربستان است. اختلاف از اینجا شروع شد. شیعه اصلاً حکومت ابوبکر را به رسمیت نمی‌شناسد که بخواهد اقدامات او را نیز قبول کند. شخصی به اسم خالد بن ولید” فرمانده ارتش اعراب به ایران حمله کرد. خالد بن ولید کیست؟ همان کسی است که سپاه پیامبر را در کوه احد دور می‌زند و از پشت به سپاه پیامبر حمله می کند و ضربه‌ی بسیار مهلکی به سپاه پیامبر می‌زند و منجر به جراحت پیامبر شد و دندان آن حضرت شکست و بسیاری از اصحاب ایشان به شهادت رسیدند و عملاً جنگ احد به نفع کفار به پایان رسید. من در هیچ یک از منابع شیعه و تاریخی ندیدم که از خالد بن ولید” تمجید شود. ولی در منابع اهل سنت می‌گویند‌: خالد بن ولید” رضی ا… عنه‌. همین گروه مرسوم به جیش العدل که چهارده نفر از مرزبانان ما را در سرابان به شهادت رساندند، اسم عملیات خود را خالد بن ولید” گذاشته بودند. آیا شما تاکنون شنیده‌اید اسمی از این‌فرد را علمای شیعه به کار ببرند.

خالد بن ولید” که فردی بسیار شجاع و قوی بود، اولین حمله را به ایران انجام می‌دهد و امپراتوری پیر ساسانی را از وسط به دو نیم می‌کند. ولی با روی کار آمدن خلیفه دوم حملات دوباره شروع می‌شود. در اولین حمله در نبردی به نام جسر” یعنی پل، سپاه ایران به فرماندهی بهمن جاوید” و سپاه اعراب به فرماندهی ابو‌عبیده ثقفی” ( پدر مختار) است که با رشادت ایرانی‌ها مواجه می‌شوند. ابوعبیده ثقفی در این جنگ کشته می‌شود، که در پی آن عمر خلیفه دوم تا یک سال از حمله به ایران منصرف می‌شود. اختلاف در دربار ایران و عزل و نصب شاهان، باعث می‌شود تا مجدداً خلیفه دوم به ایران حمله کند.

در نبردی که در نخیله انجام می‌شود، فرمانده ارتش اعراب شخصی است به نام سعد بن ابی وقاص”. هیچ جایی در منابع شیعه وجود ندارد که از سعد بن ابی وقاص” تعریف شده باشد. در این حمله سپاه ایران شکست می‌خورد و در حمله بعدی که به اسم جنگ” قادصیه” مشهور است، نقل می‌کنند که سپاه اعراب حدود 30 هزار نفر و سپاه ایران 60 هزار نفر، که البته این آمار چون در منابع عربی است معتبر نیست. ما اگر بخواهیم اقراق اعراب را در سپاه ایران به حساب نیاوریم، اما قطعاً سپاه ایران از لحاظ تجهیزات جنگی برتری چشمگیری داشته. ولی اعراب روحیه‌ی بهتری نسبت به سپا‌ه ایران داشتند که همان روحیه ی جهادی بود که از پیغمبر(ص) به ارث برده بودند. دوم به خاطر گرفتن غنائم و ذخایر چشمگیر ایران انگیزه‌‌ی آن‌ها بسیار بیشتر بود. نماینده عراق در جنگ قادصیه” به اردوی ارتش ایران می‌آید که با فرمانده ارتش ساسانی مذاکره کند. فرمانده ارتش ساسانی شخصی است به نام رستم فرخ زاد”. من این قسمت را از منابع عربی که به فارسی ترجمه شده است نقل می‌کنم‌، در کتابی به نام زندگانی امام حسن (ع) نوشته‌ی آقای زین العابدین رهنما.

آن عرب وقتی وارد سپاه ایران می‌شود ((می‌گوید که من دیدم‌، سپاه ایران در صفوفی بسیار منظم، لباس‌هایی بسیار فاخر و با خط و خطوط ابریشم و بسیار زیبا ایستاده بودند. وقتی من وارد خیمه فرمانده‌ی سپاه ایرا ن شدم‌، دیدم که افسرانی دور تا دور فرمانده سپاه ایرانی ایستاده‌اند و او نیز بر تختی جواهر نشان نشسته است. می‌گوید که من یک لحظه احساس کردم آن مرد خدای ایرانیان است. مدتی همه‌ی آن‌ها به من خیره شدند. فرش‌هایی که آن جا پهن شده بود، بسیار گران بها و زیبا بود که یکی از آن‌ها را من در تمام مجد و حجاز به چشم ندیده بودم. من با همین دشداشه در مقابل همان مردمی که در لباس‌های فاخر و درخشان و قیمتی غرق بودند، خیلی ناچیز و حقیر جلوه نمودم. فرمانده سپاه ایران به من گفت شما گروه عرب برای طعمه و خوراک مانند سوسماران درنده می‌دوید و کثیف‌ترین و آلوده‌ترین افرادی هستید که می‌توان سراغ گرفت و من نمی خواهم شمشیر‌ها و زوبین‌های سپاهیان من  با اجسام متعفن شما نجس و آلوده شود. در همین حال من چشم به درخشندگی گلابتون‌ها و نقره دوزی‌های آنجا خیره شده بودم)).

اما نقل شده است که رستم فرخ زاد از این سادگی اعراب به فکر فرو می‌رود و سپاه ساسانی سراسر غرور، که متأسفم بگویم که سپاه ساسانی وقتی در حال حرکت به سمت خطوط مرزی بودند در راه از هر روستایی عبور می‌کردند به ن آن روستا می‌کردند که رستم فرخ زاد با مشاهده این موارد زبان به گلایه می‌گشاید و می‌گوید این‌گونه که شما به ن خودمان می‌کنید، اعراب این‌گونه نمی‌کنند. مذاکرات چهار روز به طول می‌انجامد. یک قولی می‌گوید که در طی این چهار روز و رفت و آمد اعراب رستم فرخ‌زاد تحت تأثیر سادگی آنها قرار می‌گیرد و حتی گفته می‌شود که خود وی نیز در این مذاکرات مسلمان شده است. یعنی فرمانده‌ی ارتشی ساسانی که باید بزرگترین مراقب دین زرتشتی باشد، خود تحت تأثیر اسلام قرار می‌گیرد و مسلمان می‌شود.

اعراب دست به یک تاکتیک نظامی می‌زنند و وانمود به عقب نشینی می‌کنند. این باعث می‌شود که سپاه ساسانی که علاقه‌ای به حمله نداشته است و در موضع تدافعی بوده، تحریک به حمله شود و وقتی حمله صورت گیرد اعراب بر سپاه  ایران می‌تازند و در یک جنگ بسیار شدید، به صورتی که اجساد کشته شدگان با زمین هم سطح می شود. ولی با رشادت اعراب و دست کم گرفتن سپاه ساسانی نسبت به اعراب سپاه ساسانی شکست خورده و رستم فرخ زاد کشته می‌شود. وقتی که سپهسالار ارتش ایران کشته می‌شود انسجام سپاه ایران از بین  می‌رود. نبرد بعدی نبرد آسان‌تری است، چون سپاه ایران از هم پاشیده شده است و سپاه اعراب راه خود را به سمت پایتخت اول ساسانی محل نگه داری ذخایر طلا و جواهرات که در تیسفون یا مدائن بوده ادامه می‌دهند و با تصرف پایتخت همه‌ی آن‌ها را به غنیمت می‌گیرند. در این جا ما شاهد دو نبرد دیگر هستیم. نبرد جلولا” که مجدداً سپاه ایران شکست می‌خورد و آخرین مقاومت سپاه ساسانی در محلی به نام نهاوند” انجام شد که این آخرین تلاش از بازماندگان سپاه ساسانی است که خود یزدگرد پادشاه ایران در این جنگ شرکت می‌کند. چهار روز تمام خونین‌ترین جنگ صورت می‌گیرد. روز و شب‌، شب و روز‌. به طوری که عمربن خطاب” خلیفه دوم شب چهارم تا صبح نخوابید و از شدت نگرانی به خود می‌لرزید. ولی صبح خبر پیروزی اعراب و شکست پارسیان را به او می‌رسانند. در این جا اتفاق بسیار تأسف باری رخ می‌دهد. بعد از این حمله عمر از شدت خستگی دستور ترک جنگ را صادر می‌کند و به اعراب دستور بازگشت را می‌دهد اما یکی از فرماندهان عرب به خاطر تعصبات قومی و چشم وهم‌شچمی با قبیله دیگر عربی از دستور عمر سرپیچی می‌کند و به طور خود سرانه حمله خود را به قلب سرزمین پارس ادامه می‌دهد و آن کسی نیست جز ابو موسی عشعری”. همان کسی که بعد‌ها توسط عمروعاص فریب می‌خورد و امام علی (علیه السلام) را بعد از جنگ صفین از حکومت برکنار می‌کند. اما اعراب در موقع مواجهه شدن با شمشیر‌های ایرانی در ابتدا می‌گفتند یا مسلمان شوید و از حقوق مسلمانی بهره ببرید یا بجنگید که در صورت تصرف‌، نتان را کنیز و مردان را غلام و شهرتان را در اختیار می گیریم. یا صلح کنید ما وارد می شویم اما ن و فرزندانتان در امان هستند و می‌توانید در دین خود باقی بمانید اما باید جزیه و سکه بپردازید. که معمولاً شهر‌های ما یکی پس از دیگری به صلح فتح می‌شود. در اینجا اتفاق جالبی می‌افتد. بعضی از سپهسالاران ایرانی در صورت امان خواستن به خود و فرزندانشان و یا بعضی ایرانیان‌، خود را شبانه به سپاه اعراب می‌رسانند و برای دریافت جاه و مقام راهنمای سپاه اعراب می‌شوند و به آن‌ها می‌گویند که از کدام گذرگاه‌ها می‌شود به داخل شهر وارد شد. بسیاری از شهر‌های ما با همکاری خود ایرانی‌ها تصرف گردید.


یکی از آن‌ها شخصی است به نام هرمزان” که به ابو‌موسی عشعری” فرمانده اعراب می‌گوید‌: ایران به منزله‌ی پرنده‌ای است که دو بال برافراشته دارد. اگر هر کدام از بال ها را شکستی، بال دیگر بار را به دوش می‌کشد. اما اگر قلب سرزمین فارس را به تصرف در آوری هر دو بال را نیز در اختیار خود خواهی گرفت. فارس و جنوب ایران یک بال‌، گیلان و آذربایجان نیز یک بال. اما اصفهان قلب سرزمین پارس است که البته آن روز یزد و چهار محال بختیاری جز اصفهان بوده‌، با نام اسپاهان که بعد از تصرف آن توسط اعراب به اصفهان تغییر نام داده است. اصفهان به صلح فتح می‌شود، به جز یک منطقه به نام گی” که به جنگ فتح می شود و اعراب نام آن را به جی” تغییر دادند. در هیچ یک از مراحل حمله اعراب به ایران ما حضور هیچ کدام از اهل بیت پیامبر (ص) را نداریم. تنها کسی که من در تاریخ نام آن را خواندم عمّار بن یاسر” است که در همان حمله اول عمر به ایران از کار برکنار می‌گردند. ولی هیچ کدام از امامان شیعه در این حمله شرکت نداشتند. بنا‌بر قولی عمر خلیفه دوم به دست یک ایرانی به نام ابو لولو کشته می‌شود. فتح نهایی ایران در زمان عثمان انجام می‌گیرد.


در زمان حکومت امام علی (ع) بعد از عثمان حاکم ناحیه‌ی غور” در افغانستان کنونی به دست امام علی (ع) مسلمان می‌شود. شخصی است به نام شنسب” که ناحیه غور و بامیان شیعه آن امام می‌شوند. اکنون نیز بامیان بعد از 1300 سال که این همه ‌حکومت سنی مذهب در ایران حکومت کرد.‌کماکان شیعه باقی ماند و هیچ گاه نیز در زمان حکومت بنی امیه که به امام علی (ع) لعن می‌گفتند، آن جا نگفتند و همیشه بر این امر افتخار  می‌کردند که همه جا لعن  می‌گویند، الا غور. آن شهر به زور شمشیر فتح نشد. همه‌ی افغانستان سنی مذهب است و اکنون نیز به دست طالبان، وهابی‌ها و القاعده است ولی بامیان شیعه مذهب.


در زمان حکومت امام علی (ع) بعد از عثمان ما هیچ گونه حمله به هیچ یک از شهر‌های ایرانی نداریم. هر کس در زمان ایشان مسلمان شده است، صرفاً با نامه و سفیر بوده است. ولی متاسفانه بعد از شهادت امام علی (ع) و روی کار آمدن بنی‌امیه وضعیت در ایران دشوار‌تر می‌شود. چون اعرابی که در ایران بر مسند قدرت می‌نشینند، همان روحیه جاهلیت عربی و تعصبات قومی شدت گرفت. ایرانی‌ها حق نداشتند در صف اول نماز بخوانند. چون در روایتی از پیامبر نقل شده است‌: اگر مسلمانان بدانند صف اول نماز چه فضیلتی دارد بر روی هم‌شمشیر می‌کشیدند برای نشستن در صف اول. بنابراین ایرانی‌ها در حضور اعراب حق نداشتند در صف اول نماز بایستند. از ایرانیان دختر می‌گرفتند ولی به ایرانیان دختر نمی‌دادند. اموال بیت‌المال را به عدالت تقسیم نمی‌کردند. مثلاً اگر قرار بود از بیت المال به مسلمانان 10 سکه بدهند، به ایرانی‌ها سکه‌ای نمی‌دادند یا تنها 1 سکه می‌دادند. بر عکس آن چیزی را که عوام فکر می‌کنند اعراب نمی‌خواستند ما مسلمان شویم.


چرا؟ چون آن ها جزیه می‌خواستند. حتی بنی‌امیه از تازه‌مسلمان‌ها نیز جزیه می‌گرفت که این خلاف شرع اسلام است. در زمان بنی امیه خلفای آن‌ها با بهانه تراشی و توطئه به عمد به شهر‌های ایرانی مجدداً حمله کردند. مخصوصاً شهر‌هایی که به صلح فتح شده بود. چرا؟ چون می‌خواستند قرار داد‌های جدیدی را وضع کنند. مجدداً غنائم و سکه و کنیز به دست آوردند. شخصی به نام قتیبه بن مسلم” که حاکم اموی در خراسان بود و آن زمان بخارا که جزء ایران بود‌، در آن زمان مسلمان نبودند و هر کدام به دین خود بودند و مسلمان هم نمی‌شدند. در آن زمان دویست هزار عرب به مناطق خوش آب و هوای خراسان مهاجرت کردند. در ابتدا سپاه اعراب که حمله نمود آن‌ها به ظاهر اسلام آوردند، اما بعد از بازگشت سپاه اعراب آن‌ها مجدداً دین خود را ظاهر کردند. اعراب در مجموع سه بار به خراسان حمله نمود. قتیبه بن مسلم” حاکم اموی اجبار نمود که تمام اهالی بخارا باید نیمی از خانه های خود را در اختیار یک عرب قرار دهد که آن عرب به صورت دائم بر زندگی آن شخص نظارت کند که آن شخص حتماً نماز خوانده و مسلمان باشد. حالا شما فکر کنید آیا می‌شود یک نفر بیاید در خانه شما ساکن شود و بر زن و فرزند خانواده نظارت داشته باشد. ایرانی‌ها باز هم قبول نکردند و خانه‌های خود را ترک کردند و آن‌ها را تحویل اعراب دادند و در خارج از شهر هفتصد کوشک ساختند و در آنجا اقامت گزیدند. یعنی حتماً می‌گفتند که به زور شمشیر باید مسلمان شوید و هم جزیه بدهید و هم آن‌ها را به اسم موالی یا آزاد شده تحقیر می‌نمودند. به غیر از حاکمی به نام عمر بن عبد العزیز” که جزیه را از مسلمانان برداشت که البته بعد از مرگ او مجدداً جزیه را بر مسلمانان وضع کردند. در دوران بنی‌امیه و در حکومت یزید شورشی به فرماندهی فرزند ابو عبید ثقفی” به نام مختار ثقفی” که گرایشات شیعی داشت در عراق صورت گرفت که ماه بیشتر طول نکشید. مختار توسط مصعب بن زبیر” کشته می‌شود اما تعدادی از ایرانیان که در سپاه مختار بودند و شیعه هم بودند به ایران آمدند و در خراسان فرقه‌ی شیعی مذهب کیسانیه” را ایجاد نمودند. مورخ این واقعه حمزه‌ی اصفهانی است و همچنین بنی‌هاشم که از دست بنی‌امیه می‌گریختند به ایران می‌آمدند که بیشتر در مناطق شمالی ایران ساکن می‌شدند.


به خاطر این‌که آن‌جا با توجه به موانع طبیعی‌ مانند کوه‌ها و جنگل‌ها دست سپاه اعراب به آن جا نرسیده بود. مانند شخصی به نام زید ابن علی” (علیه السلام) و یحیی بن زید بن علی (علیه السلام) که ضد بنی امیه قیام کرده بودند و به شهادت رسیده بودند و یاران آن‌ها به این منطقه فرار می‌کردند. منطقه شمال ایران به علت وجود مواضع طبیعی مسلمان نشده بودند و از سپاه اعراب در امان بودند. تا بعد از حدود دو قرن به دست همین شیعیان فراری که به آنجا وارد شدند، مسلمان و شیعه شدند. اصلاً هیچ گاه سنی نبودند. آن‌ها در آن‌جا حکومت شیعه مذهب ایجاد نمودند و شخصی به نام داعی کبیر” و داعی صغیر” در آن جا حکومت شیعه مذهب ایجاد کردند. مردم اهالی گیلان و دیلم بدون شمشیر و صرفاً با مشاهده منش این افراد که هیچ تبعیضی قائل نبودند و با ایرانی‌ها برادرانه رفتار می‌کردند و هم‌چنین تشریح قیام امام حسین (علیه السلام)، شیعه شدند. در آنجا حکومت مقتدر و قدرتمند آل‌بویه” شکل گرفت. عوام فکر می کنند که ما در زمان صفویه شیعه شده ایم. خیر در زمان صفویه مذهب شیعه به رسمیت شناخته شد. مثلاً قیام ابومسلم که منجر به سقوط امویان شد، نشان از این مسئله دارد که یکی از ایرانیان در قیام ابومسلم می‌گوید‌: ما تعجب می‌کنیم مگر می‌شود مسلملنان اهل بیت پیامبر باشند اما  از کسانی غیر از اهل‌بیت را خلیفه بگذارند. در کل ایرانیان از تبعیض و تعصب و نابرابری اعراب گریزان بودند. تنها عضوی از اهل بیت که در ایران پا گذاشتند امام رضا (علیه السلام) است و با آمدن ایشان اسلام ناب وارد ایران شد و حتی بعد از شهادت امام رضا (علیه السلام) یاران ایشان در ایران پراکنده شدند و شیعه در همه جا گسترش یافت.


