چرا ایرانیان شیعه شدند؟ (بازنشر توسط بازگیر)
حتی در زمان پادشاه عثمانی شاه سلطان سلیمان در پی تهاجم به ایران، ترکان عثمانی تا کاشان پیشروی کردند و عراق کنونی و غرب کشور تمام به دست ترکان سنی مذهب عثمانی افتاد که اگر نبود ایران شیعی قطعاً بیش از نیمی از ایران اکنون در دست ترکیه بود و ما هم اکنون ترک عثمانی بودیم. شیعه مذهبی است که تعصب را قبول ندارد.
موضوع بحث این است که ما چگونه مسلمان شدیم؟ چرا شیعه شدیم؟ به هر حال ما در زمان سنیها مسلمان شدیم. چرا شیعهایم؟ و سوال دیگر اگر ما مسلمان نبودیم و مسلمان نمیشدیم چه دینی داشتیم؟ همه فکر میکنن اگر ما مسلمان نبودیم حتما زرتشتی بودیم. امپراتوری ساسانی آخرین امپراتوری باستانی شاهنشاهی ایران، مذهبیترین امپراتوری ایران باستان است. به شدت شاهنشاهی ساسانی مذهبیست، و تاکید بر زرتشتی گری دارد. اصلا امپراتوری ساسانی بر آمده از آتشگاه است. اما دین زرتشت دینی بود که از سمت شرق توسط بوداییها مورد حمله قرار گرفته بود و همچنین بودائیت داشت پیشروی میکرد به سمت ایران مرکزی برسد و تا دروازههای خراسان پیش آمده بود. اگر یادتان باشد چند سال پیش زمانی که حکومت طالبان در افغانستان قدرت داشت دو تا از مجسمههای بودا را که در دل کوه کنده بودند توسط طالبان منهدم شد. پس مشخص است که بوداییها تا مرزهای شرقی خراسان پیشروی کردند.
چون آن زمان امپراتوری ساسانی، افغانستان کنونی تا مرزهای هند مختص ایران بود. پس دیدید تا آنجا را بوداییها گرفتند ولی دین زرتشت توان مقابله نداشت. از سمت غرب با توجه به نزدیکی ایران به روم مسیحیت ایران را در نوردیده بود. یعنی خوزستان اکثریت مسیحی بودند. مرزهای غربی و جنوب غربی ایران مسیحی نسطوری بودند. بعدا مسیحیان یعقوبی نیز اضافه شدند. ارمنستان هم مسیحی بود، ولی امپراتوری ساسانی جنگهای بسیار شدیدی داشت بر سر ارمنستان که مال ایران بود تا ارمنستان زرتشتی بماند. آخرش هم اسمش یا مسیحی میشد یا اسمش زرتشتی بود. چندین مرتبه جنگ میشد. سپاه ساسانی به آنجا حمله میکرد تا این مسیحیها را زرتشتی بکنند، کردند، غارت کردند، چندین مرتبه ارمنستان را به آتش کشیدند، آخرش تا سپاه ساسانی عقب نشینی میکرد، با توجه به این که مسیحیت رشد چشمگیری در اروپا پیدا کرده بود، مجدداً مسیحیت میکشید سمت ارمنستان و دوباره ایران به محض اینکه ساسانی عقبنشینی میکرد، دوباره مسیحی میشدند. اگر ما مسلمان نبودیم، صد در صد مسیحی بودیم. چون دیگر دین زرتشت دین به روزی نبود. دینی نبود که پاسخ گوی مسائل آن زمان مردم باشد.
خیلی هم اعمالش سخت بود. مردم را برای عبادت به آتشگاهها میکشیدند. عبادت سنگین، خسته کننده، کسل کننده. شما در تمام کوره دهاتها تشریف ببرید، آتشگاه میبینید که البته تغییر کاربری داده، خود زرتشتیها دائم دچار مشکل بودند. مانویها یک فرقه میشدند، داخل زرتشتیها اختلاف میانداختند و میگفتند که این قسمتش را قبول نداریم. یعنی دین زرتشتی در حال دست و پا زدن بود تا از بین نرود. اواخر امپراتوری ساسانی وضعیت در دربار شاهنشاهی ایران دچار اختلال میشود. خسرو پرویز وقتی کشته میشود، همان کسی که نامه پیامبر در مورد اسلام را پاره میکند و پیامبر به او میگوید که انشاءالله سلطنتت پاره شود. دقیقاً خسرو پرویز در زندان کشته میشود طی چهار سال دوازده پادشاه در ایران حکومت میکنند که طول عمر سلطنت بعضی از آنها بیشتر از دو ماه نبوده است. بعضی از آنها با توطئه ن حرم سرا و یا دخالت فرماندهان نظامی عزل و نصب میشدند. وقتی ساسانیها ضعیف شدند و دین زرتشت هم دیگر جوابگو نیست ارتش ساسانی هم در کار دولت اخلال ایجاد میکند ما شاهد ظهور اسلام هستیم. اما اولین حاکم بعد از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم (کیست؟ ابوبکر؛ از همین جا اختلاف شیعه و سنی شروع میشود. فقه شیعه معتقد است در زمان حضور معصوم یا پیامبر هیچکس حق ندارد دست به جهاد ابتدایی بزند. یعنی ابتدا به ساکن قصد حمله به کشوری را داشته باشد. حتی اگر آن کشور کافر، مشرک و یا هر دین دیگری داشته باشد. حتی با نیت اسلام آوردن یا جهاد. این کار فقط در اختیار معصوم است.
