جستاری پیرامون مجلس ششم شورای اسلامی ( بازنشرتوسط بازگیر ) (آیا تاریخ تکرار می شود)مجلسی که دغدغه ای جز مردم داشت هشدارهایی که رهبر معظم انقلاب در آن مقطع میدادند متأسفانه مورد توجه و دقّت برخی خواص و عوام قرار نگرفت و جریانات نفوذی با عنوان اصلاحات باعث به وجود آمدن آن همه خسارت و ضررهای جبران ناپذیر به انقلاب شد.
در چند ماه اخیر و با گرم شدن تنور انتخابات بسیاری از کارشناسان نسبت به تکرار تجربه تلخ و تاسف بار مجلس ششم هشدار داده اند. موضوعی که بازخوانی ولو اجمالی 4 ساله اقدامات مجلسی که بارزترین مولفه اش اصلاح طلبی بود، بیش از پیش به حقیقت این هشدارها ما را رهنمون می کند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم(19 دی ماه 94)با عنایت به همین مسئله فرمودند: بحمدالله مجلس کنونی ما، در مسائل بینالمللی، مواضع خیلی خوبی میگیرد؛ این خیلی برای کشور مغتنم است. این کجا، و اینکه یک مجلس شورائی ما تشکیل بدهیم که در مقابل دشمنان بینالمللی و جبههی متّحد دشمنان، حرف آنها را بزند [کجا]؛ اینها خیلی با هم فرق میکند. این کجا که مجلسی داشته باشیم که چه در قضیّهی هستهای و چه در قضایای گوناگون دیگر، حرف دشمن را تکرار بکند.»
تجربه مجلس ششم یکی از تلخترین تجارب تاریخی ملت ایران در گزینش نمایندگان بود، تجربهای که در آن عناصر جریان نفوذ توانست با شعارهای فریبنده اقبال عمومی را به خود جلب کند و پس از قرار گرفتن در کرسیهای قدرت راه خیانت در پیش گرفتند.مرور این تجربههای تاریخی، هرچند تلخ است، اما حداقل فایده آن درسگرفتن و دوریگزیدن از تکرار اشتباهات است. اشتباهاتی که تکرار آن، این بار میتواند خسارتهای جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد.
ششمین دوره مجلس شورای اسلامی پس از تدبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی و صدور حکم حکومتی ایشان در خصوص عدم ابطال انتخابات شهر تهران، در هفتم خرداد ماه سال 1379 افتتاح شد و دور جدید فعالیت خود را با ترکیبی یک دست آغاز کرد. از مهمترین خصوصیّات این مجلس، اکثریت قابل توجه نمایندگان جدیدی بود که برای نخستین بار بر کرسی قانونگذاری تکیه میزدند.
این نکته از جهاتی میتوانست به نفع نظام قانونگذاری و در نهایت مردم تمام شود. چرا که این اکثریت، به دلیل برآمدن از میان مردم، به فرموده رهبرمعظم انقلاب رویش و بهار دیگری را نوید می دادند» و بهتر میتوانستند مشکلات و دغدغههای روزمرّه مردم را حل و فصل نمایند.
یکی از بدیهیترین وظایف کسانی که به عنوان نمایندگان مردم در مجلس حضور مییابند، تشخیص مشکلات و دل مشغولیهای مردم است. در طول سالیان گذشته نیز عدم تشخیص این نیازها توسط دست اندرکاران و مسئولان، یکی از موانع پیشرفت کشور بوده است. چنانچه در موارد متعددی دیده شده است که حزب یا گروه صاحب قدرت، بر اساس منافع خود، مطالبات حزبی و ی را بنام مردم تمام نموده و آنان را ابزار و وسیله رسیدن به اهداف خود قرار داده اند. این نکته، دقیقاً همان آفتی بود که در پیام رهبر معظم انقلاب در ششم خرداد 1379 خطاب به نمایندگان مجلس ششم بدان اشاره شده بود:
در میان گرفتاریها و مشکلات عمومی، شناخت فوریتها و اولویتها، هنر بزرگ مجلس شورای اسلامی است. مشکلات عمومیتر، محسوستر، مرارت بارتر را باید جست و به رفع آنها همت گماشت، مسألهی اشتغال، مسألهی ارزش پول ملی، مسأله امنیت، مسألهی گرانی و مسایل چند دیگری هست که برای پرداختن به آن از همهی فرصت ها باید بهره جست و زمان نمایندگی را که بسی زود گذر است، برای گشودن این گرهها باید مغتنم شمرد. خطای بزرگ آن است که این خواستههای حقیقی مردم به دست غفلت سپرده شود و خواستههای جناحی و حزبی و شخصی به جای مصالح ملی بنشیند. »
مجموعه این شرایط در کنار همسویی و همفکری اکثریت نمایندگان مجلس با دولت، رسالتی خطیر بر عهده نمایندگان ملت قرار میداد و آنان را در انتخاب یکی از دو راه زیر مردد میساخت:
اول : با استفاده از جایگاه قانونی و قدرت به دست آمده و به دور از جنجالهای ی، به حل مشکلات مردم بپردازند و برای رفع تبعیض و بی عدالتی تلاش کنند. طرحهای مناسب را به صحن مجلس آورده، در کنار لوایح کار گشای دولت به تصویب برسانند.