تا اینکه می‌رسیم به حمله‌ی مغولان به ایران و پایان خلافت اهل سنت در ایران که خلافت اهل سنت به مصر منتقل می‌شود. شیعه تازه سر بر آورد. شیعه‌ای که تا آن موقع پنهانی بود و با هرج و مرج مغولان آشکار گردید. بعد از مغولان ایلخانان که همان نوادگان مغولان هستند حتی در ایران شیعه می‌شوند و بعد هم شاه اسماعیل صفوی که شاگرد بزرگی به نام آیت ا… گیلانی بوده است شیعه می‌شود. شیعه ایرانی از شمال سر برآورد و توسط سربازان ترک قزلباش در دوران حکومت شاه اسماعیل گسترش یافت که البته حمله‌ی ترکان عثمانی سنی مذهب هم در گسترش شیعه برای مقابله با آن‌ها بسیار موثر بود. حتی در زمان پادشاه عثمانی شاه سلطان سلیمان در پی تهاجم به ایران‌، ترکان عثمانی تا کاشان پیشروی کردند و عراق کنونی و غرب کشور تمام به دست ترکان سنی مذهب عثمانی افتاد که اگر نبود ایران شیعی قطعاً بیش از نیمی از ایران اکنون در دست ترکیه بود و ما هم اکنون ترک عثمانی بودیم. شیعه مذهبی است که تعصب را قبول ندارد. نژادها را برابر می‌داند.  سیاه و سفید را برابرمی‌شمارد. انسان‌های بی گناه را با بمب و انفجار نمی‌کشند. شما اکنون جهان اسلام را ببینید. وهابی‌ها ببینید در تمام دنیا سر انسان های بی گناه را می‌برند و در بازار و شهر بمب‌های انتحاری منفجر می‌کنند و زن و بچه مردم را به خاک و خون می‌کشند. پول عظیم عربستان و حوزه‌های علمیه‌ی پاکستان و میدان وسیع افغانستان باعث شده سراسر جهان زیر بار بمب‌گذاری و ترور و کشتار روند و آمریکا و انگلیس و اسرائیل و دنیای مسیحیت از این مسئله سوء استفاده کنند و اسلام را بد نام کنند. حتی دیدند که شیعه یک مذهب صلح طلب است. مذهب تهاجمی نیست. گفتند چه کار کنیم که شیعه را هم از بین ببریم. آمدند فرقه منحرفی را وارد شیعه کردند مثل بهائیت و بابیت و صوفیه را درست کردند. حتی به‌نام تبیلغ تشیع شبکه‌های تلویزیونی منحرفی را در انگلیس و آمریکا برپا کردند که هدف‌شان تفرقه در جهان اسلام و راحت‌تر شدن حرکت‌های شیعه‌کشی در جهان است.


آری این بود قضیه شیعه شدن ما ایرانی نه به ضرب شمشیر اعراب م ونه هجوم ناجوانمردانه ترکان عثمانی بلکه عشق به مرام علی واولاد علی (ع) میلاد با برکت مولای متقیان علی (ع)بهانه ای شد برای عرض ادب وعرض تبریک وواکاوی چگونگی مسلمان شدن وشیعه شدن ما ایرانی ها

آیا شیعه مولود طبیعی اسلام ایرانیان است؟

تازه کردن چاپ
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > فرقه ها
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > عقاید
(cached)

چرا ایرانیان شیعه شدند؟


ایرانیان از قدیم الایام که اسلام را اختیار کردند بیش از اقوام دیگر نسبت به خاندان نبوت ارادت نشان دادند بعضی از شرق شناسان خواسته‌اند که این علاقه را صادقانه نشان ندهند و نوعی عکس‌العمل زیرکانه در مقابل اسلام و اعراب برای احیای آیین قدیم ایرانی معرفی کنند.

گفته این افراد برای دو دسته بهانه شد:

1- سنیان متعصب که بدین وسیله شیعه را یک فرقه ی و غیر مخلص به اسلام معرفی می‌کنند و به اساس تشیع حمله می‌کنند

2- ناسیونالیستهای ایرانی که از ایرانیان به خاطر حفظ آیین کهن زیر پرده تشیع تجلیل می‌کنند.

  • کنت گوبینو» گوید: ایرانیان سلطنت را حق آسمانی یا موهبت الهی می‌دانستند که در دودمان ساسانی به ودیعه قرار گرفته بود، پادشاهان ساسانی خود را آسمانی نژاد می‌دانستند و برای خود مقامی نیمه خدایی و فوق بشری قائل بودند و آیین زرتشت آن عصر این تفکر را تائید می‌کرد. این عقیده اساس عقاید شیعه است.ادوارد براون» ضمن تائید نظر گوبینو اضافه می‌کند که علاقه شدید ایرانیان به مذهب شیعه تحت تاثیر همین عقیده است و شخص عمر خلیفه ثانی اهل سنت و جماعت هم بدان علت نزد شیعه مورد نفرت است که امپراطوری ایران را نابود ساخته است.»

پاسخ:


در مسئله ولایت و امامت باید به قرآن و سنت قطعی پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مراجعه کنیم. مطالعه در قرآن و سنت می‌رساند که اولاً مقامات معنوی و آسمانی و ولایتی برخی از بندگان صالح حق مورد تایید قرآن کریم است. ثانیاً قرآن کریم تلویحاً و تصریحاً ولایت و امامت تأیید کرده و رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز عترت طاهرین خود را به این مقام معرفی کرده است.

بیش از آن که اعراب مسلمان با ملل دیگر برخورد کنند و عقاید آنها در یکدیگر تاثیر کند در متن اسلام چنین مسائلی مطرح بوده است آیه کریمه: ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی‌العالمین ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم» نیز کم و بیش ناظر به مقامات ولایتی بعضی از افراد بشر است و اساس مذهب تشیع در قرآن و سنت است.


  • پیدایش فرقه شیعه از ابتکارات فکر ایرانی و به خاطر حفظ استقلال ملی و شعائر باستانی او بوده است

پاسخ:

1- بعضی از ملل پس از آن که از لحاظ ی و نظامی مغلوب ملتی دیگر می‌گردند عقاید و افکار خود را آگاهانه در زیر پرده حفظ می‌کنند و این خود نوعی مقاومت است در برابر قوم غالب. این مطلب دربارة ایرانیان صدق نمی‌کند. زیرا اسلام ایرانیان تدریجی بوده است و نفوذ و سلطه عمیق اسلام بر روی ایرانیان و غلبة آن بر کیش زرتشتی بیشتر در دوره‌های صورت گرفته که ایرانیان استقلال خود را باز یافته بودند.

2- مسلمانان هیچ وقت ایرانیان را مجبور به ترک دین و عقاید پیشین خود نکردند بلکه به آنها اجازه دادند که آتشکده‌های خود را نگهداری کنند و زمانی هم که اهل کتاب در ذمه مسلمین قرار می‌گرفتند خود را مم به حفظ معابد آنها می‌دانستند و مانع تخریب آنها می‌شدند.

3- امکان نداشت گروه قلیلی از اعراب که عده‌شان به چند صد هزار نفر نمی‌رسید بتواند ملتی چند میلیونی را مجبور به ترک دین خود بکنند مخصوصاً این که سلاح هر دو یک جور بود و امکانات ایرانیان بهتر بود و اگر ایرانیان می‌خواستند عقاید و آداب کهن خود را حفظ کنند ومی نداشت که از روی نفاق اظهار اسلام کنند و با نام تشیع آنها را نگهداری کنند.

4- فرضاً اگر هم ایرانیان مجبور بودند که احساسات خود را مخفی کنند و زیر پرده تشیع اظهار نمایند، چرا پس از 2 قرن که استقلال ی یافتند این پرده را ندریدند و احساسات خویش را آشکار نکردند و هر چه زمان گذشت در اسلام غرق شدند و پیوند خویش را با آیین گذشته دریدند.

5- اگر شیعه ابتکار فکر ایرانی و وسیلة حفظ استقلال ملی بود باید شیعه منحصر به ایرانی باشد و یا لااقل دسته اول شیعیان ایرانیان باشند و یا اکثر ایرانیانی که مسلمان شدند مذهب شیعه را اختیار می‌کردند حال آن که شیعیان اولیه به جز سلمان همه عرب بودند و اکثر ایرانیان مسلمان هم شیعه نشدند.

در صدر اسلام اکثر علمای مسلمان ایرانی نژاد سنی بودند و تا زمان قبل از صفویه این جریان ادامه داشت و اکثر بلاد ایران سنی بودند در زمان خلفای اموی که لعن علیعلیه‌السلام در معابر رایج بود، ایرانیان این برنامه را اجرا می‌کردند و زمانی که این کار توسط عمر بن عبدالعزیز قدغن شد، بعضی از شهرهای ایران مقاومت کردند و ابوحنیفه که بزرگترین فقیه اهل تسنن است یک ایرانی است.


  • شبهه:
مطالعه دین زرتشت و آداب و رسوم آن نشان می‌دهد که بسیاری از آداب و رسوم آن وارد مذهب شیعه شده و از این طریق تا امروز حفظ شده است.

پاسخ:

طبیعی است که هر ملتی دارای یک سلسله عقاید و افکار مذهبی یا غیر مذهبی است و هنگامی که تغییر عقیده بدهد، قسمتی از عقاید پیشینیش را که در ضمیرش باقی مانده است را ناخودآگاه در عقاید جدیدش وارد کند، ایرانیان نیز ناخودآگاه برخی از عقاید خویش را با صبغه اسلامی حفظ کردند. مانند پاره‌ای از خرافات مثل پریدن از روی آتش در چهارشنبه آخر سال یا سوگند خوردن به سوی نور (چراغ). این وظیفة اسلامی است که با مقیاسهای اصولی اسلام، عقاید پاک و خالص اسلامی را از کدورت اندیشه‌های جاهلی همیشه دور نگه دارند.

  • ادوارد براون گوید: به عقیده ایرانیان حسین بن علی پسر کوچکتر فاطمه دختر پیامبر، شهربانو دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی را به نکاح خود درآورد بنابراین هر دو فرقه بزرگ شیعه (امامیه و اسماعیلیه) نه تنها نماینده حقوق و فضائل خاندان نبوتند بلکه واجد حقوق دو فضائل سلطنت نیز می‌باشند زیرا نژاد از دو سو دارند. 1- بیت رسالت 2- دودمان ساسانی. فرزند حسین بن علی و فرزندانشان از شاهزادگان و منسوب به سلسله ساسانی شمرده شده و بدین ترتیب دوام حکومت ایرانی تعیین شد و از آن به بعد کلمه سید» هم که به اولاد ائمه اطلاق می‌شد در واقع جانشین کلمه شاهزاده گشته است.

پاسخ:

1- یزدگرد پس از آن که نتوانست در پایتخت مقاومت کند با دربار و حرمسرای خود در حالی که جماعتی کثیر بودند و یزدگرد جمعیت را کم می‌دانست شهر به شهر فرار کرد و پناه جست اگر مردم می‌خواستند از او حمایت کنند و جلوی مهاجمین را بگیرند قادر بودند، اما او را پناه ندادند تا در خراسان به آسیای پناه برد و به دست آسیابانی یا یکی از مرزداران ایرانی کشته شد. چگونه ممکن است که ایرانی به خود یزدگرد پناه ندهد ولی اهل بیت پیامبر را به خاطر پیوند با یزدگرد گرامی بدارد.

2- هر ایرانی می‌داند که شهربانو مقام و موقعیتی بالاتر از مادران سایر ائمه که بعضی عرب و بعضی آفریقایی بودند ندارد و هیچ شیعه ایرانی یا غیر ایرانی در دل خود احترام بیشتری نسبت به وی احساس نمی‌کند.

3- از لحاظ تاریخی اصل داستان ازدواج شهربانو با امام حسین و تولد امام سجاد مشکوک است و از میان همة مورخین تنها یعقوبی جمله‌ای به این مضمون دارد و ادوارد براون و کریستین سن نیز داستان را مجعول می‌دانند.

4- اگر بر فرض هم ایرانیان این داستان را جعل کرده باشند حتماً پس از 20 سال از اصل واقعه بوده یعنی مقارن با استقلال ی ایرانیان که در این صورت از پیدایش مذهب شیعه 200 سال گذشته بوده.

5- در روایتی از کافی آ‌مده است که دختران یزدگرد را در زمان عمر به مدینه آوردند عمر به توصیه امیر‌المومنینعلیه‌السلام او را آزاد گذاشت که هر که را که می‌خواهد انتخاب کند و او حسین بن علیعلیه‌السلام را انتخاب کرد ولی این روایت گذشته از آن با تاریخ تطابق ندارد در سند آن ابراهیم بن اسحاق نهاوندی وعمرو بن شمر وجود دارد که روایت را غیر قابل اعتماد می‌کنند.

6- اگر احترام ایرانیان نسبت به ائمه به خاطر انتسابشان به خاندان ساسانی باشد باید همین دلیل برای خاندان اموی نیز احترام قائل شوند. مثلاً چرا عبیدالله بن زیاد نیمه ایرانی و مادر او مرجانه تمام ایرانی را پست و منفور می‌شمارند.

منبع:خدمات متقابل اسلام و ایران؛مرتضی مطهری

فلسفه ادیان در آسیای مرکزی؛کنت گوبینو
تاریخ ادبیات؛ ادوارد براون

سلام عزیزان بر آن شدیم اسنادی تاریخی دررابطه با ایل بازگیر ارائه کنیم واین سند امروز ما که قدمتش به سال883هجری قمری می رسدیعنی 555سال هجری قمری پیش ودوران مرعشیان، واین خودنشانگر این است که تاریخ ایل بزرگ بازگیر تنها به  لرستان منتهی وختم نمی شود زیرا بالاترین وباقدمت ترین تاریخ ایل بازگیر درلرستان به دوران صفویه حدود300سال پیش  وبه دارا جدبازگیران سفیدودوشم جدبازگیرهای سیاه  وچراغ خان جدطایفه برادرمان کرنوکر یعنی سه فرزند خان احمد (خانگه) ختم می شود هرچند اعتقادبر این است دارا ودوشم بازرا گرفته اند واعتقاد درستی است چون این دوبرادرنیز بازی به یکی ازشاهان صفوی هدیه کرده اند وبخاطر رنگ متفاوت چهره با تشویق شاه صفوی به این نامهای بازگیرسیاه وبازگیرسفیدمعرفی شده انداما تاریخ این بقعه شریفه شهدای بازگیر واسنادی در استان ایلام  نشانگر وجودبازگیران غیر از سیاه وسفیدیعنی فرزندان طاهر وظاهر که پدرشان بگالی بزرگ بوده نه بگالی سفیدوبزرگانی قبل از همه این افراد ونام ونشانهای تاریخی بیش از 550سال از بازگیر دردیگربلاد وبا تاریخی دوبرابر بازگیرها درلرستان وجوددارد که نشان می دهدبازگیرها ازکردهای مهاجر به لرستانند که از دیگربرادران بازگیر خودجداشده ودرلرستان خصوسا اطراف کوه تاف که بعنوان جایزه از دست شاه صفوی بخاطرهدیه باز به شاه بعنوان بهارمالگه داده شده زندگی کرده ومی کنند با دقت بخوانید
بقعه درویش علمبازی(علم بازگیری) روستای بازگیرکلا دربابل

بقعه ی درویش عَلَم بازی ـ بازگیرکلا ـ بابل
به گزارش خبرگزاری بابل نومه این بقعه در فاصله ی یک کیلومتری ضلع شمال غربی آرامگاه معتمدی در محله ی بازگیرکلا قرار گرفته که قدمت آن به سال ۸۸۳ هـ . ق بر می گردد و در فهرست آثار ملی با شماره ی ۳۳۲۸ به ثبت رسیده است. بنا به تصریح نوشته ی کتیبه این بقعه که یک تکیه و مسجد کوچک متعلق به عصر قاجاریه به آن متصل می باشد. این مکان، محل شهادت و مرقد منور دو برادر به نام های درویش احمد و درویش حسن پسران فخرالدین بازگیری بوده که در همین مکان به شهادت و به خاک سپرده شده اند. عبارت کتیبه ی موجود بر بقعه که کامل ترین کتیبه ی موجود در میان بقاع متبرکه بابل می باشد آن است: (( مشهد و مرقد المنوره و معطره المرحوم درویش احمد و درویش حسن ابن فخرالدین بازگیری، فی تاریخ خامس شهرالله ربیع الثانی سنه ثلاث و ثمانین فثمان مائه، عمل استاد حسین بن داوود بنا ))

بقعه ی درویش عَلَم بازی ـ بازگیرکلا ـ بابل
یعنی: محل شهادت و مرقد منور و معطر مرحوم درویش احمد و درویش حسن پسران فخرالدین بازگیری که در تاریخ پنجم ماه خدا ربیع الثانی سال۸۸۳ توسط استاد حسین بن داوود بنّا ساخت این بقعه به اتمام رسیده است.

بنا به گفته ی معمرین و سالخورده گان محلی در فاصله چند متری بقعه سقانفار چوبی متعلق به عصر قاجاریه و یا ماقبل آن وجود داشت که در زله فوق العاده شدید ۲۲ فروردین سال۱۳۱۴ که مصادف با شب عاشورای حسینی نیز بوده بکلی تخریب و سال ها مکان سقانفار به صورت چاله ای باقی ماند تا آنکه در حدود سال۱۳۵۰ ش ساختمان فعلی سقانفار با همیاری اهالی و با مصالح بلوک و سیمان در همان مکانِ قدیمی بنا گردید.
همچنین بنا به قول ریش سفیدان محلی تا دوران پهلوی اول و حتی اوایل حکومت پهلوی دوم تپه های فراوان و درختان بسیاری در اطراف این بقعه قرار داشت و با گذر رودخانه بزرگ آقارود در فاصله ۲۰۰ متری آن، زیبائی منحصر به فردی به خود گرفته بود بطوری که زوّار فراوانی از شهر بابل و شهرهای اطراف برای زیارت و سیاحت به این مکان قدس سفر می کردند. متأسفانه امروزه نه از آن تپه ها که به جهت سهل انگاری اهالی تخریب شده و بزرگترین آن بیش از ده متر ارتفاع داشته و شاید قدمت تاریخی نیز داشته خبری است و نه از آن درختان سرسبز فراوان که بزرگترین آن بیش از بیست متر ارتفاع و حدود دوازده مترمربع پهنا داشته خبری است.