مگر اینکه در زمان غیبت معصوم امنیت کشور اسلامی مورد تهدید قرار گیرد و حاکم اسلامی مجبور شود به خاطر حفظ بقای کشور دست به یک حمله پیشگیرانه بزند. اولین حمله در زمان ابوبکر انجام شد. علت این حمله خشکسالی، وجود قحطی در عربستان است. اختلاف از اینجا شروع شد. شیعه اصلاً حکومت ابوبکر را به رسمیت نمیشناسد که بخواهد اقدامات او را نیز قبول کند. شخصی به اسم خالد بن ولید” فرمانده ارتش اعراب به ایران حمله کرد. خالد بن ولید کیست؟ همان کسی است که سپاه پیامبر را در کوه احد دور میزند و از پشت به سپاه پیامبر حمله می کند و ضربهی بسیار مهلکی به سپاه پیامبر میزند و منجر به جراحت پیامبر شد و دندان آن حضرت شکست و بسیاری از اصحاب ایشان به شهادت رسیدند و عملاً جنگ احد به نفع کفار به پایان رسید. من در هیچ یک از منابع شیعه و تاریخی ندیدم که از خالد بن ولید” تمجید شود. ولی در منابع اهل سنت میگویند: خالد بن ولید” رضی ا… عنه. همین گروه مرسوم به جیش العدل که چهارده نفر از مرزبانان ما را در سرابان به شهادت رساندند، اسم عملیات خود را خالد بن ولید” گذاشته بودند. آیا شما تاکنون شنیدهاید اسمی از اینفرد را علمای شیعه به کار ببرند.
خالد بن ولید” که فردی بسیار شجاع و قوی بود، اولین حمله را به ایران انجام میدهد و امپراتوری پیر ساسانی را از وسط به دو نیم میکند. ولی با روی کار آمدن خلیفه دوم حملات دوباره شروع میشود. در اولین حمله در نبردی به نام جسر” یعنی پل، سپاه ایران به فرماندهی بهمن جاوید” و سپاه اعراب به فرماندهی ابوعبیده ثقفی” ( پدر مختار) است که با رشادت ایرانیها مواجه میشوند. ابوعبیده ثقفی در این جنگ کشته میشود، که در پی آن عمر خلیفه دوم تا یک سال از حمله به ایران منصرف میشود. اختلاف در دربار ایران و عزل و نصب شاهان، باعث میشود تا مجدداً خلیفه دوم به ایران حمله کند.
در نبردی که در نخیله انجام میشود، فرمانده ارتش اعراب شخصی است به نام سعد بن ابی وقاص”. هیچ جایی در منابع شیعه وجود ندارد که از سعد بن ابی وقاص” تعریف شده باشد. در این حمله سپاه ایران شکست میخورد و در حمله بعدی که به اسم جنگ” قادصیه” مشهور است، نقل میکنند که سپاه اعراب حدود 30 هزار نفر و سپاه ایران 60 هزار نفر، که البته این آمار چون در منابع عربی است معتبر نیست. ما اگر بخواهیم اقراق اعراب را در سپاه ایران به حساب نیاوریم، اما قطعاً سپاه ایران از لحاظ تجهیزات جنگی برتری چشمگیری داشته. ولی اعراب روحیهی بهتری نسبت به سپاه ایران داشتند که همان روحیه ی جهادی بود که از پیغمبر(ص) به ارث برده بودند. دوم به خاطر گرفتن غنائم و ذخایر چشمگیر ایران انگیزهی آنها بسیار بیشتر بود. نماینده عراق در جنگ قادصیه” به اردوی ارتش ایران میآید که با فرمانده ارتش ساسانی مذاکره کند. فرمانده ارتش ساسانی شخصی است به نام رستم فرخ زاد”. من این قسمت را از منابع عربی که به فارسی ترجمه شده است نقل میکنم، در کتابی به نام زندگانی امام حسن (ع) نوشتهی آقای زین العابدین رهنما.