دوم: با استفاده از جایگاه قانونی و قدرت بدست آمده منازعات ی را ادامه دهند و برای به دست آوردن قدرت بیشتر و حذف رقیب ی خود تلاش نمایند و طرحها و لوایح متناسب با این تها را به مجلس ارائه دهند !
اکثریت نمایندگان مجلس که در اختیار فراکسیون حزب مشارکت بودند، در اولین گام مجلس ششم، بدون توجه به اولویتها، مشکلات عمومی و اصلی جامعه چون تورم، بیکاری، گرانی، اعتیاد، مسکن و . با عجله و بدون هیچ گونه تعمق و ژرف اندیشی و متأثر از خط نفوذ دشمنان این مرز و بوم، راه دوم را برگزیدند و داستان تلخ چهار سال فرصت سوزی در مجلس شورای اسلامی رقم خورد.
در کالبد شکافی دلایل و چرایی حرکت مجلس ششم در مسیر غیر مطلوب و غیر سازنده در راستای اهداف نظام و منافع عمومی، آنچه که بیشتر نیاز به دقت و مطالعه و بررسی دارد خط نفوذ دشمنان قسم خورده انقلاب در داخل برخی احزاب و جریانات ی حاضر در صحنه بود. این خط نفوذ که هدف اصلی آنان براندازی و یا استحاله انقلاب در راستای اهداف سرویس های جاسوسی غرب بخصوص آمریکاییها تعریف شده، در اولین هدفش که اخلال در عملکرد مطلوب دستگاههای نظام جمهوری اسلامی بوده متأسفانه در جاهایی مثل مجلس ششم، موفق عمل کرده است. در راستای شناخت این خط نفوذ دشمن باید درک درستی از ماهیّت آن داشت. لذا در این نوشتار این مسئله مهم را مورد دقت و بررسی قرار خواهیم داد.
ماهیت شناسی خط نفوذ
استراتژی دولتهای غربی و در رأس آنها آمریکا در مقابله با جریانات و جنبشها و انقلابها در کشورهای اسلامی از آغاز قرن بیستم تا امروز همیشه در دو جهت به اجرا درآمده است: توسّل به زور یا کودتای آنی، اصلاح طلبی یا کودتای تدریجی. استراتژی اول کودتای نظامی و استراتژی دوم کودتای مدنی است. این دو راهبرد همیشه بر اساس اصل نفوذ در فضای حیاتی طرف مقابل قابلیت اجرا پیدا میکند.
توسل به زور همیشه شیوه اصلی استعمار و استکبار در مستعمرات خود بوده است و این تاریخ مفصلی در قارههای اروپا، آمریکای جنوبی، آسیا و آفریقا دارد. ولی استراتژی نفوذ و براندازی بر اساس کودتای نظامی یا مدنی از موقعی اتخاذ شد که مستعمرات غرب حداقل به ظاهر استقلال ی خود را به دست آورند و در جرگه حقوقی نظام بین المللی به عنوان واحدهای مستقل دولت - ملت شناخته شدند. کودتا از هرنوع، یک جریان علیه نظام موجود است.
کودتای مدنی تحت عنوان اصلاح طلبی به عنوان یک استراتژی و یک برنامه حساب شده از موقعی متداول شد که کودتای نظامی به جهاتی مشروعیت خود را از دست داده و یا اینکه عملی نیست و یا یک نظام انقلابی و مردم سالاری بومی درکشور استقرار پیدا کرده است.کودتا معمولاً براندازی دولت از طریق نظامی و زور اطلاق میشود، ولی کودتای تدریجی این هدف را از طریق نفوذ و با آفریدن محیط جدید اغتشاش و آشوبگری، هرج و مرج مطبوعاتی، ی و حزبی، استفاده از نیتیهای اقتصادی و اجتماعی مردم، تحریمهای اقتصادی، توسعه نفاق و تفرقه در جامعه و گسترش جنگ روانی و حمایت مالی و فکری سر سپردههای خود و تعلیم و تربیت بازیگران ی که طمع قدرت و مقام دارند، جامه عمل میپوشاند.
در چند دهه اخیر، به ویژه از زمان فروپاشی نظام شوروی و رژیمهای سوسیالیستی اروپای شرقی، مفهوم اصلاح طلبی » به عنوان یکی از استراتژیهای بنیادین ت خارجی آمریکا رنگ و لعاب جدیدی پیدا کرده است. این استراتژی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم توسط زمامداران و نخبگان و سازمانهای ی و اطلاعاتی واشنگتن با همکاری، موافقت و ائتلاف بسیار نزدیک اتحادیه اروپا، نقشه اصلی غرب به موازات عملیات نظامی برای مداخله، نفوذ و انتصاب دولتها و رژیمهای مورد اعتماد غرب به ویژه درکشورهای سوسیالیستی سابق و برخی از کشورها از جمله ایران بوده است.