نقل است آن درخت قدیمی، بزرگ و تنومند از سطح زمین به ارتفاع دو متر سوراخ، درون آن خالی و به صورت یک اتاقی درآمده که حداقل ده نفر به راحتی در آن می نشستند و در مناسبت های مختلف مجالس روضه و عزا داخل آن برپا می شد و آیت الله شیخ علیجان صالحی، آیت الله شیخ محمّدسالکی و سیّدتقی مقدس ((شریفی)) از جمله سخنرانان آن مجالس بودند تا آنکه در سال ۱۳۳۰ش عده ای از جوانان با روشن کردن آتش داخل درخت، زمینه آتش گرفتن درخت را فراهم کردند. با سرایت آتش به تنه ی درخت آن درخت تنومند نقش بر زمین شد. شاهدان عینی می گویند درخت مذکور به سمت بقعه درویش علمبازی در حال سقوط بود که با نزدیک شدن به بقعه به طور معجزه آسائی تغییر مسیر داد و بقعه از خطر تخریب در امان ماند.
یکی از سنت های رایج در این مکان که بیش از یک قرن قدمت دارد برپایی ((قربون بازار)) در روز عید قربان است. در گذشته به همراه بازار ، کشتی محلی ((لوچو)) نیز در کنار آن برگزار می شد که زیبائی خاصی به آن          می بخشید و جمعیت زیادی از اطراف و اکناف بابل به این مکان آمده و روز عید را در این مکان شاد و مفرّح سپری می کردند. اگرچه بعد از انقلاب ((قربون بازار)) در روز عید قربان در این مکان مقدس برگزار می گردد لکن دیگر خبری از کشتی ((لوچو)) نیست و بازار آن نیز در سال های اخیر به دلیل قرارگرفتن عید قربان در فصل سرما کم رونق شده اما با همت مسئولین محلی ((قربون بازار)) از سال گذشته قدری رونق گرفت و انشاءالله با حمایت مسئولین فرهنگی شهرستان و اجرای برنامه های شاد و متنوع از انقراض این سنت قدیمی جلوگیری شود.
شایان ذکر است بقعه درویش علمبازی در وسط قبرستانی با مساحت هفت هزار مترمربع قرار گرفته که ابدان پاک و مطهر پنج شهید سرافراز دفاع مقدس به نام های شهید قربانعلی اخوان ـ شهید علیجان ابراهیمی ـ شهید مقداد وعظی ـ شهید محمدعلی فلاح و شهید علیرضا رجب پور در این آرامگاه آرام گرفته است.


این مکان، محل شهادت و مرقد منور دو برادر به نام های درویش احمد و درویش حسن پسران فخرالدین بازگیری بوده که در همین مکان به شهادت و به خاک سپرده شده اند. عبارت کتیبه ی موجود بر بقعه که کامل ترین کتیبه ی موجود در میان بقاع متبرکه بابل می باشد آن است: (( مشهد و مرقد المنوره و معطره المرحوم درویش احمد و درویش حسن ابن فخرالدین بازگیری، فی تاریخ خامس شهرالله ربیع الثانی سنه ثلاث و ثمانین فثمان مائه، عمل استاد حسین بن داوود بنا ))


بازگیر. (نف مرکب ) نعت فاعلی از: باز + گیر. رجوع به بازگرفتن شود. || بازبان. (ناظم الاطباء). صیاد باز. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 160). گیرنده ٔ باز. || باج گیر.(ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 161) :
چشمت به فسون سازیست گیرد دل من از دست
گویا که بر نشسته در گوشه بازگیری.

سلام هم ایل وتبارخوبم می دانم هم اکنون در فکر برقراری ارتباط بابرادران وخواهرانت هستی می دانم غم جدایی تو بردوشت سنگینی می کند اما چه کنم که دست تقدیر من وتو را ازهم جدا کرده ونمی شود سر نوشت را آنگونه که دل می خواهد نوشت اما می شود به راز این پراکندگی ودوری پی برد وتا حدودی این غم جانکاه را به فرصتی تبدیل کرد که آیندگانمان به وجودمان افتخار کنند واین حضور مقتدرانه در میان همه ایلات واستانها وکشورهای دیگر را نشانه قدرت وتوانایی زندگی در هر شرایطی برای ایل بزرگ بازگیر به حساب آورند نه نشانه ضعف ،من در لرستان وتو در گرگان وعزیزی در ایلام و برادر وخواهری در کرمانشاه وبزرگی در زابل وسروری در قلعه گنج کرمان وعزیز دیگری در لوشان ومردان ون باشرافتی از ایل وتبار بازگیر در گیلاوند تهران وخوزستان وشهرهای زیادی از کشور عراق به عشق هم زنده ایم  وبا تمام وجود همدیگر را دوست داریم این پراکندگی ما نشانه عظمت وتوانایی مردان ون بازگیر است که در میان هر قومی هویت واقعی خودمان را حفظ کرده ایم وهمیشه اگر یک روستا وحتی یک خانوار بوده ایم خود را از ایل بازگیر ومستقل از هر نژادی وقومی شمار آورده ایم عزیزان من کسانی که می گویند ما بر اثر اختلاف از هم جدا شده ایم  قصد ونیتشان همین جدایی است ودروغی تاریخی را بر سر زبان فرزندانمان انداخته اند که سالها تلاش لازم دارد تا بتوانیم آن این دروغ وتحریف تاریخ را از میان برداریم چنین موضوعی بدین دلیل صحت ندارد که اگر دوبرادر باهم اختلافی داشته اند در زمانهای قدیم که وسیله ای در کارنبوده نهایتا 100کیلومتر از هم دور می شده اند واگر به طایفه یا ایلی پناهنده می شده اند دیگر کسی توان پیدا کردن ویاری مقابله با آنها را نداشته

اما ایل وتبار ما به چه دلایلی در شرق وغرب وشمال وجنوب ایران ودر شهرهای زیادی از کشور عراق ست داردجز این است که به چند دلیل زیر  این اتفاق افتاده است

1-ایلی میهن پرست ومدافع وطن بوده ایم که برای دفاع از کیان کشورمان با حکومتهای مقتدر مرکزی برای دفاع از آب وخاکمان همکاری داشته ودر دسته جات بزرگی همراه خانواده هایمان به دیگر شهر ها ومرزها اعزام شده وماندگار گشته ایم

2-ایلی مبارز وستیزه جو در برابر بعضی دولتها مانند قاجاریه وپهلوی بوده که مورد خشم دولت ها وعوامل وابسته مانند حکومتهای محلی والیان وغیره بوداند که برای جلوگیری از وحدت ویکپارچگی آنهاقدام به تبعید وجدایی آنها در دورترین نقاط نموده اند وانتقام کمک به دولتهای صفوی وزندیه ونادر را از ما گرفته اند که در زمان آن حکومتها برای دفاع از وطن در برابر عثمانی ها ازبکها و درزمان فتح شیراز توسط کریمخان زند وکیل الرعایا ایل بازگیر نقش بسزایی داشته اند

3-ایلی عشیره ای وتقریبا کوچ رو بوده اند که ییلاق وقشلاق در استانهای همجوار باعث این پراکندگی شده است که زیاد نباید به این موضوع متکی بود چون فقط در محدوده لرستان وایلام کار برد دارد نه در تمام ایران وعراق

4-ایلی با مرکزیتی در یک نقطه از ایران بوده اند که براحتی توانسته اند به دیارهای دور مانند شهرهای بزرگ وکوچک عراق وکرمانشاه ولرستان ودر نتیجه دیگر شهرهای ایران دست رسی داشته باشند وبرای زندگی کردن در دسته جات بزرگی که عامل قوام آنها بوده براحتی توانسته اند که در هر جای دنیا زندگی کنند  واگر نقطه ثقل آنرا در نظر بگیریم کجای ایران جز ایلام می تواند باشد که هم در آن نام ونشان وبزرگانی داریم وهم زبان مادریمان که بگفته بزرگانمان در سالها پیش تاکنون همان زبان ایلامی پهله ای یا محکی است رواج دارد وتا چند سال پیش به رغم همسایگی بیش از 250ساله در لرستان با لرزبانان درمیان بزرگانمان رایج بود 

و اما معرفی  بعضی از نقاط مانند.  بازگیر/ روستا :

این گزارش در نشریه دانشنامه گلستان دفتر نهم شهریور 1386 به چاپ رسیده است.

بازگیر دهی از دهستان چهل چای از توابع بخش مرکزی شهرستان مینودشت است که در طول جغرافیایی 21 دقیقه و 55 درجه و 11 دقیقه و 37 درجه عرض جغرافیایی و در ارتفاع 120 متری از سطح دریاهای آزاد قرار دارد این روستا در دشت و روبروی پلیس راه مینودشت – گالیکش و در 4 کیلومتری غرب مینودشت واقع شده است و دارای آب و هوای معتدل خشک می باشد. رودخانه علی برده ( ترکولو ) از شمال روستا می گذرد.

بازگیر به معنی مورخ و دانا به علم وقایع تاریخی ( ناظم الاطباء ) مردم تاریخ

دان و تاریخی و مورخ را می گویند.

( برهان قاطع ) نام روستای بازگیر در ابتدا تازه گشت » بوده است. آقای دکتر محمد حسین پاپلی در

فرهنگ آبادیها ( ص 84 ) آورده است : بازگیر دهی است از آبادیهای گرگان . » در کتاب اسامی دهات

کشور از انتشارات اداره آمار و ثبت و احوال ( ص 321 ) آمده است : تازه گشت یکی از روستاهای

مینودشت شهرستان گرگان به شمار آمده است. » آقای دکتر لطف اله مفخم در فرهنگ آبادیهای ایران ( ص

98 ) نوشته : تازه گشت از روستاهای گرگان شمرده گردیده است . » || مورخ. دانای به علم وقایع تاریخیه. (ناظم الاطباء). مردم تاریخ دان و تاریخی و مورخ را گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ ضیاء) (آنندراج ) . || سرزنش. ملامت. (ناظم الاطباء). در برهان بمعنی تاریخدان و تاریخی یعنی مورخ آورده اما آنچه از سیاقت عبارت اصل دساتیر معلوم میشود در نامه ٔ زردشت در ترجمه ٔ فقره یکصدوهوده بمعنی اعتراض و سرزنش و توبیخ خواهد بود که بعربی مؤاخذه گویند و معنی بازپرس نیز همین است یعنی ایراد گرفتن. (آنندراج ) (انجمن آرا ناصری ).



بازگیر. (نف مرکب ) نعت فاعلی از: باز + گیر. رجوع به بازگرفتن شود. || بازبان. (ناظم الاطباء). صیاد باز. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 160). گیرنده ٔ باز. || باج گیر.(ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 161) :
چشمت به فسون سازیست گیرد دل من از دست
گویا که بر نشسته در گوشه بازگیری.
ب
ازگیرخان میرزا. (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه که در 72 هزارگزی خاور تربت حیدریه و در دامنه واقع است. آب و هوای آن معتدل و دارای حدود یکصد تن سکنه و محصولش غلات و بنشن و شغل مردمش زراعت ، گله داری و چادربافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

 روستای بازگیر بر روی محوطه باستانی احداث گردیده است که قدیمی ترین سابقه استقرار ست انسان در آنجا به هزاره پنجم پیش از میلاد می رسد. به نظر می رسد که این محوطه بر اساس تئوری مکان مرکزی کریستالر که از تاسیسات محوطه ای تاریخی است ، که بقایای آن در قسمت شمال غربی بازگیر دیده می شود. لازم به ذکر است که احداث خانه های مسی اکثر سطح تپه را پوشانده است. در این روستا دو محوطه ( تپه ) باستانی و یک امامزاده وجود دارد که به شرح زیر بررسی و معرفی می گردند :

محوطه باستانی بازگیر :

این محوطه یا به عبارت بهتر تپه باستانی بازگیر مهمترین و ارزشمند اثر تاریخی – فرهنگی این روستا به شمار می رود. در حقبقت این روستا به واسطه این اثر تاریخی در مجامع علمی کشور و خارج از کشور شناخته شده است.

 محوطه باستانی بازگیر در کنار رودخانه علی برده ( ترکولو ) واقع شده است. بخشی از روستا بر روی محوطه تاریخی – فرهنگی بازگیر بنا شده و بخش هایی از آن اختصاص به زمین های کشاورزی اختصاص یافته است. قطعات سفلینه به دست آمده از این محل از نوع چشمه علی بوده است که قدمت این سایت تاریخی – فرهنگی را تنا هزاره پنجم پیش از میلاد عقب می برد.

 در اسفند ماه سال 1379 بر اثر حفر چاه فاضلاب و بصورت اتفاقی ، 271 قطعه اشیاء تاریخی – فرهنگی از جنس مفرغ و مربوط به هزاره اول پیش از میلاد کشف گردید. علاوه بر آن ، در کف چاه سه قطعه سفال نوع چشمه علی ( پیش از تاریخ ) ، دو قطعه آشپزخانه ای ، یک قطعه تیغه سنگ چخماغ و یک قطعه سفال هزاره اول پیش از میلاد به دست آمده است.

با توجه به کشف تعداد زیادی اشیاء مفرغی ، به نظر می رسد که این مکان یک کارگاه ریخته گری و تولید وسایل مختلف جنگلی مثل کلاهخود ، تبر ، دشنه و همچنین تولید وسایل کشاورزی بوده است.

 تپه باستانی بازگیر با مشخصات زیر در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است : اثر فرهنگی – تاریخی محوطه بازگیر با موقعیت جغرافیایی : استان گلستان ، شهرستان مینودشت ، بخش مرکزی ، روستای بازگیر و با قدمت پیش از تاریخ ، آغاز د.وره تاریخی و به شماره 3547. )

بررسی آثار کشف شده در روستای بازگیر :

اشیاء کشف شده در روستای بازگیر پس از بررسی کامل ، بر اساس فرم و تنوع به 4 گروه عمده تقسیم بندی شده است :

1-  ابزار آلات جنگی که بر اساس نوع کاربری و سبک ساخت و با در نظر گرفتن شکل ظاهری آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد :

1-1-خنجر : به عنوان یک وسیله تیز و برنده در میدان های جنگ و شکار جانوران به کار رفته و معمولا از دو قسمت تیغه و دسته ساخته شده است. در خنجر های مکشوفه بصورت یک پارچه قالب گیری شده و این قالب گیری نشان می دهد که دسته آن نسبت به تیغه کوچکتر می باشد.

1-2-    تبر تیشه : به احتمال زیاد کاربرد دو گانه داشته ، یعنی در میدان نبرد و در کارهای کشاورزی و بریدن درختان کاربرد داشته ، چرا که از دو لبه برنده افقی و عمودی برخوردار بوده و به جای سوراخی در ابعاد متفاوت در آنها دیده می شود.

1-3-    سرنیزه : هر کدام از سرنیزه های مکشوفه از لحاظ ابعاد و شکل تفاوت هایی با یکدیگر دارند که گویی هنرمند به وسیله آنها هنر خود را به نمایش گذاشته است. ساخت این اشیاء بر اساس قالب گیری به صورت بسته یا دو کف صورت پذیرفته است که به شکل صدفی و مجرا و مجراهایی در میان آن تعبیه شده تا ف مذاب بتواند از آن مجرا به داخل قالب راه یابد. همچنین سوراخ هایی برای رد کردن میخ وجود داشته تا دو کفه را بدین وسیله به یکدیگر محکم و متصل سازد. در کل ، این نوع قالب گیری در اشیایی به کار می رفته که سطوح پشت و روی آن هر دو دارای برجستگی و تزئینات بوده است.

2- ظرف متنوع : در اشیاء مفرغی بازگیر به صورت کلی سه نوع ظرف که از لحاظ ابعاد و شکل با یکدیگر تفاوت دارد و به چشم می خورد :

1-2- ظرف مفرغی شبیه به پاتیل ( مخروطی شکل )

2-2- تشت های مفرغی

3-2- ظروف آبخوری مفرغی دارای لوله ناودانی شکل .

          برای ساخت این ظروف به نظر می رسد که ابتدا آنها را به صورت ورقه های با اندازه های متفاوت تهیه و بعد با کمک چکش به شکل دلخواه آماده می کردند. با توجه به ابعاد و فرم ساخت ، این احتمال را می توان در نظر داشت که برای مایعات نیز کاربرد داشته است.

3-ابزار آلات کارگاهی : دراین قسمت ابزار آلاتی دیده می شود که در کارگاه های تولیدی به عنوان وسیله ساخت اشیاء فی کاربرد داشته است. از این وسایل می توان از میله های مفرغی ، اشیاء شبیه ملاقه ، سه شاخک ، گل میخ ، کاردک در اندازه های متفاوت نام برد. نمونه برجسته آن قسمتی چهارپایه شبیه منقل های امروزی است که از آن به عنوان آتشدان استفاده می کردند. پایه های این ظرف به روش پرچ ، چکش کاری شده است.

4- ابزار آلات کشاورزی : نمونه های اشیائی که در کشاورزی کاربرد داشته ، می توان از اشیاء نوک تیز شبیه غلاف خنجر ( احتمالا برای نشا کردن ) ، تیشه باریک ، شیئی شبیه تبر ( احتمالا برای حفر کردن ) نام برد که ممکن است در آماده کردن زمین های کشاورزی و باغداری از آن استفاده شده است.

آمار و فهرست اشیاء تاریخی – فرهنگی مکشوفه مجموعه مفرغی بازگیر عبارتند از :

1-    سرنیزه مفرغی 24 عدد

2-    کاردک مفرغی 30عدد

3-    خنجر کوچک و بزرگ 16 عدد

4-    تبر و تیشه مفرغی 27 عدد

5-    ظروف سه پایه مفرغی 1عدد

6-    ظروف مخروطی شکل مفرغی 44 عدد

7-    تشت مفرغی 42 عدد

8-    ظروف آبخوری 60 عدد

9-    اشیاء متفرقه 27 عدد

با توجه به بررسی و مطالعه مواد فرهنگی یافت شده و مکشوفه از محوطه باستانی ، نتایج زیر برای پژوهشگران تپه بازگیر به دست آمده است :

1-  به دست آمدن قطعاتی از سفال قرمز منقوش از نوع چشمه علی ( cheshmeh ali ware ) و یک تیغه سنگی biadeiet در قسمت زیرین نشان می دهد که این محوطه در هزاره پنجم پیش از میلاد مورد توجه انسان ها بوده است.

2-  با در نظر گرفتن نوع و سبک ساخت ، تنوع ، سادگی اشیاء مفرغی به دست آمده و مقایسه با سایر اشیاء مکشوفه مشابه با فلات مرکزی ایران ، شمال کشور و برنزهای لرستان و با توجه به این نکته که اشیاء مکشوفه به استثنای 4 نمونه از سرنیزه های مکشوفه ، بقیه آنها فاقد نقش و تزئین می باشند ، قدمت اشیاء مفرقی بازگیر هزاره اول پیش از میلاد پیشنهاد می گردد.

3-  وجود اشیاء دپو شده در قسمت زیرین محوطه به نظر می رسد که این مکان جهت نگهداری و یا در واقع انباری برای این منظور بوده است.

4-  در بعضی از وسایل کشف شده مانند رنده و خنجر ، آثار ضرب خوردگی ناشی از کار در آنها دیده می شود. این امر نشان دهنده آن است که لااقل برخی از آن وسایل در همان زمان مورد استفاده بوده و این مکان را نمی توان تنها یک زاغه تدارکاتی صرف در نظر گرفت.

5-  پیدایش صورت گرفته مبین این مطلب است که محوطه بازگیر در واقع ادامه مکان باستانی وسیع تری در قسمت شمال شرقی بازگیر است که عبور رودخانه و وقوع سیل های طغیان گر و دخالت های انسانی در ادوار مختلف گسستگی جغرافیایی آن را فراهم نموده است.