آن عرب وقتی وارد سپاه ایران میشود ((میگوید که من دیدم، سپاه ایران در صفوفی بسیار منظم، لباسهایی بسیار فاخر و با خط و خطوط ابریشم و بسیار زیبا ایستاده بودند. وقتی من وارد خیمه فرماندهی سپاه ایرا ن شدم، دیدم که افسرانی دور تا دور فرمانده سپاه ایرانی ایستادهاند و او نیز بر تختی جواهر نشان نشسته است. میگوید که من یک لحظه احساس کردم آن مرد خدای ایرانیان است. مدتی همهی آنها به من خیره شدند. فرشهایی که آن جا پهن شده بود، بسیار گران بها و زیبا بود که یکی از آنها را من در تمام مجد و حجاز به چشم ندیده بودم. من با همین دشداشه در مقابل همان مردمی که در لباسهای فاخر و درخشان و قیمتی غرق بودند، خیلی ناچیز و حقیر جلوه نمودم. فرمانده سپاه ایران به من گفت شما گروه عرب برای طعمه و خوراک مانند سوسماران درنده میدوید و کثیفترین و آلودهترین افرادی هستید که میتوان سراغ گرفت و من نمی خواهم شمشیرها و زوبینهای سپاهیان من با اجسام متعفن شما نجس و آلوده شود. در همین حال من چشم به درخشندگی گلابتونها و نقره دوزیهای آنجا خیره شده بودم)).
اما نقل شده است که رستم فرخ زاد از این سادگی اعراب به فکر فرو میرود و سپاه ساسانی سراسر غرور، که متأسفم بگویم که سپاه ساسانی وقتی در حال حرکت به سمت خطوط مرزی بودند در راه از هر روستایی عبور میکردند به ن آن روستا میکردند که رستم فرخ زاد با مشاهده این موارد زبان به گلایه میگشاید و میگوید اینگونه که شما به ن خودمان میکنید، اعراب اینگونه نمیکنند. مذاکرات چهار روز به طول میانجامد. یک قولی میگوید که در طی این چهار روز و رفت و آمد اعراب رستم فرخزاد تحت تأثیر سادگی آنها قرار میگیرد و حتی گفته میشود که خود وی نیز در این مذاکرات مسلمان شده است. یعنی فرماندهی ارتشی ساسانی که باید بزرگترین مراقب دین زرتشتی باشد، خود تحت تأثیر اسلام قرار میگیرد و مسلمان میشود.
اعراب دست به یک تاکتیک نظامی میزنند و وانمود به عقب نشینی میکنند. این باعث میشود که سپاه ساسانی که علاقهای به حمله نداشته است و در موضع تدافعی بوده، تحریک به حمله شود و وقتی حمله صورت گیرد اعراب بر سپاه ایران میتازند و در یک جنگ بسیار شدید، به صورتی که اجساد کشته شدگان با زمین هم سطح می شود. ولی با رشادت اعراب و دست کم گرفتن سپاه ساسانی نسبت به اعراب سپاه ساسانی شکست خورده و رستم فرخ زاد کشته میشود. وقتی که سپهسالار ارتش ایران کشته میشود انسجام سپاه ایران از بین میرود. نبرد بعدی نبرد آسانتری است، چون سپاه ایران از هم پاشیده شده است و سپاه اعراب راه خود را به سمت پایتخت اول ساسانی محل نگه داری ذخایر طلا و جواهرات که در تیسفون یا مدائن بوده ادامه میدهند و با تصرف پایتخت همهی آنها را به غنیمت میگیرند. در این جا ما شاهد دو نبرد دیگر هستیم. نبرد جلولا” که مجدداً سپاه ایران شکست میخورد و آخرین مقاومت سپاه ساسانی در محلی به نام نهاوند” انجام شد که این آخرین تلاش از بازماندگان سپاه ساسانی است که خود یزدگرد پادشاه ایران در این جنگ شرکت میکند. چهار روز تمام خونینترین جنگ صورت میگیرد. روز و شب، شب و روز. به طوری که عمربن خطاب” خلیفه دوم شب چهارم تا صبح نخوابید و از شدت نگرانی به خود میلرزید. ولی صبح خبر پیروزی اعراب و شکست پارسیان را به او میرسانند. در این جا اتفاق بسیار تأسف باری رخ میدهد. بعد از این حمله عمر از شدت خستگی دستور ترک جنگ را صادر میکند و به اعراب دستور بازگشت را میدهد اما یکی از فرماندهان عرب به خاطر تعصبات قومی و چشم وهمشچمی با قبیله دیگر عربی از دستور عمر سرپیچی میکند و به طور خود سرانه حمله خود را به قلب سرزمین پارس ادامه میدهد و آن کسی نیست جز ابو موسی عشعری”. همان کسی که بعدها توسط عمروعاص فریب میخورد و امام علی (علیه السلام) را بعد از جنگ صفین از حکومت برکنار میکند. اما اعراب در موقع مواجهه شدن با شمشیرهای ایرانی در ابتدا میگفتند یا مسلمان شوید و از حقوق مسلمانی بهره ببرید یا بجنگید که در صورت تصرف، نتان را کنیز و مردان را غلام و شهرتان را در اختیار می گیریم. یا صلح کنید ما وارد می شویم اما ن و فرزندانتان در امان هستند و میتوانید در دین خود باقی بمانید اما باید جزیه و سکه بپردازید. که معمولاً شهرهای ما یکی پس از دیگری به صلح فتح میشود. در اینجا اتفاق جالبی میافتد. بعضی از سپهسالاران ایرانی در صورت امان خواستن به خود و فرزندانشان و یا بعضی ایرانیان، خود را شبانه به سپاه اعراب میرسانند و برای دریافت جاه و مقام راهنمای سپاه اعراب میشوند و به آنها میگویند که از کدام گذرگاهها میشود به داخل شهر وارد شد. بسیاری از شهرهای ما با همکاری خود ایرانیها تصرف گردید.