دشمن براى نیل به هدف اساسى خود از نفوذ»، که براندازى» یا دستکم استحاله» نظام است، نیازمند عواملى در داخل است که در سه جایگاه و موقعیت مهم بتوانند در این تغییر بینش و رفتار مؤثر واقع شوند.
دانشگاه»، رسانه» و مراکز تصمیمگیر یا تصمیمساز» سه جایگاه و موقعیت حساس و کلیدى هستند که دشمن با نفوذ در آنها و بهرهمندى از همراهى عوامل وابسته» و دلبسته» به خود بهدنبال تحقق اهداف خود است.
نظریهسازى و نظریهپردازى را ازطریق دانشگاهیان وابسته یا دلبسته دنبال مىکند. رسانههاى وابسته و دلبسته مسئولیت سادهسازى و توزیع این تئورىها و نظریهها و همراه کردن افکار عمومى را برعهده دارند و عوامل دلبسته و وابسته در مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز در قواى مختلف و بیرون قوا، این نظریهها را تبدیل به تصمیم و سپس رفتار نظام خواهند کرد، اگر شرایط را آماده ببینند و فرصت پیدا کنند!
اقدام و عملیات سه ضلع یادشده که مىتوان آن را هندسهی نفوذ» نامید، به صورت عینی و آشکار در قضایای فتنه سال 1378 در کوی دانشگاه تهران و ادامه آن در مجلس ششم مشاهده نمودیم . اما ماهیّت و ذات نفوذ در آن دوران در لباس اصلاحات، دنبال اهداف براندازانه خود بود که در ادامه به آن خواهیم پرداخت .
الف) نفوذ در لباس اصلاحات
بعد از خاتمه جنگ تحمیلی و فروپاشی شوروی سئوال بزرگ مقامات و اندیشمندان آمریکایی این بود که اگر نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک الگوی مناسب ی، اقتصادی فرهنگی و مردم سالاری مورد توجه دیگران و به ویژه کشورهای عربی قرار بگیرد و در صورتی که ایران موفق شود با حفظ ارزشها و نهادهای اصلی، مشکلات موجود خود را حل کند، چه عواقبی در انتظار منافع آمریکا در خاورمیانه و سایر نقاط جهان خواهد بود.[1]
در آن مقطع واشنگتن تایمز اعتدال گرایی» نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک ترفند جدید تجددگرایی و دموکراسی ارایه کرد که میتواند ایران را به اردوگاه غرب ملحق کند.[2] چکیده این نظرات در یک جمله خلاصه می شود:
اکنون که نظام جمهوری اسلامی ایران سرسختی و مقاومت خود را در مقابله با آسیبهای وارده خارجی و داخلی به اثبات رسانیده و تهای ستیزه جویی نظامی، ی و اقتصادی غرب در برانداختن جمهوری اسلامی به نتیجه نرسیده است، بهترین و مناسبترین موضع گیری غرب در مقابله با انقلاب اسلامی ایران، مشارکت و نفوذ ی، اقتصادی و فرهنگی و مطبوعاتی در نهادهای آن می باشد.»[3]
این استراتژی آمریکا ایجاب میکرد که در دوره اول محیط جامعه ایران در جهت تهای غرب تغییر پیدا کند و در دوره دوم با استفاده از چنین محیطی گرایشها، ارزشها، الگوهای دموکراسی و دیوان سالاری غرب در جامعه ایران گسترش یابد. اهداف آمریکا در این مقطع، عبارت بود از: مهارکردن جریان انقلاب اسلامی، معتدل کردن ت داخلی و خارجی ایران، حمایت از خصوصی کردن اقتصاد، حمایت از عناصر موردنظر آنها به منظور ایجاد هستههای تشکل ی در مقابله با ت و اصولگرایان، دور نگاه داشتن ایران از صحنههای بین المللی به عنوان یک رهبر و بازیگر آلترناتیو در جهان، جلوگیری از پیشرفتهای تکنولوژی و نظامی و تحریم اقتصادی و ی به عنوان ابزارهای اصلی دیپلماسی.[4]
با خاتمه دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، آمریکا انتظاراتی را که در مورد اعتدالگرایی در ایران داشت بدست نیاورد ولی تگذاران واشنگتن از پیشرفت هایی که در منطقه و جهان شده بود» اظهار رضایت میکردند. از دیدگاه واشنگتن ایران به علت بازسازی ارائه و تغییرات داخلی، بیشتر به خود پرداخته و در صدور انقلاب و ارایه یک الگوی منطقهای و جهانی تهدید بزرگی برای آمریکا و غرب نمیباشد. ت آمریکا در این مقطع بر این پایه استوار است که ایران را در حالت دفاعی و نه تهاجمی نگاه دارد، آمریکا جمهوری اسلامی ایران را به یک دولت سرکش» و مشوق ترور» که در فکر تهیه سلاح هستهای است متهم کرده و با جلوگیری از سرمایهگذاری بین المللی، محیط داخلی را برای یک دوره اصلاح طلبی که مطابق با ارزشها و منافع آمریکا باشد آماده میکند. اما از سال 1376 به بعد تغییر ت اعتدال طلبی آمریکایی و تبدیل آن به اصلاح طلبی »میباشد.