مجموعه تپه های بازگیر :

مجموعه تپه های بازگیر در 7/25-21-55 طول جغرافیایی و 6/17-15-37 عرض جغرافیایی و در 139 متری از سطح دریا و در 300 متری شمال روستای بازگیر و در 200 متری شمال شاخه فرعی رودخانه اوغان قرار دارند.

مجموعه تپه های بازگیر در یک فضای وسیع در حدود 13 هکتار ( 400*350 متر ) قرار گرفته و شامل سه برجستگی مجاور نیز

 می باشد. کشیدگی این اثر تاریخی -  فرهنگی در محور شرق – غرب است. بزرگترین این برجستگی ها دارای 8 متر بلندی از

 زمین های اطراف می باشد. بیشترین ارتفاع اثر در جبهه شرقی آن دیده می شود ، لیکن در برخی نقاط کاربری محوطه به

 مرتع اختصاص یافته است. فلات فوقانی تپه مورد کشاورزی دیم قرار گرفته است. بدنه جنوبی و قسمتی از شمال تپه نیز بریده شده و یک آبراهه در ضلع جنوبی اثر ایجاد شده است. دامنه های شیب دار تپه به شکل مرتع باقی مانده است. تپه ها در 2و3 این اثر که در شمال تپه اصلی قرار گرفته اند، از سمت جنوب توسط کشاورزان تخریب و به منظور توسعه های کشاورزی تسطیح شده اند. بدین لحاظ حد فاصل تپه اصلی (1) و (2و3) یک فضای حائل دیده می شود .

 در بررسی سطحی این اثر شواهدی مبنی بر وجود معماری دوره تاریخی همچون آجر هایی به ابعاد 42*42*11 سانتی متر دیده شده است. سفالینه های به دست آمده از بررسی این تپه شامل سفالینه هایی با خمیره قرمز منقوش نوع چشمه علی با تزئینات هندسی بر روی بدنه و سفالینه های خاکستری دارای نقش کنده عموما بر روی پایه ها و نیز سفالینه قرمز ساده می باشد. همچنین سفالینه های لعابدار فیروزه ای و قطعاتی از ظروف شیشه ای دوره اسلامی نیز در محل بدست آمده است.

با توجه به مطالعه داده های فرهنگی جمع آوری شده ، در بررسی سطحی این اثر ، قدمت آن به دوره های پیش از تاریخ ، تاریخی و اسلامی می رسد. مجموعه های تپه های روستای بازگیر به شماره 14110 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است .

امامزاده موسی :

 امامزاده موسی در جنوب شرقی روستای بازگیر و در فاصله 1600 متری جاده ترانزیت مینودشت و مشهد – روبروی پلیس راه مینودشت واقع شده و بر روی یک تپه باستانی کم ارتفاعی احداث گردیده که در خارج از ساختمان امامزاده ، سفالهای قرمز و سیاه و خاکستری ساده دوره تاریخی فراوان دیده می شود.

این امامزاده منحصر به یک ساختمان نوساز ساده و بدون آرایه های معماری و پلان مستطیل شکل می باشد. در درون این بنا تنها صورت قبری بدون تزئین و کتیبه دیده می شود و فقط پارچه سبز مخملین بر آن کشیده شده است. ابعاد این قبر به ترتیب طول و عرض و ارتفاع 40*85*5 سانتی متر است.

در مجاورت این امامزاده یک درخت تنومند چنار کهن سال و یک درخت نظر کرده دق دقان دیده می شود. یکی از هیئت امنا اظهار داشته که او و زیارت کنندگان امامزاده موسی از این امامزاده و درخت نظر کرده دق دقان کرامتها دیده اند و معتقد است که اگر مقداری از این درخت و یا میوه آن در نزدیکی یا همراه انسان باشد، هیچگونه نظر بد و یا آسیبی به وی نمی رسد.به همین خاطر زیارت کنندگان در جهت قبله به درخت دق دقان دخیل شده و برای رفع مشکلات و براورده شدن حاجات خود نخ یا پارچه ای را به آن گره می زنند . در خارج از امامزاده ، قبرستان عمومی مردم روستاهای بازگیر و کویت محله ، البته به واسطه شان والای امامزاده و کرامت های ایشان ، برخی از مردم روستاهای اطراف مردگان خود را در این قبرستان به خاک می سپارند . دراین گورستان دو نوع تدفین دیده می شود : تدفین های قدیمی و تدفین های جدید. تدفین های قدیمی فاقد سنگ قبر و به صورت سنگ چین با قلوه سنگ به صورت یک پشته سنگی است و تدفین های جدید به سبک امروزی و با سنگ مرمر می باشد. بر سنگ مرمر نام و مشخصات فرد متوفی نگاشته می شود.

به گفته یکی از هیئت امنا ، در گذشته در این قبرستان سنگ قبور قدیمی نیز وجود داشته است که یا سرقت شده و یا تخریب و شکسته شده اند. یکی از نمونه های باقی این قبور ، سنگ قبری به ابعاد 40*85 (ارتفاع و عرض ) بوده که به صورت ایستاده و ریشه دار می باشد و بر روی آن عبارت زیر خوانده شده است :

.مغفور.محمد غفراله لها و لوالدیه ، سنه 1110 {ه.ق}.»

امامزاده موسی کیست ؟

حاج فتح الله عابدینی دذر کتاب نور العین (ص 49+ ) از مدارک فراوانی آورده است : امامزاده یحیی بن زید علی بن الحسین (ع ) با پانصد نفر از سادات و شیعیان به طرف گرگان رهسپار گردیده و دشمنان در گنبد کاووس با ان بزگوار به جنگ پرداختند و در پایان جنگ ، امامزاده یحیی شهید گشت و در گنبد کاووس دفن گردید . بعضی از سادات که چنین دیدن ، فرار کردند و دشمنان هر یک از انان را که پیدا می کردند ، به درجه شهادت می رساندند و قبرستان مخفی می داشتند ، ولی به مرور ایام شناسایی گردیدند . در یکی از کتب خطی امامزاده نوشته شده: امامزاده موسی تازه گشت دفن شده است ». شیخ علی فلسفی در کتاب بیست هزار زیارتگاه جهان » از برخی قرائن و شواهد استفاده نمود است . وی معتقد است که امامزاده موسی یکی از یاران حضرت امامزاده یحیی بوده و جزو آن پانصد نفری است که به همراه ان حضرت به درجه شهادت نایل گشته است و نسبت شریفش با واسطه به حضرت موسی بن جعفر (ع ) می رسد .

 پی نوشت :

1- صدرائی ، علی ، گزارش گلستان » ، زمستان 83 صفحه 16 به نقل از فرهنگ جغرافیای نیرو های مسلح جلد 17 ص 20 مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان گلستان

2-     دهخدا علی اکبر لغتنامه  ذیل کلمه بازگیر

3-    یاداشت دست نویس حجت السلام شیخ علی فلسفی مشهد هیئت امنا امامزاده موسی بازگیر

4-  عباسی قربانعلی گزارش مقدماتی اشیائ مکشوفه مفرقی بازگیر دی ماه 1380 مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان گلستان

5-  مدیریت میراث فرهنگی استان گلستان پرونده  پیشنهادات ثبت محوطه تاریخی – فرهنگی بازگیر در فهرست آثار ملی کشور مرکز اسناد میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استانت گلستان

6-    همان

7-  گزارش کتبی آقایان قربانعلی عباسی ( باستان شناس ) ، اسماعیل صفری ( باستان شناس ) و محمد شاهی پودینه ( موزه دار ) ، پرونده پیشنهاد ثبت محوطه تاریخی _ فرهنگی بازگیر.

8-    صدرائی ، علی ، گلستان ، ص 16.

9-    ریاست سازمان میراث فرهنگی کشور ، لوحه ثبت در فهرست آثارملی کشور ، سال 1380.

10- عباسی ، قربانعلی ، گزارش مقدماتی اشیاء مکشوفه بازگیر.

11- مدیریت میراث فرهنگی استان گلستان ، پرونده پیشنهاد ثبت محوطه تاریخی – فرهنگی بازگیر.

12- عباسی ، قربانعلی ، گزارش مقدماتی اشیاء مکشوفه بازگیر.

13- برهانی ، محمد مهدی با همکاری علیرضا حصارنوی و رجب محمد ضروری ، بررسی و شناسایی باستان شناسی شهرستان مینودشت ( گزارش توصیفی – مقدماتی ) جلد اول ، تیر ماه 1384 ، ص 199- 200، مرکز اسناد و سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری استان گلستان.

14- تقریر حجت الاسلام شیخ علی فلسفی برای هیئت امناء امام زاده موسی ، روستای بازگیر ، مشهد 10/2/1380

 

+ نوشته شده در  شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۱۲:۳۸ بعد از ظهر  توسط علیرضا حصارنوی_باستان شناس 


بسمه تعالی
مدیران بومی وغیر بومی  //محمدکریم بازگیر
آیا دلیل عدم پیشرفت استان لرستان فقط مدیران بومی ویا غیربومی  هستند ؟
 لرستان را چه مدیرانی می توانند بخوبی اداره کنند بومی یا غیر بومی ؟    
آنچه در انتخاب و گزینش مدیران ملاك اصلی است و در دستورالعمل اجرایی ضوابط انتخاب، انتصاب و تغییر مدیران نیز به آن اشاره شده، شایسته سالاری و داشتن شرایط احراز است و برای پست های مدیریت حرفه ای، افراد باید از مسیر ارتقای شغلی عبور كنند و در واقع 3 معیار كلی وظایف، نقش ها و مهارت های مدیریتی متناسب با پست مورد تصدی در انتخاب افراد نقش دارد،                                                
در بسیاری از شهرستانها، مدیریت با چالشهائی روبرو است و این چالش  اغلب در بحث بومی و غیربومی بودن آن است. اینکه مدیریت بومی تا چه  حدی قابل قبول است خود از چند منظر قابل بحث است. اگر طرفدار مدیریت  بومی هستیم بایستی کارآمدی آنها را در نظر بگیریم و مدیریت بومی را به هر دلیل نپذیریم. در ادارهی شهرستانها مدیریت بومی برای بعضی از ادارات و نهادها       لازم و ضروری است و برای بعضی از آنها بر اساس وظایف محوله لازم نیست                                                          
آموزه‌های دینی و عقلی در باب مدیریت فارق از احساسات ناسیونالیستی را نشانه‌گذاری می‌کند. تاکید قرآن و تدبیر آدمی در انتخاب و انتصاب مدیران وجه شایستگی و کارآمدی آنهاست اما باید شرایط محیطی و سرزمینی احکام و اقتضائات زمانی را در نظر گرفت و سپس قضاوت کرد. ارزیابی عملکرد مدیران غیربومی با بومی در گذشته و حال بهترین مدرک و اعتبار قابل استناد در این    بارهمی‌تواند باشد که صاحب نظران فرهیخته را به مطالعه و بررسی آن دعوت می‌کنیم
اگر دو نیرو داریم هر دو صد هستند ولی یکی بومی و یکی غیر بومی، آن صد بومی را انتخاب کنیم ولی اگر یکی نود و هشت است و دیگری صد، آن صد بیاید حتی اگر غیر بومی باشد چرا که ما باید براساس شایستگی عمل همان طور که گفتم زیان آن بسیار کم است ولی اصل باید براساس شایسته سالاری باشد چه بومی و چه غیر بومی  وقتی می‌گوییم بومی این نیست که هر که را دیدیم مسئول کنیم بلکه مسئول باید شایسته باشد
در غیربومی بودن مدیریت نیز بحث فراوان است. در اینکه غیربومی بودن مدیریت چه سودی دارد و چه ضرری، سخن بسیار است. مدیریت غیربومی در صورت کارآمد بودن اگر در دورترین نقطه هم باشد بایستی پیگیر بود و اداره کارها را بدیشان سپرد. بعبارتی از تجربیات و توانمندیهایش استفاده کرد. اما بایستی حساب مدیران پروازی را که گاهی از آن تحت عنوان مدیران جاده-ای نام برده میشود با مدیر غیربومی سوا نمود در استان ما لرستان اگر ضربه ای از نظر نا کار آمدی مدیران غیر بومی به پیشرفت وارد شده از سوی مدیران پروازی بوده نه مدیران غیر بومی فعال.
در سالهای نه چندان دور شرکتها وکارخانجات موجود در استان لرستان خصوصا مرکز استان که دچار ورشکستگی شده اند وبه علت عدم توانایی مدیران وسهام داران بومی به بخش خصوصی واگذار گردیدند ومدیران وسرمایه گذاران غیر بومی مسئولیت اداره وراه اندازی آنها را بعهده گرفتند نیز به علت روابط  ی وجناحی ویا آشنایی وپارتی بازی از سوی مدیران بومی دچار ورشکستگی مجدد شده ومدام سرمایه استان را جهت نجات بانیان این کارهای ناصواب خرج سرمایه در گردش ونو کردن دستگاهها وخرید متریال وگرفتن مواد خام که متعلق به همه مردم این دیار است می نمایند اما در عمل تولید نسبت به ظرفیت واقعی واسمی واحدهای فوق 55تا70%باهم اختلاف داشته واز کمترین ظرفیت تولید برخوردارند
باتوجه به اینکه حدود 00واحد ورشکسته ونیمه تمام در لرستان وشاید مرکز استان وجود دارد ونظر مدیران ونمایندگان محترم راه اندازی این واحدهاست که خیلی از آنها سالیان درازی است شروع شده وممکن است امروز تاریخ مصرف چنین طرح هایی به سر آمده باشد با توجه به سرعت پیشرفت علم وتکنولوژی این واحدها مانند زنجیری قطور به پای پیشرفت طرح های نوین پیجیده شده ومتاسفانه افکار سنتی هم حامی ادامه این روند است ومسئولین استان نیز برای اثبات خویش در راه اندازی مثلا شرکت پارسیلون مدام خود را روی تشک کشتی چنین طرح هایی می برند وبجز شکست تا کنون اثر مثبتی در این رابطه دیده نشده وباعث جلوگیری از اجرای طرح های نوین وشرکتها وکارخانجات به روز ومورد نیازجامعه شده ودلیل این مدعا هم اولویت اختصاص دادن تمام بودجه های عمرانی وکشاورزی وغیره به طرح های نیمه تمام فوق است ودیگر ردیفی در بودجه برای مجوزهای سه سال اخیر در نظر گرفته نشده است

اگر بخواهیم همه مشکلات استان را فقط از دید مدیریت بومی وغیر بومی واکاوی ومورد بحث قرار دهیم نیاز به زمان ورسانه ای فراتر دارد اما با توجه به حضور مدیران زیادی از استان ما لرستان در دیگر نقاط کشورکه بسیار هم زیادند وپستهای کلیدی در سطح میانی دارند ولی متا سفانه در میان وزرا از اول تا کنون هیچ سهمی دولتها به نخبگان وتحصیل کردگان با تجربه لرستان  نداده انداما حضور پر رنگ دیگر سطوح مدیریت بر کسی پوشیده نیست اگر بنا باشد در استان ما هیچ مدیر ومهندس غیر بومی وجود نداشته باشد پس لازم است اولا مدیران بومی لایق وخدمتگزاری داشته باشیم که تعلق خاطر طوایفی و جناحی وباند بازی نداشته باشند که چنین کاری با وجود انتظارات جامعه بیکار وبدون صنعت ماهم خوانی ندارد وچنین مدیرانی هم کم پیدا می شوند که بتوانند عدالت را سرلوحه کار خود قرار دهند
واز طرفی دیگر اگر بنا بر اخراج ویا راه ندادن مدیران لایق ومتخصص غیر بومی باشد پس باید اولین مدیران برگشت داده شده از سوی دیگر استانها که ما عوامل آنها را نپذیرفته ایم روی دست ما قرار گیرند و در چند اداره انگشت شمار بر سر مدیریت آنها هر روزه بجای پیشرفت به در گیری های باندی وطوایفی آنها مشغول باشیم وعاملی برای بد معرفی کردن فرهنگ مدیریتی ما باشد
در استان ما مدیرانی آمده ورفته اند وهستند که بر سر مسئله باند وجناح حاضر به همکاری با استاندار ونمایندگان منتخب مردم نبوده و نیستند چه بومی وچه غیر بومی  واگرمدیران ارشد استان  تصمیمی در رابطه با این مدیران نگیرند چالشهای پیش رو وچند قطبی کردن استان ضعیف وبی بنیه ما رادر پی خواهند داشت خصوصا هرچه به پایان کار یک دولت ویک دوره شوراها نزدیک می شویم خطر افراطیون فوق بیشتر می شود
 لذا از استاندار محترم ونمایندگان عزیز انتظار می رود با توجه به مشکلات شدید بیکاری وعدم توسعه استان نسبت به استانهای دیگر ودر بعضی موارد درجا زدن اقتصاد استان لرستان خارج از هر گونه احساس ناسیونالیستی وحزبی چنانچه مدیرانی بومی ولی توانمند وبا عدالت در استان وجود دارند اولویت را به انتصاب این مدیران بدهند ودر صورتی که افراد توانمند خارج از استان وغیر بومی سراغ دارند بدون فوت وقت مدیران کم کار وباند باز وخودسر را که فقط در محافل ی خود را نشان می دهند ودر اختیار افراد تند رو هستند چه جریان چپ وچه جریان راست اقدام به جایگزینی آنها نمایند زیرا مردم ما از درد ورنجی که فرزندان بیکارشان می کشند وخودشان مانند شمعی در کنار این عزیزان بیکار در حال آب شدن هستندخسته ورنچور شده وحنای باندهای ی دیگر برایشان رنگی ندارد مگر معجزه ای بکنند که این دیار را از این همه گرفتاری برهانند که معجزه هم مختص خداوند وپیامبران (ص)است        با تشکر محمد کریم بازگیر

 داستان زیر متعلق به یکی از مردان لرستانی استکه همراه همسرش در یکی از نبردهای دوران گذشته علیه حکومت ستم شاهی رضاخان میر پنجشرکت داشته

در لرستان وایلام وکرمانشاه مردان ونی شجاع ونترس وجودداشته اند که زندگی را بر گرده اسبهای جنگی وتیز رو می گذراندند که هر زمان پایصحبتهای پدرم می نشینم یک داستان شیرین وگاها تلخ از سرنوشت آن مردان ون رابرایم تعریف می کند آنچنان محو سخنانش وداستان واقعی زندگی ودلاوریهای مردان ونبا وقار وبا شرف این آب وخاک می شوم که گویی در رکاب آنها وپا به پای آنان در آنرزمهای شرافتمندانه شرکت داشته ام واین بار می خواهم عین یکی از داستانها را برایتاننقل کنم پیرامون مرد ی شجاع وهمسر وفا دار وجنگجویش که همیشه مانند محافظی تعلیمدیده وجانثار در تمام جنگهابا دولتی ها وخارجی های م وحتی جنگهای طوایفی سایهبه سایه وپا به پای همسرش با لباس رزم مردانه می جنگید