یکی از آنها شخصی است به نام هرمزان” که به ابوموسی عشعری” فرمانده اعراب میگوید: ایران به منزلهی پرندهای است که دو بال برافراشته دارد. اگر هر کدام از بال ها را شکستی، بال دیگر بار را به دوش میکشد. اما اگر قلب سرزمین فارس را به تصرف در آوری هر دو بال را نیز در اختیار خود خواهی گرفت. فارس و جنوب ایران یک بال، گیلان و آذربایجان نیز یک بال. اما اصفهان قلب سرزمین پارس است که البته آن روز یزد و چهار محال بختیاری جز اصفهان بوده، با نام اسپاهان که بعد از تصرف آن توسط اعراب به اصفهان تغییر نام داده است. اصفهان به صلح فتح میشود، به جز یک منطقه به نام گی” که به جنگ فتح می شود و اعراب نام آن را به جی” تغییر دادند. در هیچ یک از مراحل حمله اعراب به ایران ما حضور هیچ کدام از اهل بیت پیامبر (ص) را نداریم. تنها کسی که من در تاریخ نام آن را خواندم عمّار بن یاسر” است که در همان حمله اول عمر به ایران از کار برکنار میگردند. ولی هیچ کدام از امامان شیعه در این حمله شرکت نداشتند. بنابر قولی عمر خلیفه دوم به دست یک ایرانی به نام ابو لولو کشته میشود. فتح نهایی ایران در زمان عثمان انجام میگیرد.
در زمان حکومت امام علی (ع) بعد از عثمان حاکم ناحیهی غور” در افغانستان کنونی به دست امام علی (ع) مسلمان میشود. شخصی است به نام شنسب” که ناحیه غور و بامیان شیعه آن امام میشوند. اکنون نیز بامیان بعد از 1300 سال که این همه حکومت سنی مذهب در ایران حکومت کرد.کماکان شیعه باقی ماند و هیچ گاه نیز در زمان حکومت بنی امیه که به امام علی (ع) لعن میگفتند، آن جا نگفتند و همیشه بر این امر افتخار میکردند که همه جا لعن میگویند، الا غور. آن شهر به زور شمشیر فتح نشد. همهی افغانستان سنی مذهب است و اکنون نیز به دست طالبان، وهابیها و القاعده است ولی بامیان شیعه مذهب.
در زمان حکومت امام علی (ع) بعد از عثمان ما هیچ گونه حمله به هیچ یک از شهرهای ایرانی نداریم. هر کس در زمان ایشان مسلمان شده است، صرفاً با نامه و سفیر بوده است. ولی متاسفانه بعد از شهادت امام علی (ع) و روی کار آمدن بنیامیه وضعیت در ایران دشوارتر میشود. چون اعرابی که در ایران بر مسند قدرت مینشینند، همان روحیه جاهلیت عربی و تعصبات قومی شدت گرفت. ایرانیها حق نداشتند در صف اول نماز بخوانند. چون در روایتی از پیامبر نقل شده است: اگر مسلمانان بدانند صف اول نماز چه فضیلتی دارد بر روی همشمشیر میکشیدند برای نشستن در صف اول. بنابراین ایرانیها در حضور اعراب حق نداشتند در صف اول نماز بایستند. از ایرانیان دختر میگرفتند ولی به ایرانیان دختر نمیدادند. اموال بیتالمال را به عدالت تقسیم نمیکردند. مثلاً اگر قرار بود از بیت المال به مسلمانان 10 سکه بدهند، به ایرانیها سکهای نمیدادند یا تنها 1 سکه میدادند. بر عکس آن چیزی را که عوام فکر میکنند اعراب نمیخواستند ما مسلمان شویم.