با اتمام دوره 8 ساله ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، جریان نفوذ با طراحی مدل قرمز و آبی و قراردادن خاتمی در مقابل ناطق نوری و ترویج و انتصاب ناطق به جبهه راست (که ساخته پرداخته سازمان مجاهدین بود) موفّق شد رأی اکثریت مردم را برای خاتمی اخذ نماید و با مصادره حماسه و رأی 20 میلیونی مردم به نفع جریانات غربگرا و با عنوان جریان دوم خرداد موج جدیدی از رفتارهای ی و ترویج اندیشههای غربگرایانه با هدف تغییر میل و علاقه مردم از ارزشهای دینی و ملی به میل آنان به ارزشهای لیبرالیستی غربی نظیر خوی اشرافیگری، بسط و توسعه آزادیهای افراطی و بیبندوباری غربی، هجمه به باورهای مردم و. را سازماندهی نماید.
در انتخابات هفتم ریاست جمهورى، آقاى خاتمى با گفتمان اصلاحات، شعارهایى از قبیل تحقق جامعه مدنى، کثرتگرایى، آزادى بیان، قانونگرایى و حقوق شهروندى را مطرح کردند. از همان روز اول، مطبوعات خارج از کشور (غربى و شرقى) اصطلاح رفورمیسم را به این حرکت مىدادند و آقاى خاتمى را به عنوان یک رفورمیست مورد خطاب قرار مىدادند. دو سال طول کشید که اصطلاح رفورم وارد ادبیات رومهاى کشور شد و قرائتهاى مختلفى از آن صورت گرفت که دو پایگاه را مىتوان تعریف کرد:
پایگاه اول : مبتنى بر سکولار کردن حکومت است. این قرائت که متعلق به یک اقلیت خاص و جمعى از روشنفکران غربگرای کشوربود که متأثر از خط نفوذ دشمن در رقابتهاى ى میداندار مفهوم دادن به این کلمهها بودند. اصلاحات براى این عده پروسهاى است که باید از حکومت اسلام زدایى کرد و براى اصلاحات مفاهیم جدیدى مانند کثرتگرایى در قرائتهاى دینى را مطرح مىکنند.
پایگاه دوّم : مبتنى بر کارآمدتر کردن حکومت است که ریشهاش استقبال گسترده مردم از جریان مدعی اصلاحات بود. مردم با حضور حماسی خود در انتخابات خرداد76 دو پیام مهم را بیان کردند، یکى تولاّى مردم به نظام بود که در انتخابات ارکان آن شرکت کردند و دوم، تقاضاى تحوّل بود و مىخواستند نظامشان کارآمدتر شود. رهبر معظم انقلاب اهداف اصلى اصلاحات مد نظر مردم را متوجه رفع سه معضل بزرگ فقر، فساد، تبعیض و بىعدالتى مىدانند و با ذکرعینى مجموعهاى گسترده از نابسامانىهاى اجتماعى، اقتصادى و اصلاحات را ناظر بر حل این معضلات به شمار مىآورند.[5] ایشان بر تفکیک میان دو الگوى متفاوت از اصلاحطلبى تأکید دارند:
اصلاحات یا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ایمانى است که همه مسؤلان کشور، مردم مؤمن و صاحب نظران با این اصلاحات موافقند و یا اصلاحات آمریکایى است که همه مسؤلان کشور، مردم مؤمن و همه آحاد هوشیار ملّت با آن مخالفند»[6].
اما دشمنان انقلاب اسلامى به خصوص آمریکا با تجربه مثبتى که از انجام اصلاحات آمریکایى توسط گورباچف در شوروى سابق که منجر به فروپاشى آن شد، داشتند تلاش نمودند تا با تمسّک به تبلیغات گسترده و استفاده از عناصر نفوذی خود و مطبوعات وابسته چنین القاء کنند که این نظام احتیاج به اصلاحات دارد و با سوء استفاده از این شعار تمامى ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران، از قانون اساسى گرفته تا سایر نهادهاى انقلابى را مورد هجوم خود قرار داده و انجام اصلاحات در ایران را به معناى تکیه بر جمهوریت نظام و کنار گذاشتن اسلامیت نظام ترویج نمودند و با استفاده از فضاى باز به وجود آمده از دوم خرداد، استراتژى استحاله تدریجى نظام را از طریق جریان نفوذی خود و با انجام مکانیزم اصلاحات و در نتیجه تغییر در ساختار نظام را دنبال کردند.