آیا تاکنون نام شه مراد خان گراوند را شنیده اید؟

آیا نام همسر جنگ جویش را می دانید؟

بدون شک جز بزرگان ایلات وکسا نی که از نسل این دلیر مرد وشیر زن هستند کمتر کسی با نام ومحلرزم آنها آشنایی دارد

باتوجه به اختلافات طوایفی وبه اصطلاح حکومت های ملوکالطوایفی وخود مختاری بخشهای زیادی از کشور درزمان حکومتهای بی لیاقت قاجارورضاخان در استانهای غربی خصوصا لرستان در چند نقطه بزرگان ودلاورمردان زیادیبخشهایی را به تصرف خود در آوردند وبا حکومتهای مرکزی که بیشتر توجه آنها به چندشهر بزرگ بود به نبرد برخواسته وگاها خارجی ها یی که برای غارت ثروت ایران و بهکمک حکومتهای وابسته می آمدند نیز به دست این دلاورمردان به هلاکت می رسیدند البتهنا گفته نماند گروههای کوچکی هم بصورت راهزن فعالیتهایی داشتند که نباید به حسابآن دلاوران گذاشت هر چند رضا خان میر پنج همان ارازل وراهزنها را بهانه سرکوبمردان ون غیرتمند ما کرد وتعداد زیادی از بزرگانمان را به کام مرگ فرستاد کهعاقبت فرزندان آن دلاورمردان به همراه پیری فرزانه که پدرشان نیز قربانی بی لیاقتیحکومت وقت وشرارت راهن گردید رهبری فرزندان آن یاران دلاور از جان گذشته رابعهده گرفت ودر 22بهمن 1357برای همیشه تاریخ حکومتهای وابسته به اجانب را به همراهاربابانشان از نوک کوههای هشتاد پهلو وگرین وکبیر کوه وسبلان ودماوند والبرز ودنابه قعر تاریخ فرستاد که روحش با جدش امام حسین (ع) مهشور باد

آری به اصل مطلب وداستانمان برمی گردیم

دریکی از آن نبردها که در زمان ریاست نظه برخوردارغضنفری ازسرطرحان با دولت وقت اتفاق افتاد واین نبرد همزمان شده بود با اختلاف طایفه ایو.ایلی بین ایلات بیرانوند وطرحان که متا سفانه در آن نبرد دولت وبیرانوندها دریکجبهه قرار گرفته بودند هر چند در مناطق دیگر بیرانوندها ودولت درگیری های شدیدیداشتند اما چون دولت وبیرانوندها خوانین غضنفری طرهانی ها وگراوند ها رادشمن مشترکبه حساب می آوردنددر آن مقطع زمانی در کنار هم دریک جبهه علیه سر طرحان وارد نبردشدند تا جایی که پیش رویهایی هم داشتند اما در این میان مرد وزنی دلاور که همیشهدر کنار هم بودند با نقشه ای زیرکانه دولت وحامیانش را به یکی از مناطق سعب العبوراطراف کوهدشت لرستان کشانده وآنها را به محاصره نیروهای خود ونظه برخورداردرآوردند واین محاصره دقیقا32روز ادامه داشت در طول این نبرد شه مرادخان وهمسرشهمراه نیروهای سواره وبصورت تیمهای کوچک مدام حملات خود را بر قوای دولتی ادامه میدادند اما در بیشتر موارد یک سوار زیرک وی را همراهی می کرد وباهم عملیاتهاییمتهورانه علیه قوای دولتی وحامیانشان انجام می دادند که آن پشتیبان کسی نبود جزهمسر ایشان بنام دان انار یا گل نازارکه لباس مردانه بر تن کرده بود ودر هر حملهسواران سخت کوشی را از پای در می آوردند وچنان بیم وحراسی به دل قوای دولتی انداختهبودند که بناچار از قوای جنگجوی بیرانوند که در اختیار عزیزالله خان منصور ومحمدپیامنی از دلاوران نامی لرستان بودند برای مقابله استفاده کردند وحتی بعلت محاصرهشدید از نظر آذوقه در خطر جدی بودند که به خوردن گوشت اسبهای خود روی آورده در ایننبرد چند بار زن شه مرادخان به مصاف حریفانی قدر می آید که اکثرا یا کشته می شوندویا میدان معرکه را ترک می کنند تا زما نی که نوبت به محمد پیامنی فرزند امید علیکه دامادمنصورخان بیرانوند است میرسد محمد که چابک سواری از ایل سگوند است وبعلتجنگ بر روی زین معروفیت خا صی داردوبارها قوای انگلیسی ودولتی را شکست داده حریفرا بر انداز نموده وبه نزد سواران اردو می آید ومی گوید با حرکاتی که از این سوارمی بینم ونحوه تیر اندازی وشمشیر زدنش ایشان یک زن رزمجو است قصد اسارت وی را دارمتحت هیچ شرایطی کسی به پشتیبانی من به وی شلیک نکندپس از ساعاتی نبرد شدید جنگ تنبه تن بین آنها آغاز می شود که محمد پیامنی با ترفندی اسب وی را هدف قرارمی دهد کهمنجر به افتادن سوار از روی زین ودرنتیجه اسارتش می گردد محمد با جوانمردی تمام ازاهانت کردن به شیرزنی که هم نام یکی از دوخواهرش که یکی از آنها مادر بزرگ پدرینگارنده داستان است جلوگیری می کند وفقط دو انگشت شصت وی را می بندد شه مراد خانکه بر حسب اتفاق در جبهه ای دیگر به تدارک قوای برای محاصره کامل وشکست دشمن مشغولاست از موضوع اسارت همسرش بیخبر است تا همسرش را به اردوی بیرانوندها می برند کههنگام ورود یکی از جنگجویان قصد توهین به وی را دارد که با ضربه پای بانوی شجاع بهعقب رانده می شود ومحمد از این موضوع خشمگین شده ومی گوید چرا قبل از اسارت حاضربه نبرد با این ضعیفه نبودی وچون داماد عزیزالله خان بیرانوند وازفرماندهان مشهوراست کسی یارای مخالفت با وی را ندارد دان انار یا گل نازار که متوجه ابهت محمد میشود می گویداگر شوهرم متوجه اسارتم بشود بدون محافظ برای آزادی ام به اردوگاه میآید وقطعا این جماعت او را می کشند ویا ممکن است نقطه تلاقی واصلی جنگ اردوگاه شمابشود که در این صورت قوای دولتی برنده جنگ می شوند وما عشایر لرستان متضرر خواهیمشد که محمد دستورآزادی ورهایی آن شیر زن را می دهد وبه حرف هیچ مخالفی اهمیت نمیدهد سلاح واسب در اختیارش گذاشته ورهایش می کند شه مرادخان که متوجا این اسارت شدهتانزدیکی اردوی محمد وقوای دولتی می آید که با وساتت زنش از ورود به اردوگاه منعشده وچگونگی برخورد مردانه سردارشجاع لرستانی محمد پیامنی را که می شنود برمی گردداما متاسفانه در کشاکش آن نبرد نابرابرشه مرادخان توسط دو نفر از یاران نزدیک خودشکه مرعوب قوای دولتی شده مجروح ودر نتیجه جان به جان آفرین تسلیم می کنددرصورت یافتن اطلاعات بیشتر از چگونگی آن نبرد وسرنوشت مردان ون جنگ جویش مطلب راکامل کرده وبه استحضارتان می رسانیم

وقصداریم با امید خدا زندگی محمد پیامنی ویارانش را به صورت قصه هایی هر چند کوتاهتقدیم نمائیم با تشکر محمدکریم بازگیر

پیام اهانت آمیز  الله رحم رحیمی بیرانوند در تلگرام به طوایف زیراعتراض شدید محمد کریم باز گیررا بدنبال داشت بحث وجوابیه های زیر قسمتی از اینموضوع است که به صمع ونظرتان می رسد                                         

اهانت الله رحم رحیمی  بیرانوند به ایلات وطوایف بزرگ لرستان از جملهایل بزرگ بازگیروطایفه های ممصارم ،فراش،چنگایی،رک رک،دلفان شامل محمودوند(ممیوند)خالوند وسرناوه، چقلوند،نقی،حسین

بک،بور،میرزاوند چگنی، شمسین ها بخصوص تیره هایسه برادر سلیم .زرین چقایی.وایل بزرگ بازگیر

وجواب محمد کریم بازگیربه الله رحم بیرانوند.این آقای الله رحم بیرانوندظاهرا قصد دارد کاندیدای شورایشهر خرم آباد شود                                                                        

الله رحم رحیمی می گوید                                                                                                                           

(گذری بر تاریخ سپهوندها) علیمحمد خان معروف به علی فرزند ارشد میرزا احمدخان شمس الدینی بیرانوند می باشد ویابتدا ریاست ایل بیرانوند را بر عهده داشتند سپس حکومت بدست مرادخان

برادرش افتاد وپس از آن حکومت و فرماندهی فوج محلی بیرانوند بدست فرزندان حسینعلی خان افتاد.خوانینسپهوند در دو منطقه حکومت می کرده اند اول ده پیر یا همان سرزمین خروس اسبق و دوم

درملاقربانی نزدیک چقلوندی (بیرانشهر )این خوانین طایفه های زیادی بعنوان رعیت در خدمتشانبوده اند که میتوان از میان آنان .طایفه های فراش.محمد صارم .چنگایی رک رک .بازگیر دلفان

شامل محمودوند خال وند .سرناوه و طایفه های چقلوند.نقی.بورحسین بگ .میرزاوند چگنی عده ای از، شمسین ها بخصوص تیره های سه برادر سلیم .زرین.چقایی و  غیره اما پس از تقسیم

اراضی و رعیتیمالکی بیشتر زمینهای کشاورزی در اختیار رعیت قرار گرفتند                     

به هر حال لوطیان ایل بیرانوندنیز به سبب نامدار بودن سپهوند لقب خود را به سپهوند تغییر دادند و بیشتر روعایای سپهونددر میان طوایف دیگر نیز لقبشان سپهوند میباشدمطالب بالا .بر گرفته از کتاب

گفته هاو ناگفته های لرستان نویسنده الله رحم رحیمی بیرانونداست که در تلگرام اقدام بهانتشار آنها کرده بود                                                                                        

تکرار اهانتهای الله رحمرحیمی بیرانوند به ایلات نقی حسین بک ممصارم میرزاوندو بازگیر                                                             

    اهانت به ایل بزرگ بازگیرتوسط الله رحم رحیمی بیرانوند                                                                                

 (مروری بر پیشینه ی طایفه بازگیر)بازگیرهااز مردمان کرد کلهر کرمانشاهان می باشند و از تیره محمودی بوده اند که عده ای از آنان به منطقه سراب بازان ایلام نقل مکانمی کنند.بعد از مدتی به دو

تیره دوشم (دوشنبه ) و دارا (داراب ) به نشان سیاه و سفیدمعروف می گردند و زیر تیره هایآن هم قمرالی نیرالی و غیره می باشند این جماعتاز ایلام همراه لرها ی پشتکوه به لرستان می آیند و تنها

ملکی که خریداری می کنند منطقهسالی و چوبتراش می باشد .پس از ازدیاد جمعیت در میان دیگر ایلات لرستان پراکنده میشوند .مثلاً در میان بیرانوندها در ده پیر رعیت سپهوندها در ریمله رعیت

مرادها ودر بروجرد در روستای ده لوهه رعیت آروان ها بوده انددر نوشتن مطالب در خصوص تبارشناسیایلات لرستان هیچ گونه غرضی نمی باشد و هدف شفاف سازی و روشنگری فرهنگ قوم لر

می باشد.بر گرفته از کتاب گفته ها و ناگفته های لرستان نویسنده الله رحم رحیمی بیرانوند

 

 جوابیه کریمبازگیر, [12.06.16 10:35]پاسخ های  کریم بازگیر, [12.06.1610:33]

 

قابل توجه جناب الله رحم رحیمی بیرانوند باسلام واحترام

بازگیر یک ایل بزرگ است که بعلت کثرت جمعیت چند خانواراز آنها ماننددیگر ایلات که گروههایی در میان یکدیگر دارند درمیان ایل بیرانوندوجود دارندودلیلآنهم بخاطر سیار بودن زندگی ایلات لرستان وایلام خصوصا کوچ نشینی ایل بیرانوندو مهاجرتییلاق وقشلاق عشایر ودرنتیجه پیوندی های متعددگروههایی از بازگیرهانیز به میانبیرانوندهاآمده اند که در وبلاگ اینجانب محمدکریم بازگیرتحت عنوان (کلام الاجداد)مفصل توضیح داده شده ودر کتب مختلف وسایتهای زیادی با سلیقه های متفاوت در بارهآنها مطالبی درج گردیده اما در تمام مطالب درج شده در طول تاریخ بازگیرها که کردملکشاهی ایلامند در هیچ جای جهان رعیت معرفی نشده ورعیت شناخته نشده اند  ودر هیچ جای ایران رعیت کسی نبوده اند نویسنده کتابیا دفتر خاطرات فوق(الله رحم رحیمی بیرانوند) باید از نوشتن این گونه مبطلات تجدیدنظر کنندزیرا نمی شود دو یا سه خانوار را برای نقد وبررسی ایلات انتخاب کرد وموردبررسی  قرار داد ودر باره کم بودن املاک بازگیران که درباره آن نیز سلایق وعقاید شخصی خودتان را بکار برده واظهار داشته اید به استحضار مردم شریف میرسانم از ایلام تاکرمانشاه وپلدختر وروستاههای آن ودشت کره گاه وتاف وبروجرد ودورود وهمدان وچنداستان دیگر کشوربه حدی زیادند که نام بردن آنها نیاز به آمارگیری اقتصادی دارد نهنوشتن چند کلمه وجمله ناسیونالیستی وطوایفی آنهم با پوشش وظاهری ضد ناسیونالیستو.

کریم بازگیر, [11.06.16 22:19]در پاسخ به اهانتهای اله رحم رحیمی بیرانوند به طوایف بزرگ لرستان از جمله ایل بزرگ بازگیر

اولا تمام مطالب شما در باره ایل بازگیرکذب محض است به دو دلیل دلیل اولکه ما اصلا کرد کلهر نیستیم وکرد ملکشاهی ایلامیم وچند طایفه از ماکه ساکن استانکرمانشاه هستند مانند طایفه ‌هایی از سه تیره حق مراد، یارمرادمعروف به یارگَه و حسن بازگیر تشکیل می‌شودازسراب بازان ایلام به کرمانشاهمهاجرت کرده اندنه از کرمانشاه به سراب بازان

 حسن باز گیرها . امیر ویسمراد ها امیر حق مرادها وچند تیره دیگر از سراببازان ایلام به کرمانشاه مهاجرت کرده اندواز آنجابرای فتج شیراز به همراه کریمخان زندرفته وپس از فتح شیرازبه نزد سادات میر سور برگشته وماندگار شده اند که همان سه طایفهبه اندازه بزرگترین ایل لرستان هستند وبازگیرهای لرستان تیره های سیاه وسفیدوطایفهکرنوکرها که فرزندان برادر کوچکشان بنام چراغ خان از سرداران سپاه صفویه هستند بعد ازکشتن مالیات بگیران وفرزند یکی از والیان ایلام حدود 300سال پیش به لرستان آمده اندوسند منطقه تاف رادارند و حتی درتمام لرستان از دادن باج وخراج به مالیات بگیران محلیونوچه های آنها به دلیل پشتوانه قوی قومی ونیروهای زبده وپهلوان صفت خود ومقابلهجدی با توشمالهای به اصطلاح خوانین که چندان هم مایه افتخار خدا واسلام وائمه نیستند(ازدادن باج وخراج)معاف بوده وکشت وکشتارهای معروفی با ایلاتی در مناطق مختلف لرستاننیز به همین خاطر داشته ایم که بعدا بادادن خونبها از طرف بازگیرها به قومی های امروزی  مبدل شده و این قومی ها باعث جلوگیری از درگیریهای محدد شده وبا حسن همجواری وفامیلی سالهاست که خانواده های زیادی از ایلات بزرگ بازگیر وبیرانوند باهم زندگی می کنند ومایه افتخاریکدیگرند ونیازی هم به اینگونه فرا فکنی واختلاف ایجاد کردن از سوی کسی مانند جنابعالی که در میان ایل بیرانوند هم به این روش ناثواب شناخته شده ای ندارند ودوست عزیز کتابی هم پیداکنید که تاریخ 100ساله ای داشته باشد ونویسنده آن اشتباهاتزیادی نکرده باشد  چنین کتابی نمی یابید زیراحتی اولین شناسنامه وسند در ایران قدمتش به بیش از 92سال نمی رسد در ضمن به کیان وبزرگیهیچ قوم وخویشی اهانت نکنید که تبعات منفی برای شما وقصد کاندیداتوری شما در شورایشهررا دارددر ضمن ماطوایف بازگیر سیاه وسفیداز ایلام به لرستان آمده ایم نه ازمنطقهسراب بازان به لرستان اهالی سراب باز به کرمانشاه مهاجرت کرده اند                                                                                          

 

کریم بازگیر, [11.06.16 22:22]

کسانی که دوست دارند ایل باز گیر را بهتر بشناسند از طریق گوگل  وبلاگ کلام الاجداد اینجانب محمد کریم بازگیر رامطالعه فرمایند باتشکر

الله رحم رحیمی بیرانوندمجدداین پیام اهانت آمیزرا ارسال کرده وپاسخ بازگیر رانیز در پایان همین مطلب دریافتمی کند

جناب بازگیر عزیز با سلام و عرضادب خدمت شما و تمام دوستان در گروههمانگونه که قبلاً عرض کردم به هیچ حزب و گروهیوابسته نبوده و نیستم. دل خوشی از طایفه بازی و قبیله گرایی هم نداشته

و ندارم.اما راجب مطالبم در خصوص ایلات طوایف و مهاجران به لرستان لازم است بعرضتان برسانماینجانب از سلل 1366 شروع به تحقیق و پژوهش تبار شناسی کرده و تا کنون موفق به گردآوری

هشت مجلد کتاب قریب 600 مقاله و هزاران دست نوشته گردیده ام و سعی در آن داشتهام نسبت به هیچ قوم و تباری توهین و اهانت نکنم .اما اینکه به معرفی تیره و طایفهها پرداخته ام حاصل 29 سال

زحمات شبانه روزی بنده و مراجعه به خانواده های مطلع دربین طوایف کتب های تاریخی گشت و گزار و مصاحبه با بزرگان و اندیشمندان لرستانمی باشد .و هرگز باید فراموش نکنیم که حکومت

لرستان از زمان حمله ی تیمور به بعدبصورت ملوکلطوایفی و خان و رعیت سپری شده است و همه طوایف و ایلات از این مستثنا جدانبوده اند. .از اینکه بنده در معرفی بازگیرها دقیق به مطالب و اتفاقات

اشاره کرده امشکی نیست و اگر حضرتعالی به چند سال قبل از انقلاب برگردید به جواب های سوالات خودتخواهی رسید شاید حافظه ی من و شما ضعیف باشد اما حافظه ی تاریخ دقیق و با کسی شوخی