چرا؟ چون آن ها جزیه میخواستند. حتی بنیامیه از تازهمسلمانها نیز جزیه میگرفت که این خلاف شرع اسلام است. در زمان بنی امیه خلفای آنها با بهانه تراشی و توطئه به عمد به شهرهای ایرانی مجدداً حمله کردند. مخصوصاً شهرهایی که به صلح فتح شده بود. چرا؟ چون میخواستند قرار دادهای جدیدی را وضع کنند. مجدداً غنائم و سکه و کنیز به دست آوردند. شخصی به نام قتیبه بن مسلم” که حاکم اموی در خراسان بود و آن زمان بخارا که جزء ایران بود، در آن زمان مسلمان نبودند و هر کدام به دین خود بودند و مسلمان هم نمیشدند. در آن زمان دویست هزار عرب به مناطق خوش آب و هوای خراسان مهاجرت کردند. در ابتدا سپاه اعراب که حمله نمود آنها به ظاهر اسلام آوردند، اما بعد از بازگشت سپاه اعراب آنها مجدداً دین خود را ظاهر کردند. اعراب در مجموع سه بار به خراسان حمله نمود. قتیبه بن مسلم” حاکم اموی اجبار نمود که تمام اهالی بخارا باید نیمی از خانه های خود را در اختیار یک عرب قرار دهد که آن عرب به صورت دائم بر زندگی آن شخص نظارت کند که آن شخص حتماً نماز خوانده و مسلمان باشد. حالا شما فکر کنید آیا میشود یک نفر بیاید در خانه شما ساکن شود و بر زن و فرزند خانواده نظارت داشته باشد. ایرانیها باز هم قبول نکردند و خانههای خود را ترک کردند و آنها را تحویل اعراب دادند و در خارج از شهر هفتصد کوشک ساختند و در آنجا اقامت گزیدند. یعنی حتماً میگفتند که به زور شمشیر باید مسلمان شوید و هم جزیه بدهید و هم آنها را به اسم موالی یا آزاد شده تحقیر مینمودند. به غیر از حاکمی به نام عمر بن عبد العزیز” که جزیه را از مسلمانان برداشت که البته بعد از مرگ او مجدداً جزیه را بر مسلمانان وضع کردند. در دوران بنیامیه و در حکومت یزید شورشی به فرماندهی فرزند ابو عبید ثقفی” به نام مختار ثقفی” که گرایشات شیعی داشت در عراق صورت گرفت که ماه بیشتر طول نکشید. مختار توسط مصعب بن زبیر” کشته میشود اما تعدادی از ایرانیان که در سپاه مختار بودند و شیعه هم بودند به ایران آمدند و در خراسان فرقهی شیعی مذهب کیسانیه” را ایجاد نمودند. مورخ این واقعه حمزهی اصفهانی است و همچنین بنیهاشم که از دست بنیامیه میگریختند به ایران میآمدند که بیشتر در مناطق شمالی ایران ساکن میشدند.
به خاطر اینکه آنجا با توجه به موانع طبیعی مانند کوهها و جنگلها دست سپاه اعراب به آن جا نرسیده بود. مانند شخصی به نام زید ابن علی” (علیه السلام) و یحیی بن زید بن علی (علیه السلام) که ضد بنی امیه قیام کرده بودند و به شهادت رسیده بودند و یاران آنها به این منطقه فرار میکردند. منطقه شمال ایران به علت وجود مواضع طبیعی مسلمان نشده بودند و از سپاه اعراب در امان بودند. تا بعد از حدود دو قرن به دست همین شیعیان فراری که به آنجا وارد شدند، مسلمان و شیعه شدند. اصلاً هیچ گاه سنی نبودند. آنها در آنجا حکومت شیعه مذهب ایجاد نمودند و شخصی به نام داعی کبیر” و داعی صغیر” در آن جا حکومت شیعه مذهب ایجاد کردند. مردم اهالی گیلان و دیلم بدون شمشیر و صرفاً با مشاهده منش این افراد که هیچ تبعیضی قائل نبودند و با ایرانیها برادرانه رفتار میکردند و همچنین تشریح قیام امام حسین (علیه السلام)، شیعه شدند. در آنجا حکومت مقتدر و قدرتمند آلبویه” شکل گرفت. عوام فکر می کنند که ما در زمان صفویه شیعه شده ایم. خیر در زمان صفویه مذهب شیعه به رسمیت شناخته شد. مثلاً قیام ابومسلم که منجر به سقوط امویان شد، نشان از این مسئله دارد که یکی از ایرانیان در قیام ابومسلم میگوید: ما تعجب میکنیم مگر میشود مسلملنان اهل بیت پیامبر باشند اما از کسانی غیر از اهلبیت را خلیفه بگذارند. در کل ایرانیان از تبعیض و تعصب و نابرابری اعراب گریزان بودند. تنها عضوی از اهل بیت که در ایران پا گذاشتند امام رضا (علیه السلام) است و با آمدن ایشان اسلام ناب وارد ایران شد و حتی بعد از شهادت امام رضا (علیه السلام) یاران ایشان در ایران پراکنده شدند و شیعه در همه جا گسترش یافت.