ولى این نقشه شوم با تیزبینى دقیق مقام معظم رهبرى افشا شد. ایشان در سخنانى که در 19 تیر ماه 1379 در جمع کارگزاران نظام ایراد نمودند بر این نکته تأکید فرمودند که ما مخالف اصلاحات نیستیم بلکه اصلاحات لازم و مطابق نیاز کشور و منطبق بر روح انقلاب و اسلام مىباشد. اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگیرد نظام فاسد خواهد شد و به بیراهه خواهد رفت. اصل اصلاحات یک کار لازم است و باید انجام بگیرد وقتى اصلاحات انجام نشود برخى از نتایجى که ما امروز با آنها دست به گریبانیم پیش مىآید، توزیع ثروت ناعادلانه مىشود، نوکیسهگان بىرحم بر نظام اقتصادى جامعه مسلط مىشوند، فقر گسترش پیدا مىکند، زندگى سخت مىشود و مغزها فرار مىکنند.».
هدف اصلى معظم له افشاى دستهاى پنهان و آشکار جریان نفوذی بود که در مرحله مشابه سازى اوضاع ایران با شوروى سابق براساس طرح آمریکا و دقیقاً با انگیزه فروپاشى نظام جمهورى اسلامى وارد عمل شدهاند.
ب) عقاید ودیدگاه های خط نفوذ
این جریان نفوذی که توسط روشنفکران و تحصیل کردگان متأثر از فرهنگ غربی تعقیب میشود، معتقد به ضرورت مدرنیزاسیون در ایران یا سایر کشورهای اسلامی می باشد. و از سوی دیگر به تعارض بافت مذهبی ـ سنتی جامعه ایران و دیگر جوامع اسلامی با مقتضیات مدرنیته آگاه هستند.
این گروه به جای تولید علم بومی با استفاده از تجربههای خوب و بد جهان غرب خواستار اصلاح یا رفورمیسم مذهبی و به عبارت دیگر ارائه قرائتی از دین که سازگار با مبانی مدرنیته باشد به عنوان پیش بنیاد تجدد در ایران میباشند. نکته مهم قابل توجه اینجاست که تجدد دینی و رفورمیسم مذهبی که توسط این طبقه ترویج میگردد، بر خلاف رفورمیسم اروپا، هرگز خواسته بومی یا مطالبه خود جوش مردم نبود. مردم اروپا در نهضت رفورمیسم ابتداء در پی حذف سلطه استبدادی کلیسا، آمرزش نامه فروشی و عقل ناپذیری برخی آموزههای کلیسا بودند، لیکن این سیر به حذف دین از صحنه اجتماع و سکولاریزاسیون جامعه انجامید. ولی مسلمانان ایران، برخلاف مسیحیان اروپایی به متولیان دین خود، خصوصاً به خاطر ویژگیهای علمی و شخصیتی مربوط به دنیا گریزشان و تفاوتهای اساسی بین نهاد ّت و دیگر نهادهای دینی اسلام با کلیسا و همچنین ویژگیهای آیینی مربوط به عقلپذیری آموزههای اسلامی و انعطافپذیری آنها در پروسه اجتهاد ـ که موجب انطباق احکام دینی در برابر مقتضیات زمان و مکان میشود ـ اعتماد کامل دارند. همچنین کتاب آسمانی پیراسته از تحریف و شواهد تاریخی این خوش بینی و اعتماد را تثبیت مینماید. از این رو نهضتهای تاریخی و اصیل مسلمانان ایرانی هرگز به عنصری از عناصر و داعیههای روشنفکران تجددگرا، آمیخته نشده است.
عمدهترین ویژگیهای جریان نفوذ نظام سلطه جهت رفورمیسم غربگرایانه را در دوران بعد از دوم خرداد در امور زیر میتوان یافت:
1. شخصی سازی دین
2. گرایش به پلورالیسم دینی و نفی برتری اسلام بر دیگر ادیان
3. سکولاریزاسیون و جداسازی دین از جامعه و ت
4. تثبیت قرائت پذیری دین
5. نفی مرجعیت دینی عالمان و متخصصان دین شناس
6. شناورسازی معارف دینی و نسبی انگاری آن و . .
روشنفکران تجددگرا بر اصلاح دین به معنای عصری شدن معرفت دینی» و یا التقاط تجدد با اسلام» به عنوان ضرورت وارداتی و پیش قراول مدرنیته بر آن پای میفشردند. لیکن آنان از یک سو ناگزیر از پذیرش جایگاه تعیین کننده و نقش مؤثر دین در جهتیابی سلوک اجتماعی جامعه دین مدار و دین باور ایران هستند و از سوی دیگر فرایندهای اصلاحی آنان به دلیل تعارض ماهوی مبانی دینی با مبانی مدرنیته آنان را گرفتار تناقض حل نشدنی کرده است. این تعارض دو جانبه سبب می شود که این افراد برای نیل به تجدد و به منظور بهره گیری از زبان دین و نقش مؤثر آن در سلوک مردم، خواستار تغییر و رفورم دین در جهت هماهنگی با مقتضیات مدرنیته شوند. [7]
این مسئله در واقع شروع یکی از بحرانهای کشور که با نفوذ جریانهای سکولار از طرف نظام سلطه جهانی در پوشش عنوان اصلاحات در کشور بود که به دنبال حاکمیت جریان اصلاحات فضا و زمینه را برای طرح افکار خود در جامعه مناسب دیدند. دوران به قدرت رسیدن طیفی از تجدیدنظرطلبان در دوره موسوم به اصلاحات و توسعه ی را باید جزو تلخترین و سختترین دوران حیات انقلاب اسلامی به شمار آورد. دورانی که شاهد بروز و ظهور فتنههایی چون قتلهای زنجیرهای، فتنه تیر1378، یکه تازی مطبوعات زنجیرهای و فضای به شدت ملتهب ی کشور بودیم.
رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه تهران درتاریخ22 اردیبهشت سال 1377 درباره جریان روشنفکری غربگرا می فرمایند:
از بعد از جنگ تلاشهایی جدّی شروع شده برای این که روشنفکری ایران را به همان حالت بیماری قبل از انقلاب برگردانند - برگشت به عقب، ارتجاع - یعنی باز قهر کردن با مذهب، قهر کردن با بنیانهای بومی، رو کردن به غرب، دلبستگی و وابستگی بی قید و شرط به غرب، پذیرفتن هرچه که از غرب - از اروپا و از آمریکا – میآید، بزرگ شمردن هر آنچه که متعلّق به بیگانه است و حقیر شمردن هر آنچه که مربوط به خودی است؛ که در باطن خودش، تحقیر ملت ایران و تحقیر بنیانهایش را همراه دارد. من این را مشاهده می کنم.
اینها چه کسانی هستند؟ البته می شود حدس زد. من این جا دیگر خبر یقینی نمیتوانم بگویم. یک عدّه کسانی هستند که لم یؤمنوا بالله طرفة عین». اینها هرگز نه به اسلام و نه به ایران، ایمانی نیاوردهاند. آن چند سالی هم که این جریانات روشنفکری الهی، اسلامی، مذهبی، حقیقی، ایرانی - هرچه میخواهید اسمش را بگذارید - در ایران وجود داشت، اینها حاضر نشدند حتّی سر بلند کنند! به گوشهای رفتند، یا به خارج از کشور سفر کردند و معبود خودشان، قبله خودشان، معشوق خودشان را آن جا یافتند. این ملت، این سنّت ها، این تاریخ و این فرهنگ، برایشان اهمیتی نداشت؛ طبعاً آینده این ملت هم برایشان اهمیتی ندارد. ممکن است حرف بزنند، ممکن است ادّعا کنند؛ اما گذشته نشان نمیدهد که اینها صادقند. اینها به فکر مردم نیستند؛ به فکر خودشانند.
بعضیها هم کسانی هستند که ممکن است تحت تأثیر اینها قرار گیرند؛ عنوانهای پُرطمطراق روی ذهنها اثر بگذارد. بعضی هم احتمالاً - نمی توانم یقیناً بگویم - کسانی که اجیر باشند. بالاخره یکی از چیزهایی که راحت در خدمت پول قرار می گیرد، ادبیّات و قلم و هنر و شعر است؛ تعجبی ندارد! ما شعرای بزرگی داشتیم که برای فلان پادشاه شعر گفتند و او را ستودند؛ در حالی که در خور لعن و نفرین بودند. ما کسان زیادی داشتیم که به خاطر پول، به خاطر دنیا و به خاطر شهوات، از بنیان های پلید و زشت حمایت کردند؛ در حالی که باید از آنها تبرّی میجستند. هیچ بُعدی ندارد. البته عرض کردم که این اطّلاع نیست؛ این حدس است. میخواهند روال را به عقب برگردانند. نباید روشنفکران مسلمان ما این را اجازه بدهند.»
اما در این دوره یکی از نهادها و ارکان مهم نظام که تحت تاثیر همین جریان نفوذی دشمن با انقلاب اسلامی و منافع ملت ایران، زاویه اساسی پیدا کرد، مجلس ششم بود. این دوره چهار ساله از هفتم خرداد ماه 79 آغاز شد و اصلاح طلبان رسماً کلید دار بهارستان شدند. در طول این مدت تلخ ترین حوادث پارلمانی کشور اتفاق افتاد که انقلاب را در بن بست خیانتهای عدهای از نمایندگان به اصطلاح اصلاح طلب که به واسطه قدرت به بهارستان را پیدا کرده بودند، قرار داد.
عملکرد این مجلس و احزاب و گروههایی که این اقدامات را در مجلس ششم رقم زدند، با دلایل متقن و مستدل میتوان گفت که مصداق مسئله نفوذ دشمن در این نهاد مهم و رکن اصیل نظام جمهوری اسلامی بود. یکی از رخدادهای مهم تاریخ انقلاب اسلامی که دارای درسها و عبرتهای فراوانی است.