ندارد  در رعیت بودن اکثر تیره و طایفه هایلرستان شکی نیست و ما نباید زود گذشته ی خودمان را فراموش کنیم .جهت رسیدن به واقعیتو اثبات گفته های بنده لطف کنید سری به میان بازگیرهای ساکن

در هرو از کرگانه تا بروجردو از مرز حسنوند تا سگوند بزنید  تا حقایقبرایتان روشن تر شود و بدون گدار به اینجانب توهین و بجای تشکر بابت کارهای فرهنگیاز استفاده گفتن اراجیف استفاده

نکنیدبنده در حال حاضر در اهواز هستم و متوجه مطالبارسالی حضرتعالی نشده ام در صورت وم با دیده ی متت متتظر نقد و انتقادات سازنده یحضرتعالی و دوستان عزیز می باشم ارادتمند شما

الله رحم رحیمی بیرانوند

پاسخ محمد کریم بازگیرنویسندهکلام الاجداد  به اهانتهای الله رحم رحیمیبیرانوند به ایلات لرستان از جمله ایل بازگیر               

باسلام جناب الله رحم رحیمی بیرانوند صفر،اولا که بازگیر زیادی درمحل زندگی شما ساکن نیستند تا مورد بررسی ونقد شما قرار گرفته باشند واز بزرگیبازگیرها وایل وطوایفی که دارند بسیار کم اطلاع هستید وچند خانوار که به علت نزاعوقومی درمیان طوایف دیگر ماندگارشده اند را نباید بعنوان کل ایل بازگیرمورد کندوکاوطوایفی وایل شناسی قرارداد دوما  شما ازیک طرف داعیه ضد ناسیونالیستی دارید وازطرف دیگر چند کدخدا وشبه خان از ایل وتبار بیرانوند که هیچکدام هم از طایفه صفرنیستندرابیشتر از شان واقعی آنها بزرگ کرده اید لا اقل اگر به اسدی ها واعظمی هاوبزرگان شمسین ها ویا منصور وعزیزالله عیزالله خان اشاره ای بعنوان بزرگان ایلبیرانوند می کردید وطوایف وتیره های خودتان که تفنگچی وچوبدارآنها بوده اند رابجای دیگران معرفی می کردید به واقعیت نزدیک تر بود شما طایفه های بزرگ نقی وحسینبگ وشمسین ها ومیرزاوند چگنی ودلفانها راوچند طایفه بزرگ دیگر از بیرانوندها رارعیت کسانی معرفی کرده اید که اصلا ارباب نبوده اند                                                               

 در لرستان همه می دانیم کهارباب رعیتی مختص زمین داران بزرگ مانند چاغروندها(شجاعی ها) وگروهی ازسادات وقتوخانواده هایی مانند آیت الله کمالوند( ره بوده )ودرسال 1341پس از انقلاب بهاصطلاح سفید پس از جداکردن سهم بزرگان طرفدارحکومت ستم شاهی زمینهای آنها بین مردمتقسیم شد البته نام تنها مالکان لرستان که رعیت داشته اند مشخص واسناد آنهادراصلاحات ارضی ودر دفترخانه های ثبت املاک موجود است ونیازی هم به تحریف تاریخندارد،                                         

   بنده  محمدکریمبازگیر از گذشته اقوام خودم بهتر از هر کسی که بیرون از این ایل وتبارم باشد خبر دارمواگر خبر ندارید نحوه اداره ایل بازگیر سالهاست که بصورت زیر اداره گردیده که هر6نفر کدخدا هر کدام تیره وطایفه ای شناخته شده داشته اند یک رئیس داشته اندورئیسان نیز تابع دستور کهن سال ترین های ایل بوده  واین را بدانید نه من بلکه هر کسی را مثال بزنیمنیاکان خودش را بهتراز دیگران می شناسد اما ماهم تحقیقاتی به طول عمر پدرانمان به طولعمر تیره ها وطوایف وایلاتمان که فقط در بین تیره علی مراد تاکنون کسانی که از ما ازدنیا رفته اند زیر یکصد وبیست سال نداشته اندوآخرین نفر پدر بزرگم کربلایی شاهمرادفرزند علی مراد بازگیربود که دو شاه قاجار دوشاه پهلوی ونظام جمهوری اسلامی رادیدندومسیر کوچ وسختی های ایل بیرانود راکه گاها آن زندگانی سخت راباهم تجربه کرده برایمانمانند کلاسهای عملی ونقطه به نقطه تعریف وچگونگی کشته شدن بعضی از غارتگران اموال مردم(بقول شما خوانین )سرمست از پشتوانه های دولتی وچه بقول دولتی ها یاغیان را نه درزمانحیات خودش بلکه از پدرشان علی مراد دوم که 140سال عمر کرده ودر سن 120سالگیدندانهای نو در آوردند واتفاقا126سال آن عمر با برکت  را به خاطر اینکه مادرش از طایفه کر تیره گلاب وخانوادهمعروف به زرد علی بوده وبخاطر وجود 93خانوار از بازگیرهای مهاجر به ایل بیرانونددر میان بیرانوندها زندگی کرده واز دره ساکی وسراب علی نقی تا سیل گرگی ومسیر قلعهرحیم برای جلوگیری از مرگ ومیر مردم گرسنه آن زمان که کار کشاورزی هم بلد نبودهاند هفت آسیاب آبی با خرج وهمت خودش می سازد واز طوایف مورد ادعای جنابعالی هفتلوینه (آسیابان)بکار می گیرد که یکی از آن آسیابها در اختیار جنگجویانی که با دولتوقت می جنگند قرار می گیرد وتعدادی از اهالی را در آن مشغول پخت نان (گرده) می کندتا جنگجویان گرسنه نمانند شبیه همین کار وآسیابها را در روستاهای دینار آبادبروجرد بنام علی مراد بازگیر داریم که هنوز خوشبختانه آثار آن موجود است در منطقهمیش وند میانکوه نیز آثار این رئیس وبزرگ ایل بازگیر وبرادرش برزوهنوز موجودندوفرزندان کسانی که در آن آسیابها کار می کرده اند زنده اند وگواه خوبی بر این مدعاهستند، واین مطلب را هم اضافه کنم که 93خانوار بازگیر سیاه وسفید قبل از جلوسرضاخان بعلت نزاع شدید بین آنها وعده ای از بیرانوندها ودلفانهای ساکن در منطقهسراب علی نقی که اتفاقا نقشه از پیش طراحی شده همین افرادی که جنابعالی بعنوانارباب وخان از آنها نام برده اید برای اختلاف افکنی بین دلفانها وبازگیرهاست وباعثضعیف شدن دو طایفه می شود که پس از سه روز جنگ مردانه با گرز وگوپال وسپر وسرمایشدید منطقه بازگیرها به منطقه تاف وکرگاه که سند آن را از دولتهای صفویه وقاجاریهدارند مهاجرت می کنند وتنها دوسه خانواده که آدرس سپهوند ،مردانی وشکاری گرفته انددر بین بیرانوندها باقی می مانند که جنابعالی بازگیر شناسیتان را روی این دو سهخانوار متمرکز کرده وقسم می خورم هنوز آنها راهم درست نشناخته اید واز شجاعتوشهامت آنها با خبر نیستی واگر استادانی همچون حاج حبیب شکاری فیض الله شکاری حاجشیر طلا شکاری وفرزندان قهرمان شیر خان بازگیر (مردانی ها)وحاج رحم خدامرادی ها رامی شناختی از اصل ونسب وریشه بزرگانشان که تحت هیچ شرایطی زیر بار توشمالانوشبه  خوانینی که نام برده ای نرفته اندوتاریخ نیز گواه این موضوع است باخبر می شدی، واین موضوع را نیز مد نظر داشتهباشید که از منطقه آبسرده تا چغلوندی فقط دوطایفه بزرگ بازگیر سیاه وسفید بابیش از17تیره از بیرانوند قومی داشته و دارند واگر بازگیرهایی که در بروجرد ودشتسیلاخورورازان وسرگرفته ودینار آباد گچینه و آبسرده که بابیرانوندها قومی دارند رااضافه کنیم خواهی دید که اکثر شیرمردانی از ایل بیرانوند که سرشان کلاهی می ارزدمادرشان بازگیر است می توانید در این مورد هم تحقیق کنید ،   ومن اززبان بزرگانی این مطالب را می نویسم که هرکدامش ماننداحمد خان پدر علی مراد که 165سالاز خداعمر گرفته وعلی مراد اول یکی از 8فرزند سبزوار که حدود190سال عمرکرده تاریخیرادرسینه پاکشان نهفته دارند وبه مامنتقل کرده اند که اگربخواهیم مانند بعضی اافرادآنرابهدنیای مجازی بکشانیم ممکن است اختلافات فاحشی با نوشته ها وگفته های شما ودوستانتانداشته باشد وزیر بار چنین حقایقی که نروید هیچ آنچنان آسمان ریسمان ببافید که سنگ رویسنگ بند نیاید                                                                                      

 وگفته اید آنچه درباره بازگیرهانوشته ام دقیق وبدون عیب وحقیقت است که بعلت کم اطلاعی از وسعت ایل بازگیر وریشهخوش نام آن اکثر نوشته هایتان وتحقیقات مورد ادعایتان ممکن است در محل زندگی فردیویا تیره ای خودتان باشد که بسیار ناقص وشبیه انشاءنویسی دانش آموزی است که حتیمسلط بر نوشتار خود نیست و  اگر برفرض مثالیک نفر از تیره جنابعالی که احتمالا از تیره صفرباشید در نزد یکی از کدخدایان وخوانینبازگیر زندگی کرده باشدویا بلعکس  وتابع قوانینومقررات محلی وعرفی منطقه بوده که در قدیم رسم بوده دیگر آن شخص را رعیت فلان بازگیرحساب نکنید ودر رعیت بودن طوایف وتیره ها گفته اید شخص جنابعالی از نظر نژادی جز کدامخوانین بوده اید که در تاریخ ثبت نشده است وکسی هم نمی داند                                                    

 اگر به تاریخ گذشتگان خود نظریبیفکنید ما وشما در دونقطه مقابل هم بوده ایم واین قومی های امروزی وصده اخیرکهماوشمارا به هم پیوند داده بخاطر همان تقابل ها بوده که بر اثر نزاع های اتفاق افتادهکه قابل ذکر نیست ،ولی کینه ورزی خودرا بصورت مثلا کتاب در آورده وپا را از حد حدودخودفراترنهادهاید وایل بزرگی را رعیت فلان کدخدا وتوشمالان محلی معرفی کرده اید چون ممکن است یکخانواده برای فرار از مجازات جرم ویاقتلی که کرده است به میان یک گروه دیگر که در دسترس قانون ویادیگر طوایف نبوده اند رفته ویا بعلت مهاجرت ییلاق وقشلاق ودر نتیجهخیشاوندی های متعددماندگار شده اند رابهانه کرده وتحت عناوین مختلف به ایل وتبارماتوهین کرده وطلب کار هم شده ایددر ضمن جناب نویسنده تاریخ را تحریف نکنید ونام حافظهتاریخ بر آن نگذارید وفقط بگوئید من درست می گویم ودیگر هیچ ،همچنان که شما به گذشتگانمی تازید در آینده کسانی خواهند آمد که نوشته ها ونظرات من نوعی وشما برایشان حالتیطنز آور وخنده دار پیدامی کند                                                                                      

    برادران وعموهای من از گورکشتا پل هرو واگر خبرندارید از سیستان وبلوچستان قلعه گنج کرمان گلستان همدان کرمانشاهوالبرز تاگیلاوند تهران وایلام  واز چوبتراشوانگز وسالی ودهباقر ودیناروند ومیان گلال سهیل بیگی وچشمه سرخه وسرخده  وده محسنتا خرم آباد وتنگ فنی وهلوش وچم مهر وماژین ایواندر وریمله وموسیوندی وگچینه ودرب آستانهخالد ابن علی (ع) ونستون وورکوه وسرگرفته تا درود خوزستان کهکیلویه وبویر احمد وایلام وکرمانشاه وفراتر از آن خارج از ایران از دیاربکر ترکیه مدائن ومیسان وکرکوکعراق با قدمتی چهل هزارساله از تبارمادها تامن حقیر همیشه ایلی مستقل وشیعی ومبارزبا هرگونه زیاده خواهی وخان وخان بازی بوده هر چند خوانینی مانند بدر خان نادر خانعادل خان طاهر خان ظاهر خان علیمراد ورضا خان واسد خان ورئیس جمعه وشیرخانوحصاربیک وصدها رئیس وکدخدا که نام آنها در این مطلب نمی گنجداین ایل بزرگ بازگیر رامدیریت واداره کرده وفلسفه وجود بازگیرها تنها طوایف سیاه وسفید در لرستان همین مبارزهبا خان وخان بازی وکشتن یکی از والیان ویا فرزندوی وآمدن به لرستان بوده وبس                                                                                                             