تا اینکه میرسیم به حملهی مغولان به ایران و پایان خلافت اهل سنت در ایران که خلافت اهل سنت به مصر منتقل میشود. شیعه تازه سر بر آورد. شیعهای که تا آن موقع پنهانی بود و با هرج و مرج مغولان آشکار گردید. بعد از مغولان ایلخانان که همان نوادگان مغولان هستند حتی در ایران شیعه میشوند و بعد هم شاه اسماعیل صفوی که شاگرد بزرگی به نام آیت ا… گیلانی بوده است شیعه میشود. شیعه ایرانی از شمال سر برآورد و توسط سربازان ترک قزلباش در دوران حکومت شاه اسماعیل گسترش یافت که البته حملهی ترکان عثمانی سنی مذهب هم در گسترش شیعه برای مقابله با آنها بسیار موثر بود. حتی در زمان پادشاه عثمانی شاه سلطان سلیمان در پی تهاجم به ایران، ترکان عثمانی تا کاشان پیشروی کردند و عراق کنونی و غرب کشور تمام به دست ترکان سنی مذهب عثمانی افتاد که اگر نبود ایران شیعی قطعاً بیش از نیمی از ایران اکنون در دست ترکیه بود و ما هم اکنون ترک عثمانی بودیم. شیعه مذهبی است که تعصب را قبول ندارد. نژادها را برابر میداند. سیاه و سفید را برابرمیشمارد. انسانهای بی گناه را با بمب و انفجار نمیکشند. شما اکنون جهان اسلام را ببینید. وهابیها ببینید در تمام دنیا سر انسان های بی گناه را میبرند و در بازار و شهر بمبهای انتحاری منفجر میکنند و زن و بچه مردم را به خاک و خون میکشند. پول عظیم عربستان و حوزههای علمیهی پاکستان و میدان وسیع افغانستان باعث شده سراسر جهان زیر بار بمبگذاری و ترور و کشتار روند و آمریکا و انگلیس و اسرائیل و دنیای مسیحیت از این مسئله سوء استفاده کنند و اسلام را بد نام کنند. حتی دیدند که شیعه یک مذهب صلح طلب است. مذهب تهاجمی نیست. گفتند چه کار کنیم که شیعه را هم از بین ببریم. آمدند فرقه منحرفی را وارد شیعه کردند مثل بهائیت و بابیت و صوفیه را درست کردند. حتی بهنام تبیلغ تشیع شبکههای تلویزیونی منحرفی را در انگلیس و آمریکا برپا کردند که هدفشان تفرقه در جهان اسلام و راحتتر شدن حرکتهای شیعهکشی در جهان است.
آری این بود قضیه شیعه شدن ما ایرانی نه به ضرب شمشیر اعراب م ونه هجوم ناجوانمردانه ترکان عثمانی بلکه عشق به مرام علی واولاد علی (ع) میلاد با برکت مولای متقیان علی (ع)بهانه ای شد برای عرض ادب وعرض تبریک وواکاوی چگونگی مسلمان شدن وشیعه شدن ما ایرانی ها
|
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > فرقه ها فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > عقاید | (cached) |
چرا ایرانیان شیعه شدند؟
ایرانیان از قدیم الایام که اسلام را اختیار کردند بیش از اقوام دیگر نسبت به خاندان نبوت ارادت نشان دادند بعضی از شرق شناسان خواستهاند که این علاقه را صادقانه نشان ندهند و نوعی عکسالعمل زیرکانه در مقابل اسلام و اعراب برای احیای آیین قدیم ایرانی معرفی کنند.
گفته این افراد برای دو دسته بهانه شد:
1- سنیان متعصب که بدین وسیله شیعه را یک فرقه ی و غیر مخلص به اسلام معرفی میکنند و به اساس تشیع حمله میکنند
2- ناسیونالیستهای ایرانی که از ایرانیان به خاطر حفظ آیین کهن زیر پرده تشیع تجلیل میکنند.