اما دیده همیشه بینای نظام و ملت، مقام معظم رهبری در آن سالها با رصد دقیق تحرکات و فعالیتهای نفوذیهای دشمن این مسئله را به کرّات به احاد جامعه و نخبگان و خواص گوشزد میکردند که دشمن درصدد نفوذ» و ضربه زدن از درون» میباشد. در شرایطی که واژه نفوذ و قصد دشمن جهت نفوذ به درون نظام و براندازی یا استحاله از درون، مانند امروز رایج و مورد شناخت همگانی نبود.
ایشان در آستانه انتخابات مجلس ششم با بکار بردن واژه نفوذ» و برنامه دشمنان در این راستا، میدان عمل دشمن در این توطئه را به وضوح به همگان گوشزد نمودند و آگاهی، بصیرت و سنجیده انتخاب کردن را مطالبه نمودند.
اگر بخواهیم قدم به قدم تصویر کنیم، این گونه است: ذهنها را تحت تأثیر قرار دادن؛ سپس موانع نفوذ در ارکان نظام را از بین بردن؛ مثل شورای نگهبان. الان میبینید که به شورای نگهبان هم خیلی حمله میشود. این بحث نظارت استصوابی» و این چیزهایی که باز هم رویش جنجال میکنند، از آن جنجالهای بسیار بیمبنا و بیریشهای است که هدفش تضعیف شورای نگهبان و در واقع نفوذ دادن عناصر مخالف با اسلام و مخالف با امام و مخالف با نظام جمهوری اسلامی در ارکان قانونگذاری است. مانعشان شورای نگهبان است. فکر میکنند همان بلایی که یک روز سر آن هیأت علمای طراز اوّل آوردند، به این وسیله میتوانند بر سر شورای نگهبان هم بیاورند، که البته نخواهند توانست و مطمئنّاً چنین چیزی تحقّق پیدا نخواهد کرد. هدف این است؛ این قدم بعدی است. طرّاحان ی و امنیتی و جنگ روانی دشمن، پیش خودشان چنین محاسبه میکنند که اگر این کار هم به نتیجه برسد، آن وقت قدم بعدی نفوذ در مجلس است و این به معنای نفوذ در دولت و نفوذ در ارکان نظام است. این گونه میخواهند وارد شوند.
پس قدم اوّل چیست؟ نفوذ در ذهنیت مردم. ذهن مردم، ایمان مردم، دل مردم، عواطف مردم و عشق مردم است که هدف دشمنان قرار دارد و نفوذ در اینها از طرُق فرهنگی است. »[8]
در این بیانات رهبر معظم انقلاب سنگر اولی که دشمن جهت نفوذ به داخل نظام مترصّد فتح آن است را ذهن و فکر مردم میداند. مسئلهای که جریان نفوذ از پیچیدگی و حساسیت آن به خوبی آگاه بود. نفوذ در لایههای اجتماعی و افکار عمومی جهت تسلط بر مجلسی که در آینده نزدیک قرار است با انتخاب همین مردم شکل بگیرد.
پس از حوادث تلخ کوی دانشگاه تهران و فتنه78 معظم له یکی از اهداف اصلیدشمن» و جریان نفوذ» را هدف قرار دادن امنیت ملّی معرفی میکنند. ایشان میفرمایند:
به ملت ایران هم عرض مىکنم: اى ملت بزرگ و شجاع که بیست سال است دشمنى را که انقلاب از این کشور بیرون راند، با قدرت پشت در نگه داشتید و نگذاشتید که این دشمن از هیچ منفذى وارد شود؛ به هوش باشید. این معناى حرفهاى مکرّرى است که من در این چند سال به ملت ایران و به مسئولان عرض کردهام که دشمن درصدد نفوذ است. هر پنجرهاى پیدا کند، وارد خواهد شد؛ هوشیاریتان را بیشتر کنید. دشمن، امنیت ملى ما را هدف گرفته است. امنیت ملى براى یک ملت، از همه چیز واجب تر است. اگر امنیت ملى نباشد هیچ دولتى نمىتواند کار کند؛ براى سازندگى، هیچ سنگى روى سنگ گذاشته نخواهد شد. وقتى که هرج و مرج و ناامنى باشد، هیچ مشکلى از مشکلات مملکت حل نخواهد شد؛ نه اقتصاد مردم، نه فرهنگ مردم، نه مسائل اجتماعى مردم، نه مسائل ى مردم. وقتى امنیت نبود، همه اینها از بین خواهد رفت. دشمن این را هدف گرفته است. این را ملت ایران در همه جاى کشور باید بفهمد؛ که البته مىفهمد و مى داند. بحمداللَّه ملت هوشیار است.»[9]
در این سالها مقام معظم رهبری به تفصیل در جلسات مختلف و متعدد نسبت به جریان نفوذی» دشمن هشدارهای لازم را میدهند و مطالبات خود را جهت مقابله با این توطئه بیان میکنند. اما به هر حال پس از یک فرایند قابل تأمل، مجلس ششم شکل میگیرد. مجلسی که افزایش نگرانیهای مقام عظمای ولایت را به دنبال دارد و باعث میشود ایشان در روزهای آغازین شروع بکار این مجلس دوباره به تشریح و ابعاد جریانات نفوذی و اهداف آنها بپردازد. ایشان در خطبههاى نمازجمعه تهران در تاریخ23 اردیبهشت 1379 به طور مفصل تمامی جریانات نفوذی بعد از انقلاب را تشریح میکنند و بعد از بیان ابعاد اقتصادی و فرهنگی خط نفوذ» به ابعاد ی این جریان و پیچیدگیهای آن اشاره میکنند و میفرمایند:
اگر کسانى بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحوّل بزنند؛ معلوم است که تحوّل مورد نظر آنها چیست! تحوّل مورد نظر آنها، یعنى تحوّل نظام اسلامى به نظام غیر اسلامى! تحوّل مورد نظر آنها، یعنى حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامى! اتفاقاً ما بعضى از اینها را هم مىشناسیم. حالا بعضى که از تفالهها و پسماندههاى رژیم گذشتهاند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلاى جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسى تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعاى آزادى و مردم سالارى و دمکراسى کنند؛ همان کسانى که عملهى ظلم و جور دستگاهى بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذرّه مردم سالارى در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانى که با همهى وجود براى آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنى همان اصلاحات امریکایى! یعنى حالا که شما ملت ایران دست آمریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان آمریکایى به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و ادارهى امور کشور را به دست گیرند!