 نمی توان چنینقلم زدنی را براحتی به فرزندان این ایل دیکته کرد واگر می خواهید بدانید اربابانواقعی در لرستان چه کسانی هستند فرق بین ارباب وکدخدارا از بزرگان این دیار کهنلرستان جویا شوید شما از کدخداهای محلی ایلتان بعنوان ارباب نام می برید در صورتیکه همان کدخدایان ویا به اصطلاح خودتان خانهایتان رعیت افرادی مانند چاغروند هاو.بوده اند وچون مدتی با دولتهای وقت قاجار وبیشتر پهلوی اول مبارزه کرده اند آنمبارزان را با خانها واربابان دولتی درهم آمیخته اید وبه اشتباه ارباب معرفی میکنید در صورتی که خیلی هم از آن کدخدایان مورد نظر شما به ایل وتبارتان خیانتهاییکرده اند که باعث مرگ خیلی از مبارزان بیرانوند به دست ایادی مزدور رضا خانگردیدند وناجوانمردانه با زهر ویا خنجر آنها را در خانه های خودشان به قتلرسانیدند ولی متا سفانه شما که خود را نویسنده قهاری می دانید بجای گفتن واقعیت بهدنبال کسب نظر ورای نه چندان با ارزش بچه خانها ی وابسته به حکومتهای مزدوررضاقلدر وقاجاریه بی خاصیت هستید ودر عوض همسنگران بزرگان بیرانوند مانند محمدپیامنی وشیرخان بازگیر وعلی مراد بازگیر وفرهاد بازگیر وفرزندان آنها را رعیتتوشمالهای وابسته به رضاخان معرفی می کنید در صورتی که بزرگ زادگان بیرانوندهیچگاه چنین مطالبی را از شما نخواهند پذیرفت به دلیل اینکه بیش از 17تیره از ایلبزرگ بیرانوند خواهر زاده ووابسته به بازگیر ها هستند والحق والانصاف از بهترینهایبیرانوندنداما مطالب شما که ناشی از هم نشینی با چند توشمال کم سن وسال کهبزرگانشان در قید حیات نیستندوعمدتا به محوریت چند نفر جدا افتاده از یک ایل بزرگنمی تواند سندی بر اداعاهای بی اساستان باشد وامیدواریم هرچه زودتر این بدعتوتحریف تاریخ را از ذهنتان پاک کنید .
سوارکاسیت عنوان ولقب مردان ونی شجاع وشرافتمند است که بیشترروزهای عمرخودرابرپشت اسبهای رزمی وتیزپاگذرانیده اند سوارکاسیت بهانه ایست برای معرفی بزرگ مردانی ازدیارلرستان تا تاریخ سراسرشوروهیجان وزندگی شرافتمندانه آنهادستخوش حوادث تاریخی ومورد دست برد دشمنانشان که دشمنان این آب وخاک هستندقرارنگیرد مردانی بزرگ که درمیان دیگراقوام ایرانی شهیدخطاب میشوند امادرلرستان عزیزبه علت تبلیغات مزدوران انگلیس خصوصا خان خوله های وابسته به رضاقلدرقاطرچی از آن بزرگ مردان مدافع خاک وناموس وطن به عنوان یاغی نام می برند البته ماهم ازمزدوران وشیپورچی های انگلیس روباه پیربیش ازاین انتظاری نداریم.دریکی از این داستانهای تاریخی معرفی اجمالی کوتاه ومختصری از شه مرادخان گراوندوهمسرشجاعش داشتیم که برحسب اتفاق دریک نبردمقابل استوره داستان مامحمدپیامنی قرارمیگیرندهرچندنتوانستیم درحق ایشان ادای دین کامل کنیم (داستان شهنمرادخان گراوندکیست به قلم محمدکریم بازگیررامیتوانیدازطریق جستجوگرگوگل مطالعه فرمائید)اما دراین نوشتارطبق روایات متعددازبزرگان خصوصا پدرم تاج سرم حاج شیخ علی بازگیرکه نامش نیزبرگرفته ام شیخ علی پدرفقیدمحمدپیامنی است قصدمعرفی دلیرمردی شجاع از ایل باجول طایفه گرانمایه پیامنی راداریم و آن عزیز دلاوری است بنام محمدپیامنی فرزندشیخ علی برادرامیدعلی پیامنی که نگارنده این مطلب افتخاروابستگی مادری به آنهارادارم
محمدپیامنی معروف به محمد هی برو(یعنی کسی که مدام میتازد) که درجنگهای سختی علیه مان اشغالگرانگلیسی وعلیه کشف حجاب رضاخانی تا آخرین لحظات عمربابرکتش ازگرده اسبش پایین نیامدوحتی دردوران تبعیددرمرزهای روسیه بارهاشکستهایی رابرقوای مومرزبانان روسی تحمیل میکردکه دریک نبردکه گویا رضاخان ازدورنظاره گرنبردمحمدپیامنی است جنازه ۱۳سربازروسی راهمراه بامهماتشان بارقاطرنموده ونزدرضاخان می فرستدرضاخان که تا ان روزهنوزهویت واقعی محمد پیامنی برایش مسجل نشده بود دست وپای خودراگم کرده ودستورمی دهدمحمدرابه اردوگاه موردبازدیدش ببرند محمدبه محض شنیدن خبردستوررضاخان به دیگریاران تبعیدی اش که بیشترازایل بیرانوندبازگیربالاگریوه وچگنی بودندمی گویدملاقات باحضرت اجل برای همه بزرگان لروکردبجزمرگ نتیجه ای نداشته همچنان که شیخه ومردان عزیزالله خان ومهرعلی خان وبزرگان بختیاری راکشت چنانچه به ماهیت من پی ببردسرنوشتی کمترازبرادرزنم عزیزالله خان منصورنخواهم داشت (رضاخان باقسم دروغ وفرستادن آدمهای معتبروارسال قرآن بزرگان زیادی رادردام خودگرفتارکردوبه شهادت رساندویا با اجیرکردن مزدورتحت عنوان خدمت کارباعث مرگ آنهابازهرشد)
به هرحال آماده انتقام گیری وحمله به اردوگاه باشیداماازدشمن اصلی روسهاهم غافل نشوید سعی میکنم با انکارهویتم ازدام رضاخان خلاص شوم تا تقابلی رخ ندهدچون اگرشاه دراردوگاه مرزی کشته شودروسها بلافاصله واردخاک وطنمان میشوندوممکن است به همدستی باروسها متهم شویم وخودوخانواده هایمان لگدمال شویم
اصرارازرضاخان وانکارازمحمدساعتی طول میکشدکه ناگهان خبرحمله قشون روس دریکی ازپاسکاههای مرزی به اردوگاه میرسدفرماندهان اردوگاه که ازشجاعتهای محمددرنبردباروسها باخبرندوخطراشغال اردوگاه راجدی می بینندشاه را ازاردوگاه خارج کرده وبه چندین کیلومتری دورازمرزهدایت می کنند محمدبه همراه فرمانده اردوگاه پرچم به دست اعلان دفاع ونبردباروسهارابه همه یگانها وحتی تبعیدی های مرزی میرساننددراین نبردهای نامنظم محمدویاران تبعیدی اش موفق به فراری دادن روسها وتصرف یکی ازپاسگاهها ودست یابی به اسلحه مهمات وتدارکات آنهاواسارت چندسربازوفرمانده روسی می شوند.
محمدپیامنی این بارازمهلکه ودام کینه رضاشاه جان سالم به درمیبردکه پس ازچندماه تبعیدمجددرضاخان وی رابه تهران فرا می خواندکه بازغم ازدست دادن یکی ازیاران اردوگاه تبعیدیان رافرامیگیرد همه منتظر کشته شدن محمدپیامنی لرستانی هستندمحمدی گه درکشاکش نبردهای خونین بامان انگلیسی ومزدوران کینه توزرضاخان مانندگیگوی ارمنی و.هستندامابرخلاف انتظاراین باررضاخان برای تخلیه اطلاعاتی سردارسرافرازبه وی صدارت موقت یکی ازبلدیه های طهران رامی دهد که ظاهرایکی ازشعرای وقت(محمدتقی بهارملقب به ملک الشعرای بهار) اشاراتی به روش ومنش این بزرگمردداردکه متاسفانه تاکنون به این اشعارواشارات دست پیدانکرده ایم محمدپس ازچندماه خلع شدن وشلوغی های  آخرحکومت رضاخان به دیارلرستان برمیگردددر آینده ای نزدیک به رشادتهای این بزرگ مرد اشاراتی خواهیم داشت   (ادامه زندگی سوارکاسیت در آینده ای نزدیک به قلم محمدکریم بازگیر)چگونگی نبردهای محمدبخان وانگلیسی هادرلرستان خصوصادشت سیلاخور وکره گاه شرقی خرم آباد 
تپه سفره یکی ازمحل های درگیری شدیدمحمدپیامنی به همراه برادرزنش که یکی ازشجاعان ایل بیرانوندبنام عزیزاله خان معروف به (عیزاله خومنصور )که اژسران ایل ومخالفین درجه یک حضوراشغالگران انگلیسی ورضاشاه بوده درروستای سالی بزرگ که این تپه درضلع غربی آن قرارداردویک رشته قنات ازدامنه تپه سفره آب زلالی راخارج می کند نیروهای دولتی که برای سرکوب مردم برروی آن تپه توپخانه نصب کرده بودند۲۲نفربودندکه ازدوطرف موردتاخت وتازمحمدهی برو وعزیزاله خان منصورقرارمیگیرندشلیک پی درپی توپهادقایقی باعث رم کردن اسبهای این دودلیرمرد بیران وباجول  میگردنداماچون دلاوران داستان ماافرادی ازجان گذشته وشکست ناپذیربودندمجددحمله را آغازمیکنندتوپهاهمچنان به سمت سیاه چادرها وکپرهای مردم عشایرومحلی ها که در آنزمان فقط دراطراف آن تپه دوتیره ازایلات بزرگ منطقه زندگی میکنند تیره 
کربلائی احمدخان بازگیرسیاه که بزرگشان کربلایی علیمرادبازگیر  وازتیره الله که بزرگشان کربلایی بارانی ازطایفه شورابی ایل دریدهستندزندگی میکردندبه گواهی بزرگان چنان نبردسختی بین دوسوارکاسیت وقوای دولتی درمیگیردکه گردوخاک آن ازدوردستهادیده می شودپس ازچندساعت دوسوارکاسیت به نزدیکترین نقطه توپها میرسندواین نزدیکی وبلندی تپه سفره سالی بزرگ باعث نا کار آمدی توپهامیگرددوقوای دولتی ناچاربه دودسته ۱۱نفری تقسیم وبه نبردباسلاحهای انفرادی می پردازنددلاوران وسواران کاسیت محمد پیامنی وعزیزالله خان منصور باترفندی عقب نشینی زیرکانه ای رابه اجرا میگذارندوقوای دولتی به تعقیب آنهاازتپه سفره سالی بزرگ پایین می آیندپایین آمدن همان وکشته واسیرشدن همان .مادربزرگم که دخترعموی محمدپیامنی است وشاهدلحظه های سخت پسرعمویش وسرداربیران عزیزالله خان است به همراه چندنفرازوابستگان به مداوای مجروحین سطحی می پردازندوبه استقبال  پسرعموکه چنداسیردولتی همراه دارد می رودکه ناگهان عزیزاله خان بدون گرفتن هیچ اسیری به سمت اسرا می تازدوآنهاراازدم تیغ وتیر میگذراندو مثل معروف لکی بجای مانده از عزیزاله خان رابلندبلندبه محمدپیامنی می گوید(کلوپوسی نیری دوسی) یعنی آدم دولتی دوستی ندارد
آری خانواده های مستقردرمحل به همراه دوسوارکاسیت توپهایی که خواب عشایرراه ازآنهاگرفته بود را اژتپه سفره برای همیشه تاریخ پایین کشیدندوقلاسوره قلعه سرخه که ۴بزج دیدبانی داشت را هم بعدا باخاک یکسان کردند امروز درشهریورسال ۱۳۹۹بنده درکنارچاه آب کشاورزی برجای همان قلعه نظامی روبروی تپه سفره سالی بزرگ برای شماعزیزان به رشته تحریر درآوردم
اماجالب اینجاست بدانیدکدخداعلی رحم شورابی فرزندکربلایی بارانی در این محل با علاقه ای که به محمدپیامنی پیدامی کندوچون سوارکاروتیراندازی ماهروازمخالفین دولت بوده به محمد دست دوستی می دهدوتازمان تبعیددوماه دوشادوش محمدبا قوای دولتی وانگلیسی ها میجنگدکه مصادف می شودباشهادت عزیزالله خان منصوربه دست رضاخان سفاک وجلادکه درآن هنگام دولت قصدبه اسارت بردن زن وخانواده های عزیزالله خان سرداروسوارکاسیت راداردکه محمدپیامنی وکدخداعلی رحم شورابی ودیگرهمرزمانشان آنهارانجات می دهند

نبردسنگین ایلات وعشایردردشت سیلاخورباانگلیسی های اشغالگر ونبرددیدنی محمدهی برو(محمدپیامنی)
درسالهای حضوراشغالگران انگلیسی هرایل وتباری تعدادی ازدلاوران خودرابه منطقه سیلاخوراعزام می کندکه هرکدام دربخشی روستایی تپه ای ویابلندی های اطراف مستقرمی شوندکه ظاهرا یک تپه ای بانام بالاگریوه که نگارنده اطلاعات دقیقی ازمحل تپه بالاگریوه درسیلاخورندارم لرزبانها(بازبان لری مینجایی)مستقرمی شوندکه بخاطرمستقرشدن در تپه بالاگریوه به ایلات بالاگریوه معروف می شوندکه شامل ایلات زیادی ازاندیمشک تادرودمیشوندودرنزدیکی آنهاایل بزرگ بختیاری درحال نبردبا انگلیسی ها هستندارتش مجهزانگلیس ومتفقین که به انواع سلاح وتوپخانه مجهزبودندعرصه رابربرادربزرگ لربختیاری تنگ می کنند ودراین هنگام محمدهی برو پیامنی تصمیم میگیرداشغالگران انگلیسی رامتوجه عقبه خودکندتاازفشاربرایل بختیاری کاسته شود
محمدپیامنی به تنهایی ازپشت سربرپیاده نظام واسب سواران دشمن با شمشیرآخته هجوم می آوردوبه روایت بزرگان تعداد۱۷نفرازآنهارابه درک واصل می کندکه همین حرکت شجاعانه بخشی ازنیروهای دشمن را متوجه هجوم سواران کاسیت می کندوبارسنپردازند
م به دلاوران بختیاری راکاسته ومجددبختیاریهابردشمن مسلط میشوند که یکی ازشعرای وقت شعرمعروف . دی بوه هو کو دواره/هرلری وا کپنک ری صدسواره ، رامی سراید که بقیه ایلات موقعی که متوجه می شوند ایل برادربزرگ بختیاری شکست نخورده با توان بیشتربه نبردبا اشغالگران می پردازند
جالب اینجاست رضاخان در این نبردهای آخرعمرش متحدآلمان می شودوروایت شده زمانی که ایلات لرستان ۱۱ تانک دشمن را باترفندی به عمق کانالی که سر آن راپوشیده اندمی فرستندوچون بخشی ازارتش ایران درحال درگیری با آن واحدهاست بادیدن صحنه زیبای شکست دشمن توسط ایلات وبرافراشتن پرچم سفیدازسوی انگلیسی هابه نشانه تسلیم متاسفانه یک خائن به نام محمودایروانی که مادرانگلیسی دارد و فرمانده وقت واحدهای ارتش قهرمان ایران درمنطقه است آنسوی کانال پرچم تسلیم ارتش ایران رابالامی بردوباعث گستاخی دشمن می شودوآن واحدازارتش راباتجهیزات تسلیم انگلیسی هامیکندوبه آنها اجازه عبورورهاشدن ازدست دلاورمردان لرستانی میگردد
که گویا ماجرا به رضاخان گزارش می شودورضاخان پس ازفراخوانی محمودایروانی با کلت موزرآلمانی اش سینه ایروانی رامی شکافدوباخودرو یا ارابه ای که دارد ازروی جنازه وی رد میشودوبقیه ماجرا که به اشغال ایرا وتقسیم شدن بین متفقین وتبعیدرضاشاه به جزیره موریس انگلیس که پس ازدوسال قلدرترین شاه ایران باوضع بدی می میردومقدمه ای برای حضورحکومت فاسدمحمدرضاشاه وحضورنامیمون یانکی های امریکایی درایران می گردد
ازهمه عزیزان تقاضامندیم جهت شادی روح شهدای مبارزه با اشغالگران وکشف حجاب رضاخانی که به دست آن جلادبه شهادت رسیده اندویاتبعیدشد فتحه با صلوات فراموش نشود
 خادم شما محمدکریم بازگیر با تشکر



سوارکاسیت عنوان ولقب مردان ونی شجاع وشرافتمند است که بیشترروزهای عمرخودرابرپشت اسبهای رزمی وتیزپاگذرانیده اند سوارکاسیت بهانه ایست برای معرفی بزرگ مردانی ازدیارلرستان تا تاریخ سراسرشوروهیجان وزندگی شرافتمندانه آنهادستخوش حوادث تاریخی ومورد دست برد دشمنانشان که دشمنان این آب وخاک هستندقرارنگیرد مردانی بزرگ که درمیان دیگراقوام ایرانی شهیدخطاب میشوند امادرلرستان عزیزبه علت تبلیغات مزدوران انگلیس خصوصا خان خوله های وابسته به رضاقلدرقاطرچی از آن بزرگ مردان مدافع خاک وناموس وطن به عنوان یاغی نام می برند البته ماهم ازمزدوران وشیپورچی های انگلیس روباه پیربیش ازاین انتظاری نداریم.دریکی از این داستانهای تاریخی معرفی اجمالی کوتاه ومختصری از شه مرادخان گراوندوهمسرشجاعش داشتیم که برحسب اتفاق دریک نبردمقابل استوره داستان مامحمدپیامنی قرارمیگیرندهرچندنتوانستیم درحق ایشان ادای دین کامل کنیم (داستان شهنمرادخان گراوندکیست به قلم محمدکریم بازگیررامیتوانیدازطریق جستجوگرگوگل مطالعه فرمائید)اما دراین نوشتارطبق روایات متعددازبزرگان خصوصا پدرم تاج سرم حاج شیخ علی بازگیرکه نامش نیزبرگرفته ام شیخ علی پدرفقیدمحمدپیامنی است قصدمعرفی دلیرمردی شجاع از ایل بالاوندطایفه گرانمایه پیامنی راداریم و آن عزیز دلاوری است بنام محمدپیامنی فرزندشیخ علی برادرامیدعلی پیامنی که نگارنده این مطلب افتخاروابستگی مادری به آنهارادارم(ناگفته نماندطایفه پیامنی درطول حیات خوددارای منش پهلوانی وپهلوان پروری بوده وپهلوانان زیادی برخوددیده است)
محمدپیامنی معروف به محمد هی برو(یعنی کسی که مدام میتازد) که درجنگهای سختی علیه مان اشغالگرانگلیسی وعلیه کشف حجاب رضاخانی تا آخرین لحظات عمربابرکتش ازگرده اسبش پایین نیامدوحتی دردوران تبعیددرمرزهای روسیه بارهاشکستهایی رابرقوای مومرزبانان روسی تحمیل میکردکه دریک نبردکه گویا رضاخان ازدورنظاره گرنبردمحمدپیامنی است جنازه ۱۳سربازروسی راهمراه بامهماتشان بارقاطرنموده ونزدرضاخان می فرستدرضاخان که تا ان روزهنوزهویت واقعی محمد پیامنی برایش مسجل نشده بود دست وپای خودراگم کرده ودستورمی دهدمحمدرابه اردوگاه موردبازدیدش ببرند محمدبه محض شنیدن خبردستوررضاخان به دیگریاران تبعیدی اش که بیشترازایل بیرانوندبازگیربالاگریوه وچگنی بودندمی گویدملاقات باحضرت اجل برای همه بزرگان لروکردبجزمرگ نتیجه ای نداشته همچنان که شیخه ومردان عزیزالله خان ومهرعلی خان وبزرگان بختیاری راکشت چنانچه به ماهیت من پی ببردسرنوشتی کمترازبرادرزنم عزیزالله خان منصورنخواهم داشت (رضاخان باقسم دروغ وفرستادن آدمهای معتبروارسال قرآن بزرگان زیادی رادردام خودگرفتارکردوبه شهادت رساندویا با اجیرکردن مزدورتحت عنوان خدمت کارباعث مرگ آنهابازهرشد)
به هرحال آماده انتقام گیری وحمله به اردوگاه باشیداماازدشمن اصلی روسهاهم غافل نشوید سعی میکنم با انکارهویتم ازدام رضاخان خلاص شوم تا تقابلی رخ ندهدچون اگرشاه دراردوگاه مرزی کشته شودروسها بلافاصله واردخاک وطنمان میشوندوممکن است به همدستی باروسها متهم شویم وخودوخانواده هایمان لگدمال شویم
اصرارازرضاخان وانکارازمحمدساعتی طول میکشدکه ناگهان خبرحمله قشون روس دریکی ازپاسکاههای مرزی به اردوگاه میرسدفرماندهان اردوگاه که ازشجاعتهای محمددرنبردباروسها باخبرندوخطراشغال اردوگاه راجدی می بینندشاه را ازاردوگاه خارج کرده وبه چندین کیلومتری دورازمرزهدایت می کنند محمدبه همراه فرمانده اردوگاه پرچم به دست اعلان دفاع ونبردباروسهارابه همه یگانها وحتی تبعیدی های مرزی میرساننددراین نبردهای نامنظم محمدویاران تبعیدی اش موفق به فراری دادن روسها وتصرف یکی ازپاسگاهها ودست یابی به اسلحه مهمات وتدارکات آنهاواسارت چندسربازوفرمانده روسی می شوند.
محمدپیامنی این بارازمهلکه ودام کینه رضاشاه جان سالم به درمیبردکه پس ازچندماه تبعیدمجددرضاخان وی رابه تهران فرا می خواندکه بازغم ازدست دادن یکی ازیاران اردوگاه تبعیدیان رافرامیگیرد همه منتظر کشته شدن محمدپیامنی لرستانی هستندمحمدی گه درکشاکش نبردهای خونین بامان انگلیسی ومزدوران کینه توزرضاخان مانندگیگوی ارمنی و.هستندامابرخلاف انتظاراین باررضاخان برای تخلیه اطلاعاتی سردارسرافرازبه وی صدارت موقت یکی ازبلدیه های طهران رامی دهد که ظاهرایکی ازشعرای وقت(محمدتقی بهارملقب به ملک الشعرای بهار) اشاراتی به روش ومنش این بزرگمردداردکه متاسفانه تاکنون به این اشعارواشارات دست پیدانکرده ایم محمدپس ازچندماه خلع شدن وشلوغی های  آخرحکومت رضاخان به دیارلرستان برمیگردددر آینده ای نزدیک به رشادتهای این بزرگ مرد اشاراتی خواهیم داشت   (ادامه زندگی سوارکاسیت در آینده ای نزدیک به قلم محمدکریم بازگیر)چگونگی نبردهای محمدبخان وانگلیسی هادرلرستان خصوصادشت سیلاخور وکره گاه شرقی خرم آباد 
تپه سفره یکی ازمحل های درگیری شدیدمحمدپیامنی به همراه برادرزنش که یکی ازشجاعان ایل بیرانوندبنام عزیزاله خان معروف به (عیزاله خومنصور )که اژسران ایل ومخالفین درجه یک حضوراشغالگران انگلیسی ورضاشاه بوده درروستای سالی بزرگ که این تپه درضلع غربی آن قرارداردویک رشته قنات ازدامنه تپه سفره آب زلالی راخارج می کند نیروهای دولتی که برای سرکوب مردم برروی آن تپه توپخانه نصب کرده بودند۲۲نفربودندکه ازدوطرف موردتاخت وتازمحمدهی برو وعزیزاله خان منصورقرارمیگیرندشلیک پی درپی توپهادقایقی باعث رم کردن اسبهای این دودلیرمرد بیران وباجول (بالاوند) میگردنداماچون دلاوران داستان ماافرادی ازجان گذشته وشکست ناپذیربودندمجددحمله را آغازمیکنندتوپهاهمچنان به سمت سیاه چادرها وکپرهای مردم عشایرومحلی ها که در آنزمان فقط دراطراف آن تپه دوتیره ازایلات بزرگ منطقه زندگی میکنند تیره 
کربلائی احمدخان بازگیرسیاه که بزرگشان کربلایی علیمرادبازگیر  وازتیره الله که بزرگشان کربلایی بارانی ازطایفه شورابی ایل دریدهستندزندگی میکردندبه گواهی بزرگان چنان نبردسختی بین دوسوارکاسیت وقوای دولتی درمیگیردکه گردوخاک آن ازدوردستهادیده می شودپس ازچندساعت دوسوارکاسیت به نزدیکترین نقطه توپها میرسندواین نزدیکی وبلندی تپه سفره سالی بزرگ باعث نا کار آمدی توپهامیگرددوقوای دولتی ناچاربه دودسته ۱۱نفری تقسیم وبه نبردباسلاحهای انفرادی می پردازنددلاوران وسواران کاسیت محمد پیامنی وعزیزالله خان منصور باترفندی عقب نشینی زیرکانه ای رابه اجرا میگذارندوقوای دولتی به تعقیب آنهاازتپه سفره سالی بزرگ پایین می آیندپایین آمدن همان وکشته واسیرشدن همان .مادربزرگم که دخترعموی محمدپیامنی است وشاهدلحظه های سخت پسرعمویش وسرداربیران عزیزالله خان است به همراه چندنفرازوابستگان به مداوای مجروحین سطحی می پردازندوبه استقبال  پسرعموکه چنداسیردولتی همراه دارد می رودکه ناگهان عزیزاله خان بدون گرفتن هیچ اسیری به سمت اسرا می تازدوآنهاراازدم تیغ وتیر میگذراندو مثل معروف لکی بجای مانده از عزیزاله خان رابلندبلندبه محمدپیامنی می گوید(کلوپوسی نیری دوسی) یعنی آدم دولتی دوستی ندارد
آری خانواده های مستقردرمحل به همراه دوسوارکاسیت توپهایی که خواب عشایرراه ازآنهاگرفته بود را اژتپه سفره برای همیشه تاریخ پایین کشیدندوقلاسوره قلعه سرخه که ۴بزج دیدبانی داشت را هم بعدا باخاک یکسان کردند امروز درشهریورسال ۱۳۹۹بنده درکنارچاه آب کشاورزی برجای همان قلعه نظامی روبروی تپه سفره سالی بزرگ برای شماعزیزان به رشته تحریر درآوردم
اماجالب اینجاست بدانیدکدخداعلی رحم شورابی فرزندکربلایی بارانی در این محل با علاقه ای که به محمدپیامنی پیدامی کندوچون سوارکاروتیراندازی ماهروازمخالفین دولت بوده به محمد دست دوستی می دهدوتازمان تبعیددوماه دوشادوش محمدبا قوای دولتی وانگلیسی ها میجنگدکه مصادف می شودباشهادت عزیزالله خان منصوربه دست رضاخان سفاک وجلادکه درآن هنگام دولت قصدبه اسارت بردن زن وخانواده های عزیزالله خان سرداروسوارکاسیت راداردکه محمدپیامنی وکدخداعلی رحم شورابی ودیگرهمرزمانشان آنهارانجات می دهند