- کنت گوبینو» گوید: ایرانیان سلطنت را حق آسمانی یا موهبت الهی میدانستند که در دودمان ساسانی به ودیعه قرار گرفته بود، پادشاهان ساسانی خود را آسمانی نژاد میدانستند و برای خود مقامی نیمه خدایی و فوق بشری قائل بودند و آیین زرتشت آن عصر این تفکر را تائید میکرد. این عقیده اساس عقاید شیعه است.ادوارد براون» ضمن تائید نظر گوبینو اضافه میکند که علاقه شدید ایرانیان به مذهب شیعه تحت تاثیر همین عقیده است و شخص عمر خلیفه ثانی اهل سنت و جماعت هم بدان علت نزد شیعه مورد نفرت است که امپراطوری ایران را نابود ساخته است.»
پاسخ:
در مسئله ولایت و امامت باید به قرآن و سنت قطعی پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم مراجعه کنیم. مطالعه در قرآن و سنت میرساند که اولاً مقامات معنوی و آسمانی و ولایتی برخی از بندگان صالح حق مورد تایید قرآن کریم است. ثانیاً قرآن کریم تلویحاً و تصریحاً ولایت و امامت تأیید کرده و رسول اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز عترت طاهرین خود را به این مقام معرفی کرده است.
بیش از آن که اعراب مسلمان با ملل دیگر برخورد کنند و عقاید آنها در یکدیگر تاثیر کند در متن اسلام چنین مسائلی مطرح بوده است آیه کریمه: ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علیالعالمین ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم» نیز کم و بیش ناظر به مقامات ولایتی بعضی از افراد بشر است و اساس مذهب تشیع در قرآن و سنت است.
- پیدایش فرقه شیعه از ابتکارات فکر ایرانی و به خاطر حفظ استقلال ملی و شعائر باستانی او بوده است
پاسخ:
1- بعضی از ملل پس از آن که از لحاظ ی و نظامی مغلوب ملتی دیگر میگردند عقاید و افکار خود را آگاهانه در زیر پرده حفظ میکنند و این خود نوعی مقاومت است در برابر قوم غالب. این مطلب دربارة ایرانیان صدق نمیکند. زیرا اسلام ایرانیان تدریجی بوده است و نفوذ و سلطه عمیق اسلام بر روی ایرانیان و غلبة آن بر کیش زرتشتی بیشتر در دورههای صورت گرفته که ایرانیان استقلال خود را باز یافته بودند.2- مسلمانان هیچ وقت ایرانیان را مجبور به ترک دین و عقاید پیشین خود نکردند بلکه به آنها اجازه دادند که آتشکدههای خود را نگهداری کنند و زمانی هم که اهل کتاب در ذمه مسلمین قرار میگرفتند خود را مم به حفظ معابد آنها میدانستند و مانع تخریب آنها میشدند.
3- امکان نداشت گروه قلیلی از اعراب که عدهشان به چند صد هزار نفر نمیرسید بتواند ملتی چند میلیونی را مجبور به ترک دین خود بکنند مخصوصاً این که سلاح هر دو یک جور بود و امکانات ایرانیان بهتر بود و اگر ایرانیان میخواستند عقاید و آداب کهن خود را حفظ کنند ومی نداشت که از روی نفاق اظهار اسلام کنند و با نام تشیع آنها را نگهداری کنند.
4- فرضاً اگر هم ایرانیان مجبور بودند که احساسات خود را مخفی کنند و زیر پرده تشیع اظهار نمایند، چرا پس از 2 قرن که استقلال ی یافتند این پرده را ندریدند و احساسات خویش را آشکار نکردند و هر چه زمان گذشت در اسلام غرق شدند و پیوند خویش را با آیین گذشته دریدند.
5- اگر شیعه ابتکار فکر ایرانی و وسیلة حفظ استقلال ملی بود باید شیعه منحصر به ایرانی باشد و یا لااقل دسته اول شیعیان ایرانیان باشند و یا اکثر ایرانیانی که مسلمان شدند مذهب شیعه را اختیار میکردند حال آن که شیعیان اولیه به جز سلمان همه عرب بودند و اکثر ایرانیان مسلمان هم شیعه نشدند.
در صدر اسلام اکثر علمای مسلمان ایرانی نژاد سنی بودند و تا زمان قبل از صفویه این جریان ادامه داشت و اکثر بلاد ایران سنی بودند در زمان خلفای اموی که لعن علیعلیهالسلام در معابر رایج بود، ایرانیان این برنامه را اجرا میکردند و زمانی که این کار توسط عمر بن عبدالعزیز قدغن شد، بعضی از شهرهای ایران مقاومت کردند و ابوحنیفه که بزرگترین فقیه اهل تسنن است یک ایرانی است.