یک عدّه هم کسانى هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضى پیش از انقلاب، نشان دادند که به ادارهى کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهاى ندارند. آنها اسم اسلام را مىخواهند و اسم اسلام را دوست مىدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادى به فقه اسلامى، به احکام اسلامى و به حاکمیت اسلامى ندارند. معتقد به همان روشهاى فردىاند. اوایل انقلاب هم یک عدّه از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمىرسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن آمریکا برمىگرداندند! اینها هم دم از اصلاح مىزنند؛ گاهى دم از اسلام هم مىزنند؛ اما در کنار کسانى قرار مىگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار مىدهند و با آنها اظهار همبستگى مىکنند! گاهى دم از اسلام مىزنند، اما در کنار کسانى قرار مىگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامى، شعار سکولاریزم و حکومت منهاى دین و حکومت غیردینى و حکومت ضدّ دینى و لائیسم را مىدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهاى نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبهاند. بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث خودى» و غیرخودى» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا مىگویید خودى» و غیرخودى»! بله، اینها غیرخودىاند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهاى خودى باید حواسشان را جمع کنند.»
هشدارهایی که رهبر معظم انقلاب در آن مقطع میدادند متأسفانه مورد توجه و دقّت برخی خواص و عوام قرار نگرفت و جریانات نفوذی با عنوان اصلاحات باعث به وجود آمدن آن همه خسارت و ضررهای جبران ناپذیر به انقلاب شد. لذا بصیرت انقلابی حکم میکند که با باز خوانی تحلیلی خط نفوذ در این مقطع و ماهیت شناسی و رفتار شناسی جریانات و افراد و گفتمان آنها، این درسها و عبرتها را مد نظر قرار داد. توجه و دقّت نظری که در مقطع فعلی با توجه به طمع دشمنان به همان افراد و جریانات و البته با گفتمان جدید در صدد نفوذ به درون جبهه انقلاب اسلامی و ضربه وارد کردن به پیکرهی این شجره طیبّه میباشد.
پی نوشت:
1ـ حمید مولانا موقعیت ممتاز ایران برای استفاده از خلاء ی در غرب» رومه کیهان، 5 خرداد 1374، صفحه 16
[2]ـ حمید مولانا آمریکا می خواهد محیط ایران را تغییر دهد»، رومه کیهان، 11 تیر 1377
[3]ـ حمید مولانا، همکاری واشنگتن و بغداد و آتش افروزی در منطقه» رومه کیهان، 6 آذر 1376
[4]- حمید مولانا، شکست تدریجی آمریکا و پیروزی ایران»، رومه کیهان، 4 اردیبهشت 1376 صفحه 16
[5]- ر.ک: به پرچمداران اصلاحات» کیهان ش 16859 ص 2
[6]- بیانات در جمع کارگزاران نظام، 19تیر1379
[7]- جهت آگاهی بیشتر: فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات، قم، نشر مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381.
[8]- بیانات پس از بازدید از نمایشگاه کتاب در حسینیه امام خمینى (ره) 28 اردیبهشت1378
[9]- بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان به همراه اقشار مختلف مردم، 21تیر137
سوارکاسیت (محمدپیامنی )معروفیتهامحمد هی بران .محمدایرشت .محمد قرو سوار
اسلام امریکایی واسلام ناب محمدی (ص)دیدگاههای مختلف درباره اسلام
نظام ,نفوذ ,مردم ,انقلاب ,مجلس ,اصلاحات ,که در ,را به ,در این ,نفوذ در ,و با ,نظام جمهوری اسلامی ,جمهوری اسلامی ایران ,آقای هاشمی رفسنجانی، ,مجلس شورای اسلامی
درباره این سایت