نبردسنگین ایلات وعشایردردشت سیلاخورباانگلیسی های اشغالگر ونبرددیدنی محمدهی برو(محمدپیامنی)
درسالهای حضوراشغالگران انگلیسی هرایل وتباری تعدادی ازدلاوران خودرابه منطقه سیلاخوراعزام می کندکه هرکدام دربخشی روستایی تپه ای ویابلندی های اطراف مستقرمی شوندکه ظاهرا یک تپه ای بانام بالاگریوه که نگارنده اطلاعات دقیقی ازمحل تپه بالاگریوه درسیلاخورندارم لرزبانها(بازبان لری مینجایی)مستقرمی شوندکه بخاطرمستقرشدن در تپه بالاگریوه به ایلات بالاگریوه معروف می شوندکه شامل ایلات زیادی ازاندیمشک تادرودمیشوندودرنزدیکی آنهاایل بزرگ بختیاری درحال نبردبا انگلیسی ها هستندارتش مجهزانگلیس ومتفقین که به انواع سلاح وتوپخانه مجهزبودندعرصه رابربرادربزرگ لربختیاری تنگ می کنند ودراین هنگام محمدهی برو پیامنی تصمیم میگیرداشغالگران انگلیسی رامتوجه عقبه خودکندتاازفشاربرایل بختیاری کاسته شود
محمدپیامنی به تنهایی ازپشت سربرپیاده نظام واسب سواران دشمن با شمشیرآخته هجوم می آوردوبه روایت بزرگان تعداد۱۷نفرازآنهارابه درک واصل می کندکه همین حرکت شجاعانه بخشی ازنیروهای دشمن را متوجه هجوم سواران کاسیت می کندوبارسنپردازند
م به دلاوران بختیاری راکاسته ومجددبختیاریهابردشمن مسلط میشوند که یکی ازشعرای وقت شعرمعروف . دی بوه هو کو دواره/هرلری وا کپنک ری صدسواره ، رامی سراید که بقیه ایلات موقعی که متوجه می شوند ایل برادربزرگ بختیاری شکست نخورده با توان بیشتربه نبردبا اشغالگران می پردازند
جالب اینجاست رضاخان در این نبردهای آخرعمرش متحدآلمان می شودوروایت شده زمانی که ایلات لرستان ۱۱ تانک دشمن را باترفندی به عمق کانالی که سر آن راپوشیده اندمی فرستندوچون بخشی ازارتش ایران درحال درگیری با آن واحدهاست بادیدن صحنه زیبای شکست دشمن توسط ایلات وبرافراشتن پرچم سفیدازسوی انگلیسی هابه نشانه تسلیم متاسفانه یک خائن به نام محمودایروانی که مادرانگلیسی دارد و فرمانده وقت واحدهای ارتش قهرمان ایران درمنطقه است آنسوی کانال پرچم تسلیم ارتش ایران رابالامی بردوباعث گستاخی دشمن می شودوآن واحدازارتش راباتجهیزات تسلیم انگلیسی هامیکندوبه آنها اجازه عبورورهاشدن ازدست دلاورمردان لرستانی میگردد
که گویا ماجرا به رضاخان گزارش می شودورضاخان پس ازفراخوانی محمودایروانی با کلت موزرآلمانی اش سینه ایروانی رامی شکافدوباخودرو یا ارابه ای که دارد ازروی جنازه وی رد میشودوبقیه ماجرا که به اشغال ایران وتقسیم شدن بین متفقین وتبعیدرضاشاه به جزیره موریس انگلیس که پس ازدوسال قلدرترین شاه ایران باوضع بدی می میردومقدمه ای برای حضورحکومت فاسدمحمدرضاشاه وحضورنامیمون یانکی های امریکایی درایران می گردد
ازهمه عزیزان تقاضامندیم جهت شادی روح شهدای مبارزه با اشغالگران وکشف حجاب رضاخانی که به دست آن جلادبه شهادت رسیده اندویاتبعیدشد فاتحه با صلوات فراموش نشود
 خادم شما محمدکریم بازگیر با تشکر



من کوردم نه تجزیه طلب  (هرکردی تجزیه طلب نیست)پانیسم هابه کردهاتوهین نکنید                  بنام خدا سلام هموطن

مدتی است که شاهد نامهربانی هایی ازطرف افرادناسیونالیسم درباره اقوام خصوصاقوم صددرصدایرانی کوردهستیم من محمدکریم بازگیرازشهرخرم آبادمرکزاستان لرستان عزیز که تعلق خاطرخاص ودلبستگی ناگسستنی به وطنم پاره تنم خرم آباددارم،افتخاردارم که رگ وریشه کردی دارم کردشیعه دوازده امامی وازنژاد ماد وزادگاه اجدادیم پهله ایلام(زرین آباد). برایرانی بودنم افتخارمی کنم همچنان هم برکوردبودنم، اما می خواهم به تفرقه افکنان بگویم هرکردی تجزیه طلب نیست وهرقوم دیگرهم صددرصد وطن پرست نیست درمیان خیلی ازاقوام طوایف وخانواده ها افرادحزبی وابسته به دشمنان این آب وخاک فریب خوردگانی وجوددارندهرچند اندکند وبی ارزش ولی تعدادی از این مزدوران که باهدفهای خاص وتحت نظرو تاثیر موساد وسی آی ای جهت متشنج کردن اوضاع داخلی ایران اسلامی مقتدر وجهت گرفتن انتقام از انقلاب اسلامی ایران وانتقام گیری از آرمانهای خمینی کبیر(ره)تعلیم دیده وهرچند گاهی یک مسئله یک اهانت یک تفرقه با عناوین مختلف برای برهم زدن نظم وامنیت ایران به خوردافکارعمومی میدهند یک روز تحت لوای یک قوم به قوم دیگراهانت می کنند ویک روز دیگر از زبان شخصیتهای دینی ی ورجال از دنیارفته کشورمان دروغهایی می سازند که بسیارظریف طراحی شده ونزدیک به واقعیت وانمودمی نمایند وهزاران ترفند که نه جایی ونه مجالی برای ذکریکایک این توطئه ها داریم ولی می خواهم بعنوان یک عضوکوچک از جامعه ایرانی ویک کرد باغیرت عزیزانم را دعوت به وحدت وهمدلی وهمگرایی دررابطه با پاسداری از میهن ووحدت وانقلاب اسلامی که ثمره خون هزاران دلاوردمرد شهید وجانباز است نمایم  اما نمی توانم جواب تفرقه افکنان را که چندسالی است به رگ وریشه واصالتم تحت عناوین مختلف اهانتهایی را روا می دارند وبه محض اینکه عزیزی صدایش را برای معرفی خودش واجدادش بلند می کند وی راتجزیه طلب وجدایی خواه معرفی می کنندبارزانی وطالبانی وغیره معرفی می کنند اولا هرکردی تجزیه طلب نیست وهر ناسیونالیسمی از هرقومی وطن پرست نیست ناسیونالیسم به فرموده بزرگان دین هم مرز باکفراست که اگر درآن افراط گرایی صورت گیرد خداودین وایمان را از آن حذف می نمایند واگر تفریط در درآن صورت گیرد ووادادگی وبی خاصیتی رابه همراه دارد                                  

 

به یاد دوران دفاع مقدس گریزی میزنیم برمجاهدت های کم نظیرپیشمرگه های کردکه چگونه رزمندگان ما را درجبهه های حق علیه باطل به پشت خاکریزهای دشمن بعثی ومزدوران غرب می بردند وبا عملیاتهایشان ازپشت سردشمن راکلافه ونابودمی کردندآتش توپخانه اش راخاموش واسیرزیادی را برای جمع آوری اطلاعات به همراه رزمندگانمان به ایران می آوردند درآن روزها کلمه کرد یعنی پارتیزان پیشمرگ ومجاهدراه خدابود ایرانی بود ودشمن عثمانی های م درجنگهای  بین عثمانی ها وایران نام کردهای ایلام وکردستان وآذربایجان ولرستان همراه دیگر هموطنانمان ازکلیه اقوام همچون ستاره هایی می درخشید وعثمانی ها وازبکها هنوز زخم گوشهای بریده فرماندهان مشان توسط نیروهای کرد کرمانجی وملکشاهی های غیورخصوصا طایفه قدرگرزدینوند ساکن ایلام خوب نشده وبردل تیره امثال اردوغان دم دمی مزاج وبوقلمون صفت مانده است اردوغانی که یک روزحامی غزه ومسلمانان است وشب همان روز مهمان جلاد کودک کشی مانند نتانیاهوی صهیونیست یک شب از ترس کودتا به کشورهای همسایه پناهنده می شود وروزش مهمان اوباما وامثال ترامپ ومامن داعشی هاست بدین جهت به این شخصیت متزل اشاره نمودیم که هنوزاز زیریوغ اربابانش خارج نشده هنوز خون سوری ها عراقی ها عرب وعجم ایزدی ومسیحی وکردکه براثردخالتهای ترکیه دراین کشورهابرگردنش مانده واز طرفی ادعای همکاری ودوستی با ایران وعراق را دارد این مطیع مطلق دستورات غرب حهانخوار که هنوز چشمش به دست اربابانش مانده شاید ترکیه را به عضویت اتحادیه اروپادرآورندباتوجه به تحرکات اخیروگذشته اردوغان درعراق وسوریه که درفکراحیای نوعثمانی است

 این شخصیت چندگانه وچندجنسیتی ی نمی تواندشریک وهمسایه قابل اعتمادی برای ایران عراق وسوریه باشد هرچندکوچکترازآنست که چشم طمع بروجبی از خاک این سه کشورمسلمان ومحورمقاومت داشته باشد اما اگراشتباهی استراتیژیک باعث شودواردکردستان عراق وسوریه شود خسارات جبران ناپذیری برمنطفه تحمیل می شود تا از محدوده موردنظرخارج گردد.ما ضمن به رسمیت نشناختن تجزیه کشورهای مسلمان خصوصا کشورهمسایه ومسلمان عراق وتلاش درراه حفظ تمامیت ارضی همسایگانمان از سران کردستان عراق بعنوان هم خون وهم تباربودن می خواهیم با رژیم کودک کش اسرائیل نامشروع فاصله گرفته ومواظب توطئه های این رژیمهای وابسته به شیطان بزرگ باشندتا دردامان این مفسدان قرارنگیرند که بد منزلگاهی است  اما از طرفی هم به ایرانی الاصل بودنتان افتخار می کنیم ومی دانیم که کردهای جهان همه ایرانی هستند واز54میلیون عزیزکردهموطنمان فقط7میلیون نفردرایرانندودرچندکشورمنطقه پراکنده وتقسیم شده هستند ولی دلیلی براستقلال ازدیگر کشورها واقوام برای این عزیزان نمی بینیم زیرااگرچنین باشد فرداهرقوم وقبیله ای داعیه استقلال وتشکیل یک کشورکوچک وضعیف وهمیشه درگیر بامشکلان مرزی واقتصادی را دارد وبیشترین منفعتش به جیب جهانخواران خواهدرفت ورژیم کودک کش ونامشروع اسرائیل وشیطان بزرگ امریکا ازضعف مناطق درگیر منفعت زیادی می برند.                         

از تمام اقوام عزیزایرانی درداخل کشورامن وبزرگ وقدرتمندمان ایران هم انتظارداریم به نجواهای تفرقه افکنانه مزدوران داخلی استعمار گوش ندهنداین مزدوران گاهی جنگ نرم وگاهی جنگ نیمه سخت را به نیابت از دشمن برای ایجادجنگ سخت بعنوان ستون پنجم دشمنانمان انجام می دهند برای اقوام جوک می سازند بر تعصبات کورکلیک می کنند مثلا برای نمود گروهی قصددارند دراستانهای ایلام ولرستان موضوع کرد ولررابا تحریک احساسات ناسیونالیستی تحریک کنند عده ای می کوشند لرپنداری کنند ونام کرد را ازصفحه بردارند وعده ای می کوشندکردپنداری کنند ولررا مغلوب سازندعده ای وجودحکومت های محلی والیان لر در ایلام رابه سلاحی برای محونام کرد از صفحه واقعی کردتبدیل کنند وعده ای هم درتلاشند هیچ نام لری در ایلام نباشد عده ای می خواهند وجودقلعه سلجوق در ایلام وشهرستان ملکشاهی را بهانه کنند تا این اتحادیه ایلی بزرگ کرد ایرانی الاصل را ترک سلجوقی معرفی کنند وچون وجودحاکمان ازاقوام دیگر دراستانهای دیگر وحکومت براقوام دیگر شناسنامه ای برای تغییرهویت یک قوم نمی شود نمی توانیم چنین ادعاهای پوچی را بپذیریم ما ایرانی هستیم ومسلمان متحد ومتعهد در هرجای جهان باشیم با هرزبان ومسلک ودین ومذهب ایرانی هستیم وایران دوست مسلمانیم وپیروکتاب خداوپیغمبر(ص) وائمه معصوم (س)ودر پایان هم عرض می کنم من یک کردهستم نه تجزیه طلب           با تشکر نویسنده محمدکریم بازگیر از خرم آبادلرستان   

 دشمنی میان عثمانیها و ایرانیها در زمان صفویان عبارت بودند از :

1. وجود اختلافات مذهبی میان صفویان شیعی وعثمانیهای سنّی 
2. دولت عثمانی دولت صفوی را بزرگترین رقیب مذهبی وی خود می دانست .
3. آیا هیچ دولت مسلمان دیگری بجز ایران باقی نبود که تسلیم عثمانی نشده باشد ؟ 
4. دولت عثمانی تشکیل یک حکومت مقتدر در مرزهای شرقی امپراطوری خود را تهدید جدی بشمار می آورد .
5. عثمانیها همواره ادعای سروری بر جهان اسلام را داشتند و خود را جانشین خلفای عباسی می دانستند و لذا خواهان اطاعت کلیه ملل دیگر اسلامی از ایشان بودند و بطور طبیعی نمی توانستند هیچ دولت دیگر اسلامی را خصوصا در همجواری خویش بپذیرند .
6. آیا قیام ها و مخالفت ها از سوی دیگر ملل مسلمان نیز انجام می گرفت ؟ 
7. تا چه حد نیروهای ی و مردمی ، در سراسر جهان اسلام ، برتری و قیمومیت عثمانی را پذیرفته بودند ؟ 
8. آیا هیچ تلاشی صورت گرفت که این دو ملت و دولت مسلمان ، بجای اختلاف و درگیری باهم متحد گردند ؟ خصوصا آنکه دولت های اروپایی خواهان اختلاف این دو بودند . 
9. آیا فتنه انگیزی و شیطنت از طرف اروپایی ها برای تشدید اختلاف میان ایران و عثمانی صورت گرفته بود ؟ 

11. آیا اروپایی ها کمک خاصی نیز به ایران کردند و یا صرفا وعده می دادند ؟ 
12. تبلیغات شیعی گری صوفیان صفوی در آناتولی دولت عثمانی را نگران می کرد .
13. چرا عمدتا این تبلیغات در آناطولی انجام می شد ؟ آیا زمینه خاصی در این منطقه وجود داشت ؟ 
14. آیا این تبلیغات آگاهانه از طرف دولت صفوی حمایت می شد ؟ 
15. آیا در زمان تمام شاهان صفوی این تبلیغات ادامه داشت ؟ 
16. چقدر از این تبلیغات بصورت خود جوش و از سوی نیروهای علاقمند خاندان صفوی انجام می شد ؟ 
17. تشکیل رسمی دولت صفویه و گسترش قلمرو آن ، وحشت دولت عثمانی را بیشتر کرد .
. چه شواهد و نشانه هایی از این وحشت دولتمردان و سران عثمانی وجود دارد ؟ 
19. شکست دادن دولت سنی مذهب ازبک در شرق از سوی شاه اسماعیل دشمنی عثمانیها را نسبت به صفویان افزایش داد و آغاز گر درگیریها و رویاروئیهایی گردید و تا مدتها بعد ادامه یافت .
20. وجود دولت ظهیر الدین بابر در مرزهای شرقی ایران ، با توجه به سنی بودن دولت بابر ، چه نقشی در درگیری های ایران و عثمانی ایفا نمود ؟  

درزمان  گذشته ودرچندسال پیش نگارنده مطلب فوق خطرفرصت طلبی وچندجنسیتی اردوغان راگوشزدنمودم وامروز در اواخرپاییزسال ۱۳۹۹ دخالتها واراجیف اردوغان را همگان دیدندوشنیدند !!!!!


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

dialanglungport دنیای خاطرات شهریار./ کتاب و تحریر گلشن،میدان بزرگ وسط رضوان شهر(بلواربعثت)/شعبه دوم بلوار باهنر جنب چاپ گلشن روایت عاشورا SKY علوم ماورا تنها ترین غمخوار tiborcara ریسِ قلم: فرهنگی، اجتماعی و سیاسی لاک طراحی ناخن هات دیزاین | قلم لاک طراحی ناخن Hot Design