- شبهه:
پاسخ:
طبیعی است که هر ملتی دارای یک سلسله عقاید و افکار مذهبی یا غیر مذهبی است و هنگامی که تغییر عقیده بدهد، قسمتی از عقاید پیشینیش را که در ضمیرش باقی مانده است را ناخودآگاه در عقاید جدیدش وارد کند، ایرانیان نیز ناخودآگاه برخی از عقاید خویش را با صبغه اسلامی حفظ کردند. مانند پارهای از خرافات مثل پریدن از روی آتش در چهارشنبه آخر سال یا سوگند خوردن به سوی نور (چراغ). این وظیفة اسلامی است که با مقیاسهای اصولی اسلام، عقاید پاک و خالص اسلامی را از کدورت اندیشههای جاهلی همیشه دور نگه دارند.- ادوارد براون گوید: به عقیده ایرانیان حسین بن علی پسر کوچکتر فاطمه دختر پیامبر، شهربانو دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی را به نکاح خود درآورد بنابراین هر دو فرقه بزرگ شیعه (امامیه و اسماعیلیه) نه تنها نماینده حقوق و فضائل خاندان نبوتند بلکه واجد حقوق دو فضائل سلطنت نیز میباشند زیرا نژاد از دو سو دارند. 1- بیت رسالت 2- دودمان ساسانی. فرزند حسین بن علی و فرزندانشان از شاهزادگان و منسوب به سلسله ساسانی شمرده شده و بدین ترتیب دوام حکومت ایرانی تعیین شد و از آن به بعد کلمه سید» هم که به اولاد ائمه اطلاق میشد در واقع جانشین کلمه شاهزاده گشته است.
پاسخ:
1- یزدگرد پس از آن که نتوانست در پایتخت مقاومت کند با دربار و حرمسرای خود در حالی که جماعتی کثیر بودند و یزدگرد جمعیت را کم میدانست شهر به شهر فرار کرد و پناه جست اگر مردم میخواستند از او حمایت کنند و جلوی مهاجمین را بگیرند قادر بودند، اما او را پناه ندادند تا در خراسان به آسیای پناه برد و به دست آسیابانی یا یکی از مرزداران ایرانی کشته شد. چگونه ممکن است که ایرانی به خود یزدگرد پناه ندهد ولی اهل بیت پیامبر را به خاطر پیوند با یزدگرد گرامی بدارد.2- هر ایرانی میداند که شهربانو مقام و موقعیتی بالاتر از مادران سایر ائمه که بعضی عرب و بعضی آفریقایی بودند ندارد و هیچ شیعه ایرانی یا غیر ایرانی در دل خود احترام بیشتری نسبت به وی احساس نمیکند.
3- از لحاظ تاریخی اصل داستان ازدواج شهربانو با امام حسین و تولد امام سجاد مشکوک است و از میان همة مورخین تنها یعقوبی جملهای به این مضمون دارد و ادوارد براون و کریستین سن نیز داستان را مجعول میدانند.
4- اگر بر فرض هم ایرانیان این داستان را جعل کرده باشند حتماً پس از 20 سال از اصل واقعه بوده یعنی مقارن با استقلال ی ایرانیان که در این صورت از پیدایش مذهب شیعه 200 سال گذشته بوده.
5- در روایتی از کافی آمده است که دختران یزدگرد را در زمان عمر به مدینه آوردند عمر به توصیه امیرالمومنینعلیهالسلام او را آزاد گذاشت که هر که را که میخواهد انتخاب کند و او حسین بن علیعلیهالسلام را انتخاب کرد ولی این روایت گذشته از آن با تاریخ تطابق ندارد در سند آن ابراهیم بن اسحاق نهاوندی وعمرو بن شمر وجود دارد که روایت را غیر قابل اعتماد میکنند.
6- اگر احترام ایرانیان نسبت به ائمه به خاطر انتسابشان به خاندان ساسانی باشد باید همین دلیل برای خاندان اموی نیز احترام قائل شوند. مثلاً چرا عبیدالله بن زیاد نیمه ایرانی و مادر او مرجانه تمام ایرانی را پست و منفور میشمارند.
منبع:خدمات متقابل اسلام و ایران؛مرتضی مطهری
فلسفه ادیان در آسیای مرکزی؛کنت گوبینو
تاریخ ادبیات؛ ادوارد براون
سوارکاسیت (محمدپیامنی )معروفیتهامحمد هی بران .محمدایرشت .محمد قرو سوار
اسلام امریکایی واسلام ناب محمدی (ص)دیدگاههای مختلف درباره اسلام
شیعه ,اعراب ,سپاه ,ایرانیان ,ساسانی ,حمله ,در زمان ,را به ,است که ,به نام ,خود را ,مذهب عثمانی افتاد ,کاشان پیشروی کردند ,ایران، ترکان عثمانی ,زمان پادشاه عثمانی
درباره این سایت